یکشنبه 24 اسفند 1393-11:02 ب.ظ
http://forum.tractorfc.com/showthread.php?t=4068
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:42 ب.ظ
بر اساس منابع مکتوب تاریخی و جغرافیـایی، در شهر خوی کنجینه ای پیدا شده است ایا واقعیت دارد یکی از شـهرهای مـهم قرون اولیـه اسلامـی درون طبرستان، شـهر ترنجه بوده است. در شهر خوی کنجینه ای پیدا شده است ایا واقعیت دارد این شـهر کـه در متون بـه نام های گوناگونی نظیر بُرجی، تُرَنجی، تُرجی، تَریجی، تورانجیر و تژیر اشاره شده، مابین شـهرهای مامَطیر (بابل کنونی) درون جنوب، مـیله (آمل) درون غرب و سارویـه (ساری) درون بخش شرقی درون منطقه جلگه ای قرار داشته است.
کهن ترین ماخذی کـه به نام ترنجه بـه عنوان شـهری درون طبرستان اشاره مـی کند نویسنده اعلاق النفیسه (تالیف 290 ه.ق) هست (ابن رسته، 1365: در شهر خوی کنجینه ای پیدا شده است ایا واقعیت دارد 176). در شهر خوی کنجینه ای پیدا شده است ایا واقعیت دارد این شـهر درون متون و منابع کهن با املاهای متفاوتی چون تُرَنجِه (ابن رسته، 176؛ ابن فقیـه، 1349: 147؛ یـاقوت، 1383: 27)، تُرَنجی (مقدسی، 1361: 73)، بُرجی (اصطخری، 1340: 170-175؛ لسترنج، 1337: 400)، تَریجی (ابن حوقل، 1366: 120)، تَرجی (حدود العالم، 1362: 145؛ جیـهانی، 1368: 146؛ اولیـاء الله آملی، 1348: 90-126)، تریچه، توجی و توران چی (رابینو، 1382: 201-200) و به صورت های تَریجه، تَریجی، تَرجه و تُرجی (ابن اسفندیـار، 1366 :74، 180، 231- 239) آورده شده است. اصطخری (340ق) بـه عنوان پیشگام تهیـه نقشـه های تصویری، درون ذیل نقشـه طبرستان، مکان تقریبی شـهر را درون بین شـهرهای طبرستان مشخص ساخته است.
نویسنده حدودالعالم (تالیف372ق.) درون ذکر ترنجه آن را ترجی خوانده و در این باره نوشته است: "شـهرکیست آبادان و قدیمترین شـهریست اندر طبرستان" (حدودالعالم، 1362: 145).
ابن فقیـه همدانی نیز درباره فاصله این شـهر که تا مامطیر (بابل کنونی)، فاصله آن را شش فرسخ (36 کیلومتر) دانسته است. وی همچنین از این مکان بـه عنوان شـهرک نام کـه به نظر مـی رسد درون آن زمان از بزرگی و آبادانی برخوردار نبوده هست (ابن فقیـه، 1349: 147). ابن حوقل نیز درون قرن چهارم ق. نام این شـهر را تریجی ذکر کرده و مکان آن را بین بندر عین الهم (محمود آباد) و مـیله دانسته است. وی درون ادامـه، فاصله شـهر مـیله که تا ترنجه را سه فرسخ (18 کیلومتر) تخمـین زده هست (ابن حوقل، 1366: 126). بر اساس تاریخ طبرستان تالیف ابن اسفندیـار (613 هـ..ق.) از 27 شـهر مازندران درون قرون اولیـه اسلامـی ، 16 شـهر درون منطقه جلگه ای قرار داشتند. از جمله این شـهرها کـه در منطقه جلگه ای قرار داشته، ترنجه هست که مابین شـهرهای مـیله درون غرب، مامطیر درون جنوب و سارویـه درون شرق قرار داشت (ابن اسفندیـار، 1366: 75-74).
درباره وجه اشتقاق شـهر ترنجه مستندترین روایتی کـه موجود هست مربوط بـه تاریخ طبرستان است. وی وجه تسمـیه این مکان را مربوط بـه نبرد فرخان (حک 115-98ق.)- دومـین حاکم اسپهبدان طبرستان - با ترکان و شکست آنان درون این منطقه مـی داند. وی درون این باره اشاره کرده است:
"به عهد فرّخان بزرگ ترکان چنانچه رفت کـه ضریبه (خزینـه) بستانند و به طبرستان تعرّض نرسانند، چون دو سال برآمد درون بندها و مسالک (ممالک) را استواریها د و به اداء ضریبه و اناوه تهاون نموده و بعد تحصین مضایق و تمکین مداخل و مخارج ولایت از هامون برخاسته و به موضوعی کـه فیروزآباد گویند بـه حدّ لَفور باز شده و نشسته، ترکان چون خلاف وفا بدانستند بـه طبرستان آمدند و صُول گفتند پادشاه را، بدین موضع کـه شـهرست لشکرگاه شاخته بـه هر طرف بـه غارت و تاراج تاختن مـیبردند که تا شبی فرّخان بر سبیل شبیخون تاختن بر سر ایشان آورد و ظفر یـافت، صول را با حملهی حشم تُرک بکشتند چنانگه پشته پشته از کشته با دید آمد و باقی کـه از لشکرگاه غایب بودند بـه کمـینگاه گرفتار آمدند و طمع ترکان از طبرستان منقطع شد. این موضع را شـهر ساختند و تورانجیر نام نـهادند" (ابن اسفندیـار، 1366: 73).
رابینو موقعیت شـهر تریچه، تُریچه یـا توران چی (رابینو، 201-200) را درون نزدیکی روستای تجری اسب شورپی یـا کاردگر نماور از دهستان جلال ارزک جنوبی- بخش مرکزی شـهر بابل (رابینو، 1382: 181) و در 5/16 کیلومتری غرب آن بـه طول جغرافیـایی 52 درجه و 32 دقیقه و عرض جغرافیـایی 36 درجه و 34 دقیقه مـی داند (فرهنگ جغرافیـایی، ج28: 30). اردشیر برزگر محل کنونی روستای ابوالحسن کلای از دهستان گنج افروز با بخش مرکزی شـهرستان بابل و در 16 کیلومتری جنوب آن با طول جغرافیـایی 52 درجه و 38 دقیقه و عرض جغرافیـایی 36 درجه و 24 دقیقه (فرهنگ جغرافیـایی، ج28: ص41) را شـهر ترنجه معرفی مـی کند (برزگر، جلد1: 1329، ص74). وی همچنین ترنجه را بـه عنوان کهنترین و آبادترین شـهرک های طبرستان درون دوره ساسانیـان بر شمرده هست (همان، 74).
البته لازم بـه ذکر هست که امروزه فقط دو تپه (پشته) درون این روستا باقی مانده هست که درون محل از آن بـه قلعه کتی یـاد مـی شود. اگرچه بـه منظور اثبات این مسئله کـه روستای ابوالحسن کلا همان شـهر تاریخی ترنجه بوده، نیـاز بـه مدارک باستان شناختی و مطالعات گسترده تری است. از معدود پژوهش های باستان شناسی درون روستای ابوالحسن کلا (شـهر تاریخی ترنجه)، بـه بررسی های باستان شناسی مرحوم موسی درویش روحانی درون دهه 50 شمسی مـی توان اشاره کرد. از آن زمان تاکنون هیچ گونـه مطالعات باستان شناختی درون این شـهر صورت نگرفته است. همچنین پژوهش های باستان شناسی انجام گرفته درباره این شـهر بـه ویژه متون تاریخی و جغرافیـایی دوران اسلامـی توسط دکتر جواد نیستانی انجام و منتشر شده است*. که تا اینکه درون تابستان سال 1389 نگارندگان پروژه بررسی باستان شناختی و نقشـه برداری محوطه های روستای ابولحسن کلا (صفری، 1389) را مورد مطالعه قرار دادند و نتایج حاصل از آن منتشر گردید.
________________________________________
* درون این باره نک: التدوین فی احوال جبال شروین، تالیف محمدحسن خان اعتمادالسلطنـه، تحقیق مصطفی احمدزاده، بخش «در استیلای آل باوند، نوبت دوم»، جواد نیستانی، 1373، صص 383-381.
پایـه ها:
آملی، اولیـاءالله (1348)، تاریخ رویـان، بـه کوشش منوچهر ستوده، تهران: بنیـاد فرهنگ ایران.
ابناسفندیـار، بهاالدینمحمدبنحسن (1366)، تاریخ طبرستان، ج1، تصحیح عباس اقبال، تهران: کلاله خاور.
ابن حوقل (1366)، صوره الارض، ترجمـه جعفر شعار، تهران: انتشارات امـیرکبیر.
ابن رسته، احمد بن عمر (1365)، اعلاق النفیسه، ترجمـه حسین قره چانلو، تهران: انتشارات امـیرکبیر.
ابن فقیـه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق همدانی (1349)، مختصرالبلدان: بخش مربوط بـه ایران، ترجمـه ح.مسعود، تهران: انتشارات بنیـاد فرهنگ ایران.
اصطخری، ابواسحاق ابراهیم (1340)، مسالک و ممالک، بـه اهتمام ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمـه و نشر کتاب.
برزگر، اردشیر (1329)، تاریخ تبرستان، تهران : انتشارات تابان.
جیـهانی، ابوالقاسم بن احمد (1368)، اشکال العالم، ترجمـه علی عبدالسلام کاتب، با مقدمـه و تعلیقات فیروز منصوری، تهران: انتشارات آستان قدس رضوی.
حدود العالم من المشرق و المغرب (1362)، تصحیح منوچهر ستوده، تهران: انتشارات طهوری.
حموی بغدادی، یـاقوت (1383)، معجم البلدان، تهران: انتشارات سازمان مـیراث فرهنگی.
رابینو ، هیـاسین لویی (1382)، مازندران و استرآباد، ترجمـه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: انتشارات علمـی و فرهنگی.
صفری، مجتبی (1389)، فصل اول نقشـه برداری و بررسی باستان شناختی محوطه های روستای ابوالحسن کلای شـهرستان بابل، سازمان مـیراث فرهنگی استان مازندران، منتشر نشده.
مرعشی، مـیرظهیرالدین (1345)، تاریخ طبرستان و رویـان و مازندران، بـه کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران: انتشارات شرق.
مقدسی، ابو عبدالله محمد بن رازی (1361)، احسن التقاسیم فی المعرفه الاقالیم، مترجم علینقی منزوی، تهران: انتشارات شرکت مألفان و مترجمان.
مجتبی صفری عضو هئیت علمـی گروه باستان شناسی موسسه آموزش عالی نیما است.
عابد تقوی عضو هئیت علمـی گروه باستان شناسی دانشگاه مازندران است.
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:41 ب.ظ
موسیقی فقط یک هنر نیست بلکه ابزاری به منظور بیـان و انتقال فرهنگ،تمدن و تاریخ یک ملت و اقوام هست که آمـیخته با احساسات و عواطف انسانی هنرمندانـه بـه دیگران تقدیم مـی شود لذا حفظ و توسعه موسیقی اصیل هر قوم و ملتی موجب جلوگیری از نابودی زبان، آداب و رسوم و فرهنگ اصیل آن قوم شده و باعث ماندگاری هویت فرهنگی آن مـی شود موسیقی نیز مانند سایر ابزارها مـی تواند مورد سوء استفاده قرارگیرد و به ابزار ضد فرهنگی تبدیل شود اما موسیقی اصیل بـه ویژه موسیقی مقامـی و محلی اقوام هرگز بـه ابتذال کشیده نمـی شود زیرا ماهیت آن سرشار از اصالت و ارزش هست آنگونـه کـه موسیقی هر قوم تبلور فرهنگ اصیل و روحیـه هنرمندانـه آن قوم محسوب مـی شود و تعصب مثبت قومـی هنرمندان مانع ازکشاندن آن بـه ابتذال مـی شود موسیقی یکی از شاخه ها و رشته های هنر هست و هنر حد و مرز نمـی شناسد موسیقی پیـام آرامش هست و صلح و دوستی بین ملت ها و اقوام بـه ارمغان مـی آورد زیرا درک و حس موسیقی محدود بـه زبان ، نژاد و مذهب خاص درون دنیـا نیست بلکه درک احساسات انسانی هست و که تا مرز بشریت درون جهان امتداد دارد زیرا نیـاز انسان بـه موسیقی محدود نیست بلکه فراگیر هست و همـه انسانـها بـه موسیقی نیـاز دارند زیرا موسیقی بـه ویژه موسیقی اصیل و موسیقی آقوام نـه تنـها به منظور خودشان بلکه به منظور همـه انسان ها آرام بخش هست و آگر با لباس و پوشش آن قوم آمـیخته شود جذابیت دارد قیچک نام یکی از سازهای باستانی ایران هست و یکی ازاصیل ترین ساز های قدیمـی موسیقی بلوچستان مـی باشد نام دیگر آن سرود یـا سروز هست به قیچک نواز درون زبان بلوچی سرودی مـی گویند این ساز شبیـه کمانچه هست با این تفاوت کـه کاسه ای بـه بزرگی کاسه تار و دسته ای کوتاه دارد هنگام نواختن روی زانو قرار مـی گیرد و آرشـه یـا کمانک آن کـه از موی دم اسب و دسته کمانی آن از چوب ساخته شده بطور افقی با سیم های قیچک تماس مـی یـابد قیچک را معمولا درون بلوچستان مـی سازند طنین خوشایندی داردو یکی از اصلی ترین آلات موسیقی بلوچی بشمار مـی آید شکل ساختمانی کاسه و نحوه قرارگیری سیم ها و پرده بندی آن امکان صدا دهی درون های پایین ، متوسط و بالا را فراهم کرده و برای تولید صداهای زیر و بم مناسب هست به همـین دلیل صدای آن وسعت زیـادی دارد و از نظر اجرای ریتم ها نیز امکان نواختن ریتم های بسیـار کند و از طرفی ریتم های خیلی تند را نیز دارد و به عنوان مناسب ترین ساز به منظور اجرای آهنگ های شاد و غم آنگیز انتخاب مـی شود ساز قیچک اصلی ترین ساز درون نوع حماسی موسیقی بلوچستان هست و درون انواع دیگر موسیقی بلوچستان از جمله موسیقی صوت و نازینک و موسیقی درمانی گواتی نیز بکار مـی رود موسیقی حماسی بلوچستان کـه به موسیقی پهلوانی نیز معروف هست تاریخ و حماسه های قوم بلوچ را روایت مـی کند و موسیقی صوت و نازینک مخصوص مجالس عروسی،جشن ها و اعیـاد است
موسیقی بلوچی اگرچه فواصلی بسیـار نزدیک بـه دستگاه راست پنجگاه دارد ولی تنوع فواصل درون آن بسیـار زیـاد هست و درون نظر اول و با گوش مخاطب معمولی پنـهان اما به منظور گوش موسیقی دانان آشنا و یک نوع شناوری درون فواصل بـه وضوح شنیده مـی شود موسیقی حماسی بلوچستان کـه در آن ساز قیچک جزء اصلی آن هست و بدون ساز قیچک امکان اجرای آن وجود ندارد یکی از موسیقی های آوازی بلوچی مـی باشد هرچند بصورت تلفیقی از آواز، تصنیف و گفتار آهنگین خوانده مـی شود یعنی درون یک بیت تصنیف بکار مـی رود بیت بعدی ممکن هست آوازی بـه خود گیرد بی آنکه قیچک یـا همان سرود سکوت کند گاهی هم آواز و تصنیف کنار گذاشته مـی شود و گفتار آهنگین مـی شود و قیچک بـه تنـهایی آن را همراهی مـی کند درون موسیقی حماسی بلوچستان علاوه بر آواز و تصنیف برخی جا ها گفتارآهنگین یعنی گفتار موسیقیـایی یـا نیمـه موسیقیـایی یـا همان ریستاسیون کـه جزء لاینفک موسیقی حماسی بلوچستان مـی باشد داریم غنای موسیقی بلوچستان مدیون ساز قیچک هست زیرا این ساز بـه تنـهایی صدا دهی هم درون طیف پایین، متوسط و بالا را دارد و از نظر ریتم امکان اجرای آرام ترین و غم انگیزترین ریتم ها همچون زهیرویز امکان سریع ترین و شادترین ریتم ها مانند سیمرغ را دارد قیچک یکی از نادرترین سازهای ایرانی درون موسیقی بلوچستان هست نقش موسیقی درون ارتباطات فرهنگی مـیان اعضای یک قوم بـه دلیل برانگیختن احساسات قومـی و بیـان زبان آن قوم و از همـه مـهم تر معرفی فرهنگ قومـی آنـها بـه دیگران بسیـار موثر هست واز طرفی چون موسیقی بیـان احساسات هست و عواطف انسانی بین همـه انسانـها مشترک مـی باشد تاثیرزیـادی درون ارتباطات و همبستگی بین اقوام دارد با ابزار موسیقی مـی توان تاریخ ،تمدن و فرهنگ یک قوم را بطور مناسب بـه اقوام دیگر معرفی کرد وآنـهارا با مشترکات فرهنگی همدیگرآشنا و از این طریق ارتباط فرهنگی با سایر اقوام برقرار نمود بـه خصوص چنانچه ابتکار و نوآوری نیز بکار شود و تلفیقی بین موسیقی اقوام انجام شود یعنی با ترکیب سازهای اقوام ایرانی آهنگ های اصیل ایرانی و ملی اجرا شود بـه طور مثال با تشکیل گروهی از تلفیق سازهای هرکدام از اقوام ایرانی سرود های ملی ایران را اجرا نمود بـه عنوان نمونـه سرود ای ایران ای مرز پرگهر را اجرا کـه نقش بسیـار زیـادی درون همبستگی ملی و ارتباطات فرهنگی بین اقوام ایرانی دارد.تاکنون اکثرا موسیقی هر کدام از اقوام ایرانی بصورت محدود و در جفرافیـای قومـی همان قوم اجرا شده یـا حداکثر درون چند کنسرت و جشنواره درون تهران یـا خارج از کشور بـه مناسبت های مختلف هر چند سال یک بار با مخاطبین کم اجرا شده هست پیشنـهاد مـی شود گروه های موسیقی هر کدام از اقوام ایرانی علاوه بر اجرا درون استان های خود درون سایر استان ها حضور یـابند و اجرا داشته باشند البته مسولین نیز حمایت و مساعدت نمایند که تا فرهنگ غنی اقوام ایرانی به منظور همـه ایرانیـان معرفی شود رسانـه ملی نیز مـی توانند درون معرفی موسیقی اقوام نقش داشته باشد و علاوه برپخش موسیقی هر کدام از اقوام ایرانی درون شبکه های استانی از شبکه های ملی و ای نیز موسیقی اقوام ایرانی پخش شود که تا مخاطبین بیشتری از موسیقی غنی اقوام ایرانی بهره ببرند و درک مناسبی ازفرهنگ اقوام ایرانی از طریق موسیقی و سازهای ایرانی داشته باشند.
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:31 ب.ظ
سرآغاز
گیلان درون شمال ایران، بین سلسله کوههای البرز غربی و دریـای مازندران قرار دارد. این ناحیـه تاچند قرن گذشته، نام واحد و قلمرو ثابتی نداشت و بنا به برخی شواهد تاریخی، درون زمان پادشاهیساسانیـان و پس از آن درون سدههای نخستین پس از اسلام به نام «دیلم» یـا «دیلمان» شـهرت داشت وبعدها به تدریج نام «گیلان»
سرآغاز
گیلان درون شمال ایران، بین سلسله کوههای البرز غربی و دریـای مازندران قرار دارد. این ناحیـه تاچند قرن گذشته، نام واحد و قلمرو ثابتی نداشت و بنا به برخی شواهد تاریخی، درون زمان پادشاهیساسانیـان و پس از آن درون سدههای نخستین پس از اسلام به نام «دیلم» یـا «دیلمان» شـهرت داشت وبعدها به تدریج نام «گیلان»جایگزین دیلم گردید. به طوری که درون اواخر قرن سوم هجری «ابنحوقل» درون «صورة الارض» هنوز از آن به عنوان «دیلم» یـا «دیلمان» نام مـیبرد و آن را شامل مناطقیمـیداند که «از جنوب که تا قزوین و تارم و قسمتی از آذربایجان و بخشی از ری و از شرق که تا تبرستان ودیگر نواحی ری و از مغرب که تا مناطق دیگری از آذربایجان و شـهرهای آران و از شمال به دریـای خزرمتصل و محدود است» (حکیمـیان: 1364، ص 94)
مردم مناطق نامبرده درون طول تاریخ بنا به روایت اکثر مورخان، صاحبان اصلی البرز کوه بودهاند ودر همسایگی و کنار سایر اقوام ایرانی درون تاریخ و سرگذشت یکدیگر مشترکاند. و از باورها وآیینهای ملی ایرانیـان که مـیراث مشترک تمامـی باشندگان فلات ایران مـیباشد، پایداری کردهاند.
از زمره این مـیراث مشترک، روشهای سنجش و نگاهداشت زمان ـ گاهشماری ـ است. گاهشماری ایرانیـان، علیرغم متفاوت بودن درون تقسیمات درونی و گوناگونی آغاز سال و جشنها و آیینهایمربوط به آن، از بن و ریشـه یکی هست که درون طی زمان منطبق با شرایط اقلیمـی اقوام گوناگون،دگرگونیهایی پذیرفت و از هزارهها عبور کرد و به امروز رسید.
شناسایی و رمزگشایی این پیشینـه تاریخی و جلوههای فرهنگی و تمدنی آن از گذشته دور تاامروز ـ که با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده مـیشوند ـ یکی از سرفصلهای مـهم مردمشناسیاست که شناخت و ثبت آن نیـازمند شتاب بیشتری است، پیش از این که آخرین راوییـان این دورانهای سپری شده از روایت باز ایستند، حتما به ثبت دانستههایشان کمر همت بست و محصولکار را به دست آیندگان سپرد.
این مطلب پیـامد تلاش درون راستای این اه، برای ثبت مطالب مربوط به گاهشماری وآیینها و باورهای مربوط به آن درون مـیان ساکنان استان گیلان است. همراه با اشارههایی به باورها وآیینهای هم پیوند با خویشانی که درون تقسیمات جغرافیـایی معاصر ساکنان استانهای زنجان،تهران، سمنان، مازندران و خلخال محسوب مـیشوند.
گاهشماری گیلانی
در گیلان علاوه بر گاهشماری سال خورشیدی هجری رسمـی کشور که درون سال 1304 به تصویبرسید و اجرا مـیگردد، و گاهشماری سال قمری هجری که مراسم مذهبی اسلامـی با آن انطباق دارد.گاهشماری محلی رایج است که به تدریج رو به فراموشی مـیرود.
این گاهشماری ابتدا درون مـیان ساکنان کوهستان رایج بود. آن گونـه که منابع و اسناد قدیمـی گواهیمـیدهند و سپس با اهمـیت یـافتن شـهرها درون مـیان ساکنان جلگهای گیلان نیز رایج شد.
در مورد نام این گاهشماری آنچه مربوط به نام ماههاست و امروز درون مـیان مردم گیلان شایع است، معروف به ماههای گالشی یـا چوپانی است. آنچه درون متون تاریخی آمده است. به نام گاهشماریدیلمـی یـا گیلانی معروف است که از قدیمـیترین ایـام ضمن برخی تغییرات و تحولات بصورتمـیراثی چند هزار ساله نسل اندر نسل به ما رسیده است.
سال گاهشماری محلی مردم گیلان مانند گاهشمار محلی مردم مازندران 365 روزه است، که از 12ماه سی روزه تشکیل مـیشود، با پنج روز به عنوان «پنجه» درون پایـان ماه هشتم.
گاهشماری محلی مردم گیلان و مازندران از بن و ریشـه ادامـهی گاهشماری باستانی ایرانی(یزدگردی) است. که که تا مـیانـهی شاهنشاهی ساسانیـان بدون اجرای کبیسه درون هر چهار سال و بهصورت سال درون گردش درون این مناطق رایج بود، بنا به گفته «بیرونی» دانشمند ایرانی، این امر تاهنگام سلطنت قباد یـا فیروز پادشاهان ساسانی ادامـه داشت. درون این مقطع از تاریخ بنا بر عللینامعلوم، مردم گیلان و پس از چند سال مردم مازندران با اجرای یک روز کبیسه و رعایت آن درون طولهر چهار سال، آغاز سالشان را درون همان جایی که قرار داشت ثبت د و گاهشماری خود را بامبدأ جدید بنیـان نـهادند، که با گاهشماریهای رایج دیگر تفاوتهایی درون آغاز سال و جایگاه ماهها دارد و پنجه دارد. (نک، هومند، 1375).
آغاز سال گیلانی 17 مرداد ماه خورشیدی هجری و اول سال مازندرانی 2 مرداد ماه خورشیدی هجری است. به رغم همانندیهای زیـادی که بین دو گاهشماری نام وجود دارد، درون چند مورد باهم تفاوتهایی دارند، از آن جمله:
1. آغاز سال گیلانی با اعتدال بهاری 140 روز و آغاز سال مازندرانی با آن 125 روز فاصله دارد.
2. مردم مناطق کوهستانی گیلان 62 سال زودتر از مردم تبرستان با انتخاب و اجرای کبیسه درون هر 4سال، آغاز هر سال را درون همان جا که قرار داشت ثابت نگهداشتند.
3. با توجه به کم و بیش یکی بودن نام ماهها (با یک مورد اختلاف)، زمان آغاز روز اول سال آنها، 15روز با هم فاصله دارد و تطبیقشان با ماههای خورشیدی هجری بدین قرارند:
ماههای گاهشماری مازندرانی
1. فردینـه ما 2 مرداد که تا 31 مرداد
2. کُرچه ما 1 شـهریور که تا 30 شـهریور
3. هره ما 31 شـهریور که تا 29 مـهر
4. تیرِما 30 مـهر که تا 29 آبان
5. ملارما 30 آبان که تا 39 آذر
6. شروینـهما 30 آذر که تا 29 دی
7. مـیرما 30 دی که تا 29 بهمن
8. اونـه ما 30 بهمن که تا 29 اسفند
در سال کبیسه 30 اسفند ماه «شیشک» نامـیده مـیشود.
از 1 که تا 5 فروردین ایـام «پنجه» یـا «پتک» است.
9. ارکه ما 6 فروردین که تا 4 اردیبهشت
10. دِما 5 اردیبهشت که تا 3 خرداد
11. وهمنـه ما 4 خرداد که تا 2 تیر
12. نوروزما 3 تیر تا1 مرداد
ماههای گاهشماری گیلانی
1. نوروز ما 17 مرداد که تا 15 شـهریور
2. کورچِ ما 16 شـهریور که تا 14 مـهر
3. اریـه ما 15 مـهر که تا 14 آبان
4. تیرِ ما 15 آبان که تا 14 آذر
5. مُردال ما 15 آذر که تا 14 دی
6. شریر ما 15 دی که تا 14 بهمن
7. امـیرما 15 بهمن که تا 14 اسفند
8. اول ما 15 اسفند که تا 15 فروردین
در صورت کبیسه بودن سال، اول ما از 15 اسفند که تا 14 فروردین خواهد بود. روز پانزدهم فروردین روز کبیسهی سال گاهشماری گیلانی است که «ویشک» نام دارد. روزهای 16 که تا 20فروردین ماه ایـام پنجه است که «پنجک» نامـیده مـیشود.
9. سیـا ما 21 فروردین که تا 19 اردیبهشت
10. دیـه ما 20 اردیبهشت که تا 18 خرداد
11. ورف نـه ما 19 خرداد که تا 17 تیر
12 اسفندارما 18 تیر که تا 16 مرداد
ماههای گاهشماری گیلانی و باورهای مربوط به آن
1. نوروز ماnowruz ma
آغاز سال نو و نخستین ماه گاهشماری گیلانی است که با 5/4 ماه اختلاف با نوروز گاهشماری رایجایرانی از 17مرداد ماه خورشیدی شروع و تا 15 شـهریور ادامـه پیدا مـیکند و در تطبیق با ماههای خورشیدیتقویم رسمـی موقعیت فروردین ماه را دارد.
در گیلان رسم است شب قبل از آغاز سال به پیشواز سال نو مـیروند و بربلندی کوهساران و تپهها، یـادر کوچهها و معابر، آتشی انبوه مـیافروزند که آن را «نوروزبل» (شعلهفروزان آتش نوروزی) گویند ودر ستایش شعلههای بلند آن سرود و ترانـه مـیخوانند.
gorom, gorom, gorom bal
ای شعله بلند آتش که با هیبت و صدای گُرگُر مـیسوزی
nowruzmaª- o nowroz bal
ماه نوروز و شعله آتش نوروزی
nosal babi, sali su
ای سال نو، سال روشنایی و نور باشی
no badi xana vasu
فراوانی به بخش به فرآوردههای خانـه
noza- o bud - o vabu
مانند نوازد رونق و نعمت بخش باشی
ame rez re vaªs§u
برای روزهای ما، روزگار ما بارآور شوی
گیلانیها اعتقاد دارند، درون این شب زمـین نفس سرد خود را بیرون مـیدهد.
(عمادی: 1381).
نوروزما، هنگام برداشت محصول است، از این رو درون اغلب روستاهای کوهپایـههای شرق گیلان،مراسم جشن خرمن با مراسم «نوروزبل» همراه است.
در اول نوروز ما «گالشها» (چوپانان مناطق شرق گیلان) بر بالای قلهی کوههای بلند به ویژه«سماموس» ـ واقع درون شرق مرکز دهستان «شوییل» املش ـ آتش روشن مـیکنند و با این کار علاوه براعلام آغاز سال نو، کوچ دامداران را نیز اعلام مـیکنند.
مردمان این منطقه به پیروی از سنت دیرینـه درون 7 یـا 9 نقطه به نام هفت اختر فلکی یـا 9 فلک دوّارآتش روشن مـیکنند، که تا مراسم دعا و نیـایششان به وسیلهی فرشتگان به درگاه خداوند برسد تامستجاب گردد. این عقاید و سنتها با افلاک و گردش اقمار گاهشماری گالشی ارتباط نزدیک داردمردم کوهستان اعتقاد دارند که درون مراسم «نوروزبل» اگر دود آتشی که با افروختن ساقههای برنج یـاگون برپا مـیشود، به طرف کوهستانهای جنوب (ییلاق) برود، زمستان خوبی درون قشلاق (جلگه) خواهند داشت و اگر دود به طرف جلگهی گیلان (قشلاق) برود، زمستان پر برف و سختی درون راهخواهد بود.
2 ـ کورچِ ما kurc ma
ماه دوم گیلانی که معادل اردیبهشت ماه خورشیدی است، آن را «کورچه ما» (Kurč¶ mâ) یـا«کُرچی ما» (Korčimâ) یـا کوچِ ما (Kuč¶ma) و «گُرچِ ما» (gorč¶ma) هم مـینامند، از 16شـهریور آغاز مـیشود و تا 15 مـهر ماه ادامـه مـییـابد. نخستین روز این ماه، اولین روز فصل پائیزگیلانی است (گرم پاییز = پاییز گرم).
از نظر واژهشناسی کُرچ یـا کُرچه به معنای خشک و تُرد شدن است و از پوست و پوسته بیرون آمدن،در این هنگام، رسیدن آخرین غلات باعث فراوانی رزق و روزی است، زمان باردار شدن بُز و است، هوا درون این ماه روبهسردی مـیگذارد و کوهنشینان کم کم از بلندیهای کوهستان به سوی جلگهسرازیر مـیشوند، از این نظر «کوچِ ما» ماه کوچ دامداران نیز هست.
3 ـ اریـه ما
سومـین ماه گیلانی و دومـین ماه فصل پائیز گیلان که معادل خرداد سال خورشیدی هجری است. از15 مـهر شروع مـیشود و تا 14 آبان ادامـه دارد. ary¶ یـا arya درون گیلکی به معنای گرامـی، ارجمند وبرگزیده است.
این ماه مصادف با برج فلکی «مـیزان» درون نجوم قدیم و مـهر ماه کنونی سال خورشیدی است.
4 ـتیر ما tir¶ ma
چهارمـین ماه گاهشماری گیلانی است که معادل تیرماه خورشیدی مـیباشد و از 15 آبان ماه شروعمـیشود و تا 14 آذر ادامـه دارد. درون این ماه که سومـین ماه پاییز گیلانی به شمار مـیرود، یکی ازقدیمـیترین آیینها، بنام «تیرما سینزه» (سیزدهم تیرماه) برگزار مـیشود.
در واژهنامـهی تبری نوشتهی دکتر صادق کیـا درون این باره آمده است:
«از جشنهای باستانی که درون گاهشماری (مازندرانی ـ گیلانی) بازمانده، پس از جشن نوروز از همـهنامـیتر «تیر ما سینزه» است و این همان جشن تیرگان یـا آبریزگان است که درون روز تیر (سیزدهم) درماه تیر درون سراسر ایران گرفته مـیشد».
دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور استاد اسطورهشناس درون این باره مـیگوید:
«جشن تیرماه سینزه برای نیـایش «تیشتر» بود که ایزد فضایی است و با دیو خشکی مـیجنگد و پیروزمـیشود و آن گاه باران بر زمـین نازل مـیشود. «تیشتر» نام ستارهیی برابر «شعرای یمانی» است. و درآغاز تابستان درون مصر طلوع مـیکند. با طلوع این ستاره، سیلابهای آغاز تابستان درون رود نیل شروعمـیشود. این که چرا تیرماه درون گیلان و مازندران به پاییز مـیافتد، بدان سبب است که درون شمال ایران،این ستاره درون پاییز طلوع مـیکند و در همـین هنگام فصل باران آغاز مـیشود» (اسماعیلپور: 1382ص 129)
زمان برگزاری جشن تیرما سینزه براساس گاهشماری تبری و گیلانی برابر با دوازدهم و بیست وهفتم آبان ماه خورشیدی هجری است.
غروب روز سیزدهم تیرماه دیلمـی، فرزند کوچک و بزرگ یک خانواده، یـا فرزند اول یک خانواده بافرزند آخر خانوادهای دیگر، بیآنکه با هم حرف بزنند، به پای چشمـه مـیروند و یـا از سیزدهخانـهمخفیـانـه یک کوزه آب برمـیدارند (ازآن جا که این دو با هم دیگر حق حرف زدن ندارند، آن آب را«لاِل آب» یـا آب لال مـیگویند) و به خانـهای که جشن درون آن جا برگزار مـیشود، مـیبرند و در وسطاتاق مـیگذارند. ابتدا یک سوزن یـا سنجاق را برای دور اهریمن درون آب مـیاندازند و این ترانـه رامـیخوانند:
سوزن مال سوزندان است
اول مال دوستان من است
دوم مال دیگران است
شرکت کنندگان دور کوزه آب حلقهوار مـینشینند، ابتدای که ترانـههای مراسم را درون آن شبمـیخواند (طبری خوان یـا امـیری خوان) ترانـهای درون رسای آب مـیخواند.
آب مـیگوید من فرزند کوه خاموشم
یک سرم به دریـا و صد سرم به کوه است
به روی سنگ سفید کوهستان موج موج مـی
سخن یک ساله را درون دقیقهای برایت مـیگویم
بعد از ذکر این مقدمات هر نیّتی مـیکند و چیزی از خود از قبیل انگشتر، النگو، دگمـهیلباس، و ... درون ظرف آب مـیانداز، پسر یـا نابالغی را درون کنار کوزه مـینشانند، پس از خواندن هر ترانـه، یـا پسر دست درون آب کوزه مـیکند و یکی از اشیـاء را از درون کوزه بیرون مـیکشد و بهجمعیت نشان مـیدهد. صاحب شی براساس محتوا و معنای شعر مراد خویش را تعبیر مـیکند. اینمراسم که تا پاسی از شب ادامـه دارد.
رسم دیگر «تیرما سینزه» «رسم لال شوش زنی» است. درون این شب بزرگتر خانواده بیآن که کلامـیبهگوید، با یک چوب نازک (شوش) به آرامـی، اهل خانـه، دامها، درون و دیوار، انبار و چیزهای دیگر ازقبیل درختی که بار نمـیآورد، ی که به خانـه شوهر نمـیرود، را مـیزند که تا موجب برکت و حرکتآنها شود. درون این رسم باور به برکتدهی درون «بیکلامـی» است.
5 ـ مُردال ما mordal ma
«مُردال» یـا «موردال ما» ماه پنجم، معادل مرداد ماه خورشیدی و اولین ماه از زمستان گیلانی است. که از 15 آذرشروع مـیشود و تا 14 دی ادامـه دارد. درون این ماه برای دامداران مناطق کوهستانی، هنگام مرگومـیردامها و مُردار شدن آنهاست، اواخر پاییز به علت بارندگی، نوعی گیـاه به نام «تیجه» درون کوهستانهامـیروید که با خوردن آن شکم ورم مـیکند و اگر چوپان به موقع سرش را نبرد، شکم حیوانمـیترکد و مـیپرد.
آغاز «مُردال» را درون گذشته آغاز چلهی بزرگ زمستان مـیدانستند و «چله شب» را حدوداً دو هفتهزودتر از شب یلدای معمول، درون این شب جشن مـیگرفتند، دراین شب کوهنشینان خوردن 40 نوعخوردنی را جایز مـیشمرند و با پوست هندوانـه فال مـیگیرند.
مردم گیلان باور دارند اگری درون شب چله نیت کند و هندوانـه بخورد، درون تابستان دچار تشنگینخواهد شد، و باور دارند که درون این شب، آب های تمام دریـاها یـا رودها درون یک لحظه یخ مـیبندد واگری آن لحظه را دریـابد، هر مرادی داشته باشد به آن خواهد رسید.
به باور مردم گیلان، چلهی بزرگ و کوچک دو بردارند که خداوند حکومت جهان را به مدت 60 روزدر اختیـار آنها گذاشت، از زمستان 40 روز آن به برادر بزرگ و 20 روز دیگر به برادر کوچک تعلق گرفت. درون منطقه تالش به چهار روز اول چله بزرگ و چله کوچک «چارچار» “Čâr čâr” مـیگویند.
در کوهستانهای شرق گیلان، مردم معتقدند که از شب چله به بعد هر روز به اندازهی یک نعره، طول روز افزایش مـییـابد.
6 ـ شریرما Š¶rir ma
ششمـین ماه گیلانی، معادل شـهریور خورشیدی و دومـین ماه زمستان گیلانی است که از 15 دی ماه شروع مـیشودو که تا 14 بهمن ادامـه دارد. 20 روز آخر این ماه مصادف با چلهی کوچک (کوچی چله) است.
«شریر ما» ماه شرارت و آزار برف و سرماست. برف و سرمایی که قاطرها را درون گردنـهها و... گمراهمـیکند و سبب مرگ آنها مـیشود.
نام دیگر شریر ما «کاسه شوران ما» است، زیرا مردم گیلان اعتقاد دارند که به علت کوتاهی روزهایاین ماه، هنوز بشقابهای ناهار شسته نشده، هوا تاریک مـیشود.
در مناطقی بـه ده روز آخر این ماه «آفتاب برحو» نیز مـیگویند.
7 ـ امـیرما amir ma
هفتمـین ماه گیلانی که آخرین ماه زمستان و معادل مـهرماه خورشیدی است، از 15 بهمن شروع و به 14 اسفندختم مـیشود ـ نزد تبریها و طالقانیها «مـیرما» خوانده مـیشود و با کلمـهی «مـهر» و «مـیترا» پیونددارد. به این ماه لش کش L¶š k¶š (حمل کنندهی لاشـه) نیز مـیگویند و این صفت ایزد باستانیایرانیـان، «مـیترا» است که درون حال کشیدن لاشـهی تصویر شده است.
در گاهشماری گیلانی نام شانزدهمـین روز ماه هفتم، «هشت هشت» است که با روایتهای اساطیریدربارهی قربانی و کشیدن لاشـهی دام درون پیوند است.
محمود پاینده درون فرهنگ گیل و دیلم زیر عنوان آورده است که درون کوهستانهای شرق گیلانلاشـهی را به 16 قسمت تقسیم مـید، شاید این گونـه تقسیم گوشت ناشی از سنتقربانی و مراسم مربوط به آیین «هشت هشت» باشد. قربانی مـهمترین ایین مـهری(مـیترایی) است.
با پایـان رسیدن «امـیرما»، زمستان به پایـان مـیرسد و بنا بر یک باور عمومـی زمـین نفس مـیکشد و گرممـیشود. «امـیر» نام محبوب گیلانیـان و مازندرانیهاست. و در سرودههای «تیر ما سینزه» نیز جایگاهویژهای دارد. مردم کوهستانهای البرز دربارهی «امـیرما» افسانـههای زیـادی دارند (نک: بالاییلنگرودی، 1380)
8 ـ اول ما av¶l mâ
ماه هشتم گاهشماری گیلانی که معادل آبان ماه خورشیدی است. از 15 اسفند شروع مـیشود و تا 15 فروردینادامـه دارد. درون گاهشماری گیلانی «اول ما» اولین ماه بهار است، پانزده روز اول آن را «سردِ بهار وپانزده روز دیگر راپیش بهار مـینامند، گیلانیـان همپای دیگر ایرانیـان مطابق گاهشماری جلالیباآغاز اعتدال بهاری «عید نوروز» را جشن مـیگیرند و از اوایل «اول ما» به پیشواز نوروز سالخورشیدی مـیروند، استقبال از نوروز با خانـه تکانی آغاز مـیشود؛ درون کنار آب روان رودخانـهها یـاچشمـهها، شستنیها را مـیشویند و دور ریختنیها را صبح روز چهارشنبه کنار راه مـیگذارند، ایوان واتاقها را گل کاری مـیکنند.
لباس نو تدارک مـیبینند؛ عدس و جو و گندم خیس مـیکنند که تا سبزه برویـانند، نان و شیرینی مـیپزند،تخم مرغ رنگ مـیزنند و غروب آخرین سهشنبهی سال، درون کوی و برزن آتش مـیافروزند و با چهلگیـاه، خورشتی درست مـیکنند و در روز چهارشنبه یک نفر را به عنوان خوش قدم (پا سبک) به خانـهمـیآورند که تا پیش از دیگران درون خانـه راه برود و ...(نک: عبدلی، 1369. بشرا. 1385)
9 ـ سیـاما Siyâ mâ
نـهمـین ماه گاهشماری گیلانی است که معادل آذرماه خورشیدی است، پس از «پنجک تقویم گیلانی»، از 21فروردین آغاز و تا 19 اردیبهشت ماه ادامـه دارد، سیو (Siow) و «سوا» (Sowa) نامهای دیگر اینماه است.
«سیـاما» دومـین ماه فصل بهار گیلان است و به معنای ماه سیـاه است. کوهنشینان دامدار درون این ماه ازگرم سیر به سردسیر کوهستان مـیروند. مراتع کوهستانهای مرتفع درون این ماه هنوز سبز نشدهاند و رنگ سیـاهدارند، کشاورزان درون جلگه ایـام «سیـاه بهار» «گدا بهار» را مـیگذارنند. درون این ایـام ته ماندهی آذوقهسالانـه درون ایـام نوروز مصرف شده و به اتمام رسیده و آنان درون اوج کار، گرفتار فقر و تنگ دستیمـیشدند، آسمان را هم اغلب ابرهای سیـاه و بارانزا درون برمـیگرفت.
ایرانیـان زمانی، سال را به شش پاره نامساوی تقسیم مـید و هر کدام را یک «گاه» مـیخواندند و درپایـان هر گاه، جشن پنج روزه موسوم به «گاهنبار» برگزار مـید، گاهنبار نخست موسوم به«مـیدیوزرم» به معنای «مـیان بهار» درون چهل و پنجمـین روز آغاز سال برابر با روز «دی به مـهر» درپانزدهم اردیبهشت ماه برگزار مـیشد که با «گالشی پنجک» و «مـیان بهار» گیلانیـان مطابقت دارد.
گاهشماری درایران با توجه به قدمت و کاربرد دینی و حکومتی، دگرگونیهای بسیـاری را از سرگذراندهاست و به علت گردش و جابهجایی آغاز سال ناهماهنگیها و سرگشتگیهایی را درون مـیان مردم پدیدآورده است و اختلالاتی درون موسم برگزاری اعیـاد و ایـام تقویمـی ایجاد کرد که نمونـهای از آن، وجودچند «پنجک» درون گاهشماری مردم نواحی مختلف گیلان است.
چوپانان اشکور مـیگویند «پنجک» بر سه نوع است: گونـهای که خود آن را درون گاهشماری به کارمـیبرند، به نام «گالشی پنجک» است که درون پنج روز آغاز فروردین سال شمسی جای دارد. گونـه دوم«گیل پنجک» نام دارد و به باور آنان ساکنان جلگهی گیلان از آن بهره مـیبرند و 25 روز پس از «نوروزجلالی» است و پنجک دیگری به نام «روباری پنجک» دارند که 55 روز پس از آغاز فروردین است(روحانی: 1374ص 87 ـ 88) مردم «اطاق ور» از پنجک دیگری یـاد مـیکنند به نام «پیرزن پنجک»که 35 روز پس از آغاز بهار است. درون باور مردم عمارلوی رودبار پنجک چهار گونـه است: «پنجکگالشی» از اول که تا 5 فروردین ـ «کلایی پنجک» که آن را منسوب به اهالی جلگهی گیلان مـیدانند و25 روز پس از بهار شروع مـیشود. و «روباری پنجک» که 55 روز پس از شروع بهار است (بالاییلنگرودی، 1380 ص 82 ـ 85)
مظفری کجیدی به غیر از پنجهی، از 1 که تا 5 فروردین از پنجههای دیگری که درون مـیان مردمرایج است نام مـیبرد. از آن جمله «پنجه گالشی جدید و قدیم»،«پنجه روباری قدیم و جدید» (نک: مظفری، 1369).
اختلاف درون پنجکهای موجود درون منطقه مـیتواند ناشی از اخلال درون محاسبه باشد و یـا ریشـهیآیینی منطبق با جشن های فصلی داشته باشد که خود نیـازمند پژوهش گستردهتری است.
10 ـ دیـه ما
دهمـین ماه گاهشماری گیلانی است که به صورت “dey¶ mâ” دِما “deya ma”، دیـه یـا ما diâ mâ،deyâma و دین ما ""din mâ نیز آورده مـیشود. این ماه از 20 اردیبهشت آغاز مـیگردد و تا 18خرداد ادامـه دارد و معادل دی ماه شمسی است ـ «دیـه ما» سومـین ماه بهار است، این ماه برایکوهنشینان از اهمـیت زیـادی برخوردار است.
مراتع سرسبز، چرای ان و گرم شدن هوا، زندگی را آسان تر مـیکند. مدتها ایرانیـان سالنو را که درون اعتدال رسمـی برگزار مـیشد، درون آغاز دی ماه جشن مـیگرفتند.
11 ـ ورف نـه ما""Varf namâ
«ورف نـه ماه» یـا «ورفن ما» "ª"Varf¶ n mâ یـازدهمـین ماه گاهشماری گیلانی معادل بهمنماه خورشیدی است. این ماه از 19 خرداد شروع مـیشود و تا 17 تیر ادامـه دارد.
محمدولی مظفری کجُیدی وجه تسمـیهی این ماه را مرکب از سه کلمـه «ورف + نـه + ما» (برف نیـامدهماه) یعنی ماهی که درون آن هرگز برف نیـامد و یـا نمـیآید دانسته و افزوده که چوپانان درون این ماهان را از جایی که جنگل از قسمت صاف و هموار کوه جدا مـیشود، به بالای کوه که درون اینزمان برف ها آب شدهاند و اغلب گیـاهان رشد کردهاند و گل دادهاند مـیبرند.
شیرینترین روزهای چوپانان درون این ماه مـیگذرد! شبها درون فضای باز کنار گله، نی مـینوازند وقصههای حماسی وپهلوانی قدیم را برای هم تعریف مـیکنند.
آغاز «ورف نـه ما» آغاز چلهی تابستان است و ماه اول فصل تابستان گیلانیـان. مـیگویند درون اینماه درون یک شب شبح آدمـی سفید پوش با پیکرهی برفی «ورف نما» بر سر کوههای بلند پدید مـیآیدو که تا بامداد دیده مـیشود و سپس از مـیان مـیرود.
از این رو برخی نام این ماه را «ورف نما» به معنای برف نما مـیدانند.
12 ـ اسفندارما esfndârmâ
دومـین ماه تابستان، دوازدهمـین و آخرین ماه گاهشماری گیلانی است که به آن «اسپندارما» و«اسویندار ما» نیز مـیگویند «اسفندارما» از 18 تیرماه خورشیدی شروع و تا 16 مرداد ادامـه دارد.
با سپری شدن این ماه، نوروز گیلانی و موسم جشن خرمن درون مناطق کوهستانی گیلان آغاز مـیشود.
در گذشتههای دورتر جشنها و مراسمـی که امروز هنگام فرارسیدن نوروز برگزار مـیشوند، درون پایـان این ماه برگزارمـیشد.
جشنهای گاهشماری ساکنان کوهستانهای البرز و کرانـههای جنوبی خزر درون طول سال، نمایشنمادین و کنایـهآمـیزی است از بن مایـههای اساطیری که بررسی و آوردن تک تک آنها موضوع چندکتاب مـیتواند باشد، کـه بسیـاری از آن ها توسط پژوهش گران گیلانی نظیر آقای محمد بشرا، طاهر طاهری، محمود پاینده لنگرودی، ثبت و به چاپ رسیدهاند، با آرزوی توفیق برای همـهی آنانی که درون این عرصه تلاش مـیکند که تا ازفراموشی این یـادگارها جلوگیری کنند.
تیر ماه 1581 گیلانی، رشت. مسعود پورهادی.
منابع و مآخذ
1. اسماعیلپور، ابوالقاسم «نوروز جلوگاه اسطوره آفرینش» ، چاووش، ش 11 ـ 12 س 1371
2 بشرا، محمد. طاهری، طاهر. «جشنها و آیینهای مردم گیلان» . دانشنامـه فرهنگ و تمدن گیلانش4. فرهنگ ایلیـا، رشت 1385
3. بالایی لنگرودی، علی. «گنج نامـه ولایت بیـه پیش» دفتر نخست، رشت، ناشر مولف، 1370
4. پاینده لنگرودی، محمود. فرهنگ گیل و دیلم، تهران: امـیر کبیر، 1375
5. پاینده لنگرودی، محمود. آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی،1377
6. پوراحمد جکتاجی، محمد تقی، گیله وا، سی اول، ش 1 ـ 12، رشت 1371
7. پورهادی، مسعود. «گاهشماری گیلانی». دانشنامـه فرهنگ و تمدن گیلان، ش 2. فرهنگ ایلیـا،رشت 1385
8. حکیمـیان، دکتر ابوالفتح، دیلم و دیلمـیان درون تاریخ و منابع کهن، گیلان نامـه، ج 2 رشت طاعتی1369
9. روحانی، سید مجتبی، «اصطلاحات دامداری»، گیلان نامـه به کوش پوراحمد جکتاجی، ج 1،رشت طاعتی 1368
10. عمادی، عبدالرحمن «نوروز گیلانی، فصلنامـه فرهنگ و مردم، س ا، ش 3 و 4، تهران 1381
11. فرضپور ماچیـانی، مصطفی، زبان و فرهنگ ماچیـان، تبریز، ناشر مولف، 1343
12. مظفری کُجیدی، محمدولی ، «گاه شماری گیلان»، گیلان نامـه، ج 2 به کوشش پوراحمدجکتاجی، محمدتقی، رشت، طاعتی، 1369
13. هومند، نصراله «آغاز نوروز» ماهنامـه گیلهوا، ش 40 ـ 41، 1376.
14. هومند، نصراله، گاهشماری باستانی مردمان مازندران و گیلان، آمل، ناشر مولف، 1375
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:29 ب.ظ
این هفته، انتخابات پارلمانی اسرائیل برگزار مـیشود و بیشتر اسرائیلیها درون آن شرکت مـیکنند. اما یک جا از رأیگیری خبری نیست. اینجا چهل سال هست که یک مرد تنـها حکومت مـیکند.
به گزارش عصرایران بـه نقل از بی بی سی، درون شمالیترین نقطه روی جاده کناره اسرائیل، درست زیر لبنان، گذرگاهی هست که بـه سرزمـینی منحصربهفرد مـیرسد. نوشتههای سفید روی دروازههای آهنی بزرگ آبیرنگ مشخص مـیکند کـه اینجا مرز است. اما از تشریفات مرسوم گذر از مرز خبری نیست. هرکسی بیـاید، رد مـیشود و مستقیم مـیرود سراغ رئیسجمـهور.
اینجا آخزیو (الزیب) است. این تکه زمـین، عجیبوغریبترین قلمرو خاورمـیانـه است. همـه مشخصات یک کشور را دارد: پرچم (که یک پری دریـایی است)، 'سرود' ملی (که صدای دریـاست)، و قانون اساسی کـه طبق آن، رئیسجمـهور بـه طور دموکراتیک با رأی خودش (که هیچوقت نمـیدهد) انتخاب مـیشود.
آخزیو-لند (Akhzivland) حتی پارلمان هم دارد – یک سازه چوبی با چند متکا و یک مـیز گرد – اما پارلمانش نـه جلسهای دارد نـه نمایندهای. و البته دولتش پاسپورت هم صادر مـیکند. روی پاسپورتها نوشته شده هست که بـه دارنده اجازه بدهید "آزادانـه و بیمحدودیت" بـه هرجا مـیخواهد سفر کند.
حاکم این 'کشور' مـینیـاتوری الی اویوی است، قدیمـیترین و پیرترین شـهروندش. همسر او، رینا، بانوی اول آخزیو-لند و تنـها شـهروند دیگر 'کشور' است؛ 'کشوری' کـه سال ۱۹۷۱ از اسرائیل "جدا شد" و اعلام استقلال کرد.
'پرزیدنت اویوی' همراه سلطان ناخوشاحوال عمان، قدیمـیترین حاکم خاورمـیانـه است. تلاشهای یکی از قویترین کشورهای این منطقه به منظور برکناری او تاکنون بـه نتیجه نرسیده و ناگفته پیداست کـه اسرائیل هرگز آخزیو-لند را بـه رسمـیت نشناخته است، اما این 'کشور' دو نفره هم هیچگاه عقب ننشسته و با جسارتی کـه بارها بیش از مساحتش است، بـه حیـات خود ادامـه داده است.
الی حالا ۸۵ ساله است. فرتوت شده و گوشش درست نمـیشنود. ظاهرش، با آن موی سفید و لباس کتان چوپانی، بـه شـهرت افسانـهای او مـیآید. بیرون 'کاخ' – کـه یک کلبه چوبی با تهویـه نسیم دریـاست – لم داده و به افق خیره شده، بـه سرزمـینی کـه از شصت سال پیش درون آن زندگی کرده و جنگیده است.
مـیگوید: "من رئیسجمـهور یک کشور خیلی کوچکم، اما همـین کشور کوچک هم با دولت اسرائیل مشکل زیـادی دارد. هیچوقت نمـیخواستند من اینجا زندگی کنم. هر کار از دستشان برمـیآمد د کـه بیرونم کنند. مثل جنگ است، منتها بین دولت اسرائیل و من!"
الی درون ایران بـه دنیـا آمده است. دو ساله بود کـه با پدرش از راه دریـا بـه سرزمـین فلسطین کـه آن دوران تحت کنترل بریتانیـا بود، آمد. از همان موقع عشق دریـا درون وجودش مانده است.
در دوره جوانی بارها بـه خاطر خرابکاری علیـه نیروهای بریتانیـایی دستگیر و آزاد شد. پانزده ساله بود کـه به پالیـام – نیروی دریـایی "مخفی" یـهودیـان – پیوست. درون ابتدا، کارشان آوردن پناهندههای یـهودی بـه فلسطین بود، بعد، جنگ با بریتانیـاییها و دست آخر، جنگ با اعراب درون سالهای ۱۹۴۹-۱۹۴۸.
اسرائیل کـه تأسیس شد، او هم بـه دریـا برگشت و مشغول ماهیگیری شد، از آفریقا گرفته که تا اسکاندیناوی. حتی یک سال درون گرینلند زندگی کرد: "به عنوان یک اسرائیلی کنار اسکیموها." سرانجام سال ۱۹۵۲ بود کـه در راه دیدار ش، از آخزیو گذشت.
اینجا که تا سال ۱۹۴۸ روستایی عربنشین بود بـه نام الزیب بود کـه ساکنانش از ماهیگیری روزگار مـیگذراندند. سربازان یـهودی این روستا را هم مثل صدها روستای دیگر درون فلسطین تسخیر د. ساکنان الزیب ناچار بـه شـهر عکا رفتند و بعضیهاشان هم راهی لبنان شدند.
_________________________
نمایـه: آخزیو-لند
رئیس کشور: الی اویوی (رئیسجمـهور مادامالعمر)
نظام سیـاسی: "رئیسجمـهور بهطور دموکراتیک با رأی خودش انتخاب مـیشود"
مساحت: ۱.۴ هکتار (یـا ۱۴ هزارم کیلومتر مربع)
جمعیت: ۲ نفر
مرز (خودخوانده): شمال – رود کزیو، جنوب – تپه بوکبوک، شرق – جاده آنتیوچ، غرب – دریـای مدیترانـه
اقتصاد: توریسم، موزه ملی رایگان
پرچم: پری دریـایی روی پسزمـینـه ساختمان قدیمـی آخزیو
سرود ملی: صدای دریـا
روابط خارجی: "روابط دوستان بـه همـه کشورهای جهان، علاقه خاص بـه اسرائیل"
تعداد کشورهایی کـه به رسمـیت مـیشناسند: صفر
نیروی دفاعی: "علاقمندان و طرفداران و دوستان واقعی از همـهجای دنیـا"
________________________
وقتی الی بـه الزیب رسید، روستا متروک بود. تصمـیم گرفت بعد از سالها سفر، یکجا بماند. ماهی مـیگرفت و به کیبوتصنشینهای یـهودی آن اطراف مـیفروخت. بعد از مدتی به منظور خودش خانـهای خرید.
الزیب دهکدهای آرام و دور از هیـاهو بود. دوستهای جوان الی مـیآمدند و پیشش مـیماندند. الی بـه جز ماهیگیری، و جستجو به منظور عتیقه، عکاسی هم مـیکرد – عمدتا از ان! . امروز بیش از یک مـیلیون قطعه عدارد کـه طی سالها گرفته و در انباری درون آخزیو-لند نگه داشته است.
زندگی، چند صباحی آرام و بیدغدغه بود، که تا اینکه ارتش اسرائیل گفت کـه مـیخواهد اینجا یک پایگاه بسازد و مشکلات الی و مسئولان آغاز شد. نامـهای بـه دیوید بنگوریون، نخستوزیر وقت اسرائیل، نوشت. بنگوریون طرف او را گرفت. آنطور کـه رینا مـیگوید، ارتش اجازه داد کـه الی بماند بـه شرط آن کـه به عنوان مأمور مخفی به منظور شینبت، دستگاه اطلاعات داخلی اسرائیل، کار کند. رینا مـیگوید الی پذیرفت. او مصاف اول را بود، اما مصافهای بزرگتری پیش رو بود.
الی به منظور گذران زندگی، اتاقهای دو خانـهاش را اجاره مـیداد. چیزی نگذشت کـه با آسانگیری و بیخیـالی الی، آخزیو بهشت هیپیهای اسرائیل شد. جوانها مـیچرخیدند، آهنگ گوش مـیدادند، مواد مخدر مصرف مـید و خوش مـیگذراندند.
شلومو آبراموویچ، کـه پیش از این درون این منطقه خبرنگار بوده است، مـیگوید: "مردم مـیآمدنددریـا، ، آفتاب مـیگرفتند، بیشترشان حشیش مـیکشیدند. مـیآمدند اینجا کـه هر کار مـیخواهند ند."
چهرههای مشـهور هم زیـاد بـه آخزیو مـیآمدند، از جمله بازیگران هالیوودی. پل نیومن موقع فیلمبرداری فیلم خروج (۱۹۶۰) اینجا سر مـیزد. سوفیـا لورن هم چندینبار آمده بود.
رینا تعریف مـیکند کـه "وقتی (سوفیـا لورن) آمد، شیفته اینجا شد. من نوجوان بودم. دیوانـه او بودم. بـه من یـاد داد کـه چطور اسپاگتی درست کنم."
در همـین حال، اسرائیل کـه برنامـههای گسترده ساختوساز داشت، اعلام کرد کـه مـیخواهد آخزیو را پارک ملی کند. سال ۱۹۶۳ بود کـه ناگهان بولدوزرها آمدند و بقایـای روستای قدیمـی را هم خراب کنند. مـیخواستند همـه جا، از جمله اطراف خانـه الی، را چمن کنند.
در نگاه الی چنین کاری جز جنایت علیـه تاریخ و محیط زیست نبود. روی دیواری ایستاده بود و از تخریب عمـیگرفت کـه بولدوزر بـه دیوار کوبید. آنطور کـه الی مـیگوید، او از روی دیوار افتاد و چند جای بدنش شکست.
هشت سال بعد (۱۹۷۱) انزوای الی تکمـیل شد. دور همان اندک زمـین باقیماندهاش حصاری کشیدند کـه ارتباطش را با دریـا قطع کرد.
آن لحظه، لحظه تولد کشور آخزیو-لند بود: الی و رینا گذرنامـههای اسرائیلی خود را پاره د و اعلام استقلال د. نتیجه این بود کـه دستگیر شدند و کارشان بـه دادگاه کشید. آنطور کـه رینا مـیگوید، قاضی اتهام "تشکیل کشور بدون اجازه" را رد کرد، اما هر یک از آنـها را بـه خاطر از بین بردن گذرنامـه، یک لیره جریمـه کرد.
الی و رینا بدون دردسر آزاد شدند، اما ماجرای 'کشور' مستقل هیپیها توجه رسانـهها را جلب کرد. الی هم از فرصت استفاده کرد و در جایگاه رئیسجمـهور آخزیو-لند کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد. دهها فعال صلحطلب هم آمدند و در حمایت از او تجمع نشسته برگزار د.
در کنفرانس مطبوعاتی، پرزیدنت اویوی رو بـه دوربینهای تلویزیونی گفت: "این پارک ملی به منظور جایی مثل تلآویو خوب است، اما به منظور تلاخزیو نـه." او ادعا کرد کـه شورای محلی دستور داده هست که ساختمان پارلمان را خراب کنند. بلافاصله همـه معترضانی را کـه آنجا جمع شده بودند، نماینده پارلمان اعلام کرد و ازشان خواست به منظور آخزیو-لند تبلیغ کنند.
رینا مـیگوید: "همـه این کارها را مـیکردیم کـه توجهها جلب شود، چون دولت قویتر از ما بود. رسانـهها شروع د بـه گفتن و نوشتن از ما. مردم هم باور مـید. که تا وقتی درون رسانـهها بودیم، احتمال اینکه دولت کاری بـه کارمان نداشته باشد بیشتر بود."
البته این بار اولی نبود کـه الی و رینا خبرساز مـیشدند. چند ماه پیش از آن، شب اول ژانویـه ۱۹۷۱، شش مرد مسلح فلسطینی با قایق از لبنان – کـه فقط پنج کیلومتر فاصله دارد – آمده بودند کـه الی و رینا را گروگان بگیرند.
آنطور کـه رینا تعریف مـیکند، مردان مسلح خودشان را ماهیگیر جا زده بودند و گارد ساحلی اجازه داده بود کـه بروند. گفته بودند کـه مـیخواهند الی اویوی را ببینند. یکی از آنـها وارد خانـه شده بود اما رینا با تفنگ جلویش ایستاده بود. مرد اسلحهاش را زمـین گذاشته بود و بهقول رینا، "فکر مـیکرد کـه با الی روبرو مـیشود. وقتی یک زن بور و زیبا و تفنگ بـه دست دید، جا خورد."
چند دقیقه بعد، نیروهای اسرائیلی رسیدند و جادههای اطراف را بستند. دو مرد مسلح را درون قایق دستگیر د. سه نفر دیگر را درون خشکی. رینا با خنده تعریف مـیکند کـه "مردم دیده بودند هزار که تا سرباز بـه این سمت مـیآیند، اما چون ارتش رسانـهها را از خبررسانی منع کرده بود،ی نمـیدانست کـه ماجرا چیست. همـهجا پیچیده بود کـه جنگ شده، بین اسرائیل و آخزیو-لند!"
به گفته رینا، مردان مسلح عضو فتح بودند و آمده بودند کـه الی را بـه لبنان ببرند.
ممنوعیت رسانـهای کـه برداشته شد، روزنامـهها ماجرا را گزارش د. یکی از روزنامـههای زرد تیتر زده بود: " مـیخواستند عکاس شماره یک عکسهای اسرائیل را بدزدند!"
این ماجرا الی را مشـهورتر از قبل کرد و برگ دیگری شد از داستان زندگی مردی کـه تشخیص واقعیت و افسانـه درون آن، روزبهروز سختتر مـیشد. حالا اسرائیلیها از دور و نزدیک دستهدسته مـیآمدند کـه آخزیو-لند را بـه چشم خودشان ببینند. مقامهای اسرائیلی هم کار چندانی جز حرص خوردن از دست سلطان یکدنده هیپیها از دستشان برنمـیآمد.
آخزیو-لند آنقدر محبوب شده بود کـه در سال ۱۹۷۲ و وقتی تصمـیم گرفتند کـه برای خودشان فستیوال موسیقی راک برگزار کنند – بهقول رینا، "چیزی مثل وودستاک" (در آمریکا) – که تا صد کیلومتری 'کشور' ترافیک بود.
مئیر کتلر، از برگزارکنندگان آن فستیوال، درون مستند جایی به منظور عشق کـه سال ۲۰۰۹ درون مورد آخزیو-لند ساخته بودند، مـیگوید: "همـه اسرائیل آمده بودند. کار از دست ما خارج شد. مردم مثل یک گله ریختند."
الی بـه مرور – و با کمک مـهمانهایی کـه همـیشـه بودند – کشورش را مـیساخت. نقل هست که مـیگفته هست "آخزیو-لند تنـها کشور دنیـاست کـه هیپیهایش کار مفید و سازنده مـیکنند."
"موزه ملی" آخزیو-لند از جمله دستاوردهای الی بود کـه در خانـه رئیس دهکده درون دوران ساعراب، برپا کرد. هزاران قطعه آثار قدیمـی کـه طی سالها درون حفاریها و غواصیهایش پیدا کرده بود، آنجا بـه نمایش گذاشت؛ از ظرفهای قدیمـی کـه از آنـها به منظور نگه داشتن استخوان مردگان استفاده مـیشد، گرفته که تا جواهرات و ابزار زنگزده دریـانوردی.
طبق قانون، بیشتر این قطعهها بـه سازمان اشیـاء قدیمـی اسرائیل تعلق دارد کـه اگرچه "موزه ملی آخزیو-لند" را بـه رسمـیت نمـیشناسد، اما اجازه داده هست که یـافتههای الی بـه امانت درون آنجا بماند. بهقول رینا، "دفتر باستانشناسی تنـها نـهاد دولتی هست که با ما سر جنگ ندارد."
در سالهای بعد، یک دعوای حقوقی طولانی بین الی، شورای محلی، اداره زمـینها، و سازمان طبیعت و پارکها درون گرفت. بـه مرور این نـهادهای دولتی بودند کـه دست بالا را پیدا د. بیشتر آخزیو-لند زیرمجموعه پارک ملی شد و حق برگزاری فستیوال از الی سلب شد.
با این حال، الی معتقد هست که او را بد درک کردهاند. او مـیگوید کـه هیچوقت ضد اسرائیل نبوده است: " اینـها هیچوقت نفهمـیدند کـه من چرا اینجا آمدم. خوششان نمـیآمد کـه من به منظور خودم یک کشور کوچک درست کنم. فکر مـید کـه علیـه اسرائیل است، اما اینطور نیست."
سال ۱۹۷۸ کـه اسرائیل بـه گروههای فلسطینی درون جنوب لبنان حمله کرد، پرزیدنت اویوی اعلام کرد: "حریم هوایی کشورم را بـه هواپیماهای اسرائیلی کـه از مسیر آخزیو-لند بـه فتح-لند مـیروند، گشودم."
الی مـیگوید کـه این روزها مقامهای حکومتی دیگر کاری بـه کارش ندارند. او مـیگوید: "الان قویتر از پیش هستم. نـه کاری مـیتوانند ند نـه چیزی مـیتوانند بگویند."
بعد از سالها درگیری، دو طرف بالاخره با هم کنار آمدهاند. آخزیو-لند به منظور دسترسی بـه دریـا و عبور از حصار بـه دولت پول مـیدهد. درون عوض، کنار جاده اصلی مقامهای گردشگری تابلویی نصب کردهاند کـه رویش نوشته است: بـه طرف "الی اویوی" – ننوشتهاند "آخزیو-لند" کـه احیـانا بـه شناسایی این 'کشور' تعبیر نشود.
از آینده کـه مـیپرسم، الی مـیگوید کـه قصد ندارد جانشین تعیین کند. مـیگوید: "بعد از من همسرم هر تصمـیمـی بخواهد مـیگیرد."
رینا مـیخواهد کـه آخزیو-لند را بـه بنای یـادبود همـیشگی الی اویوی – کـه بهنظرش "بهترین رئیسجمـهور تاریخ" هست – تبدیل کند.
او مـیگوید: "آخزیو-لند فروشی نیست. زندگی اینجا فروشی نیست. هراینجا مـیآید، حس مـیکند کـه به بهشت آمده است. نمـیشود روی بهشت قیمت گذاشت."
منبع: عصرایران
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:24 ب.ظ
با حکم شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامـی تهران، مـهدی هاشمـی بـه حبس، جزای نقدی، رد مال و انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.
فارس نوشت:
براساس شنیدهها م.ه آقازاده جنجالی بـه واسطه سه اتهام درون پروندهاش بـه 15 سال حبس محکوم شد.
وی بـه واسطه یکی از مواد قانون ارتشاع و اختلاس بـه 7 سال حبس، جزای نقدی، انفصال محکوم شده است
همچنین این فرد بـه واسطه یکی دیگر از مواد همـین قانون، بـه 5 سال حبس محکوم شده است.
این درون حالی هست که نامبرده بـه واسطه یکی از مواد قانون مجازات اسلامـی بـه 3 سال حبس محکوم شده است
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:16 ب.ظ
http://www.guneyebakan.blogfa.com/post/4736
بایرام درون زبان ترکی از ریشـه «بایراماق» یعنی جشن گرفتن است.[۱] افراد هر ملتی متناسب با محیط جغرافیـایی و ساختار باورهای خود، روزهایی را بـه عنوان عید جشن مـی گیرند. اگرچه «بایرام» درون معنای کلی بـه معنای «جشن» هست ولی چون مـهمترین جشن درون مـیان ترکان، جشن روز آغاز بهار است، از آن بـه عنوان «بایرام» درون معنای کلی نام مـی شود. آنچه کـه روشن هست جشن آغاز بهار درون ابتدا فاقد هر گونـه درونمایـه دینی بوده و تماماً با آیینـهای کشاورزی ارتباط داشته هست ولی با گذشت زمان این جشن پیچیده تر شده و در ساختار باورهای اساطیری و دینی ترکان جای گرفته است.
عید نوروز زیباترین و قدیمـی ترین روز به منظور سپاسگزاری از خداوند و روز خروج ترکان از ارکنـه قون[۲] است. آیینی کـه در نقطه مشترک فهم، اندیشـه و رفتار ترکان جای گرفته است. قدیمـی ترین مراسم ترکان که مفاهیم طبیعت، خدا و انسان را درون محدوده دینی گؤگ ترکها یعنی باورهای شمنی و قامـها درون برمـیگرفت.[۳] این عید درون مـیان ترکان کـه بانی این عید باستانی هستند، با نامـهای مختلفی چون اولوسون اولو گونو(روز بزرگ ایل)، یئنگی گون(نوروز)، مارت دوققوزو، مره که(جشن درون گویش قزاقی)، قوجا بایرام(عید باستانی)، شکر بایرام(عید شیرین)، یـاز بایرامـی(عید بهار)، سلطان بایرام (عید بزرگ) … نامـیده مـیشد. بعدها درون زمان دولتهای ترک مسلمان درون ایران مانند غزنویـان و سلجوقیـان، نام یئنگی گون / یئنیگون (به معنای روز نو) جای خود را بـه «نوروز» داد. ذکر گلچینی از واژه های ترکی مربوط بـه «بایرام» مـی تواند ابعاد گوناگون این جشن را نمایـانتر کند.
آراز بایرام – ا.(Araz bayram) عید فطر (گویش ترکمنی).
آتالار بایرامـی- (Atalar bayramı) عید پدر. روز پدر.
آنالار بایرامـی- (Analar bayramı) عید مادر. روز مادر.
اوْد بایرامـی – (Od bayramı) چهارشنبه آخر سال.
اوْروج بایرامـی – (Oruc bayramı) عیدفطر.
اوزوت بایرامـی – (Üzüt bayramı) مراسم یـا آیینـهای سوگواری کـه در عرض چهل روز بعد از مرگی به منظور وی برپا کنند.
اوْغول بایرام- (Oğul bayram) فرزندی کـه در روز عید متولد شده باشد.
اولو بایرام / اولوق بایرام – (Ulu bayram) عید بزرگ. عید فطر.
ایل بایرامـی – (Il bayramı) عید نوروز.
بارات بایرامـی – (Barat bayramı) عید نیمـه شعبان.
بایرام – (Bayram) جشن. عید. خوشحالی. خوشبختی. شادی. زیبایی. نوعی از پارچه مخصوص بافت ریسمان کـه شبیـه بـه متقال عراقی امّا از آن نازکتر است. بـه صورت بهرام و پدرام وارد زبان فارسی و به صورت «بیرام» وارد لهجه سوری زبان عربی و به صورت Bairam وارد زبان انگلیسی شده است.
بایرام آشی – (Bayram aşı) طعامـی کـه ثروتمندان درون اولین روز عید بـه مردم بدهند.
بایرام آغاجی / بایرام آغاسی- (Bayram ağacı) (درخت عید) آنکه دیر بـه دیر بـه دیدار دوستان برود.
بایرام آغزی- (Bayram ağzı) مراسم آستانـه عید.
بایرام آلایی – (Bayram alayı) مراسم عیدانـه سلطنتی.
بایرام آیی – (Bayram ayı) ماه اسفند. ماه شوال.
بایراما – (Bayrama) جشن. شادی. جشنواره.
بایراماق – (Bayramaq) جشن گرفتن. درخشیدن.
بایرام اوزری / بایرام اوستو – (Bayram üzəri) موسم عید.
بایرام اولدوزو – (گیـاه)(Bayram ulduzu) ستاره کریسمس. از نظر ظاهری شبیـه حسن یوسف است.
بایرام اویلوق – (Bayram uyluq) قسمتی از ران، نیمـه کوچکتر و پایینتر ران. (گویش قشقایی).
بایرام باسدی – (Bayram basdı) ناراحتی معده بر اثر پرخوری عید. (گویش قشقایی).
بایرام بیگ – (Bayram bəy) نامـی کـه قزاقها روی پسری گذارند کـه در ایـام عید متولد شده.
بایرام بیگی – (Bayram bəyi)ی کـه دچار ناراحتی شده و با هر بار آروغ زدن، بوی بدی از دهانش بیرون آید. رئیس یـا سردسته هنرمندان درون برنامـه های جشن و
نوروز.
بایرام پایی – (Bayram payı) تحفه یـا هدیـه ای شامل ارزاق و پوشاک کـه بزرگان و ثروتمندان بـه خانـه نزدیکان و مستمندان درون روزهای چهارشنبه آخر سال و
نوروز بفرستند.
بایرام توْپو - (Bayram topu) توپ کـه روز عید شلیک کنند.
بایرامجاق – (جانور)(Bayramcaq) جغد. بوم.
بایرامجالیق – (Bayramcalıq) ترشیدگی معده. ترشح معده. هدایـایی کـه در عید بـه کودکان بدهند.
بایرام جوْجوغو - ا.(Bayram cocuğu) کودکی کـه روز عید لباس پوشانده و آراسته اند. کودکی کـه در عید متولد شده باشد.
بایرامجیق اوْلماق – (Bayramcıq olmaq) بر اثر پرخوری درون مراسم عید باد .
بایرامچی – (Bayramçı) آنکه به منظور عید دیدنی بیـاید.
بایرامچیلیق – (Bayramçılıq) هدیـه نوروزی نامزد.
بایرام سئیران- (Bayram seyran) روزهای مـهم. گاهی.
بایرام سایـاغی- (Bayram sayağı) عیدانـه. بـه رسم نوروز.
بایرام سوئیتاسی- (Bayram soitası) آذربایجانی.
بایرام قاباغی- (Bayram qabağı) موسم عید. روزهای پیش از عید نوروز.
بایرام قاری – ا.(Bayram qarı) برف نوروزی. درون آذربایجان خوش یمن هست و آن را رمز فراوانی و برکت دانند.
بایرام قوْچو – (Bayram qoçu) قوچ قربانی کـه از طرف خانواده داماد به منظور عروس فرستاده شود.
بایرام قوردو – (جانور)(Bayram qurdu) خرخاکی. برپا. (Onisoidea). مریم قوردو نیز گویند.
بایرام قولو – (Bayram qulu) بنده کـه روز عید متولد شده باشد. شادی دوست.
بایرام گون – (Bayram gün) جمعه.
بایراملاشما – (Bayramlaşma) عیددیدنی. دیدار نوروزی.
بایراملاشماق – (Bayramlaşmaq) دید و بازدید درون ایـام عید. عید دیدنی . بـه هم تبریک گفتن.
بایراملی – (Bayramlı) مسعود. فرخنده.
بایراملیق – (Bayramlıq) عیدی. هدیـه عید. عیدانـه. مالیـاتی درون گذشته کـه به مناسبت عید نوروز و عید قربان بـه نفع خان اخذ مـیشد. آرایش. زینت.
بایرام هاواسی – (Bayram havası) حال و هوای نیکو.
بایرام یئری – (Bayram yeri) محل بازی کودکان درون عید.
بایرام یئمـیشی – (Bayram yemişi) چرز.
پؤلکه بایرامـی – (Pölkə bayramı) نوعی آئین درون شـهر بناب کـه با سپری شدن چله بزرگ، آتش افروزند و شادی کنند.
توْی بایرام – (Toy bayram) مجلس سرور و شادمانی.
جیگرلری بایرام ائتمک – (Ciyərləri bayram etmək) لذت بردن از نخستین سیگار کـه پس از مدتی ترک بکشند.
چیلله بایرامـی – (Çillə bayramı) جشن آغاز زمستان.
حاجیلار بایرامـی – (Hacılar bayramı) عید حجاج. عید قربان.
خوْنچا بایرامـی- (Xonça bayramı) نوعی جشن کوچک بهار کـه در اوایل قرن ۲۰ درون مدارس آذربایجان برگزار مـی شد.
دلی بایرام – (Dəli bayram) خل و چل. دیوانـه.
دوگون بایرام- (Düyün bayram) جشن و شادی.
سلطان بایرام – (Sultan bayram) عید بزرگ.
سود بایرامـی – (Süd bayramı) جشنی کـه به مناسبت زایش ان و دوشیدن شیر آنان درون منطقه سیواس گرفته شود. بخشی از شیر را پنیر کرده و بخشی را بهانی مـی دهند کـه ندارند.
سیدلر بایرامـی – (Seyidlər bayramı) عید سادات. عید غدیرخم.
شکر بایرامـی – (Şəkər bayramı) عید نوروز. عید بزرگ. عید شیرین.
شوم بایرامـی – (Şum bayramı) عید کهن کشاورزی.
قارا بایرام – (Qara bayram) اولین نوروزی کـه پس از فوت شخصی فرا مـیرسد و خانواده آن را جشن نمـیگیرند. روز ماتم.
قوْجابایرام- (Qoca bayram) عید نوروز. عید باستانی.
قوزو بایرامـی – (Quzu bayramı) جشن برّه. بعد از آنکه ۴۳ روز از زایش برّه و یک روز بعد از «یوغورت بایرامـی» گذشت، برّه ها را به منظور شیر مادر رها مـی کنند.
قوْوون بایرامـی- (Qovun bayramı) عید خربزه درون دومـین یکشنبه ماه اوت درون ترکمنستان.
قیزیل بایرام – (Qızıl bayram) آتش سوزی چند خانـه باهم.
گؤز بایرامـی – (Göz bayramı) عید قربان.
یئنیش بایرامـی - ا.(Yeniş bayramı) جشن پیروزی.
یـاز بایرامـی – (Yaz bayramı) عید بهار.
یوْغورت بایرامـی – (Yoğurt bayramı) جشن ماست. بعد از آنکه چهل روز از زایش برّه گذشت و در این مدت شیر از آن او بوده، درون چهل و یکمـین روز برّه ها را از مادر جدا کرده و زنان شیر دوشیده و با آن ماست مـی زنند. سپس ی نازا را ذبح کرده و جشن مـی گیرند.
منابع و توضیحات:
[۱] . «بای» یـا صورت دیگر آن «بیگ» درون زبان ترکی بـه معنای ثروتمند، بزرگ، عظیم و سعادتمند، داماد. رئیس طایفه و امـیر است. لقب اعیـان. فرمانروایی کـه در رأس یک «بوی» قرار مـیگرفت. وظایف او عبارت بود از: حفاظت از پیوندهای درون قبیله، اجرای حق و عدالت و دفاع از قبیله درون برابر حمله دشمن. بیگها با درون نظر گرفتن جسارت، قدرت مالی و حسن شـهرت انتخاب مـیشدند. با گذشت زمان و افزایش قدرت و امکانات بویها، وظیفه بیگ نیز صورت موروثی یـافته و به جز درون موارد استثنایی، از حالت انتخابی خارج شد. عنوان بیگ از زمان مته خان (موتون یعنی بیگ تون) موجود بود و تاریخی ۲۳۰۰ ساله دارد. از سده ۱۱ مـیلادی، معنای بیگ گسترش یـافته و تا زمان ما نیز ادامـه یـافته است. درون فارسی Beyg تلفظ مـیشود. بـه صورت «بای» و در معنای ثروتمند و مالدار وارد زبان عربی و به صورت Big و Begوارد زبان انگلیسی شده است. فعل «بَاَیَ» بـه معنای فخر فروخت، نیز وجود دارد. همچنین «البیک» (جمع آن بکوات یـا بیکات) نیز درون عربی بـه معنای لقبی کاربرد دارد کـه به فرزندان وزراء و افراد سرشناس و صاحبان مال و نفوذ داده مـیشود. لقبی اختصاری دریـادار و فرماندار. ریشـه واژه «بایرام» نیز از اینجاست. یعنی «بایماق» یعنی بزرگ شدن. «بایینماق» یعنی آباد شدن. «باییندیر» یعنی آباد. واژه «بایرام» نیز درون واقع بـه معنای جشن بزرگ است. به منظور آگاهی بیشتر درباره مشتقات دیگر این واژه ن.ک:
- اؤتوکن سؤزلوگو. جلد ۲٫ ص ۵۱۳؛ آلتایجا تورکجه سؤزلوک. امـینـه گورسوی. آنکارا. ۱۹۹۱٫ ص ۳۷؛ چاغاتای دیلینین ایضاحلی لغتی. سین کیـانگ. ۲۰۰۲٫ ص ۱۰۰؛ درله مـه سؤزلوگو. جلد ۲٫ آنکارا. ۱۹۶۵٫ ص ۵۸۴؛ ارک سؤزلوگو. اسماعیل جعفرزاده . تبریز. ۱۳۸۹٫ ص ۵۵۷؛ قاشقای سؤزلوگو. اسدالله مردانی. «بهرام» باشلیغی؛ قاموس اعلام ترکی. شمس الدین سامـی. جلد اول. ص ۲۷۸؛ ترکمنجه تورکجه سؤزلوک. طلعت تکین. آنکارا. ۱۹۹۵٫ ص ۵۴؛ «توروز» سؤزلوگو. حسن بیگ هادی. تبریز. ۲۰۰۱۳٫ «بایرام» باشلیغی. تورک دیلینین اتیمولوژیک سؤزلوگو. حسن ارن. آنکارا. ۱۹۹۹٫ «بایرام» باشلیغی.
[۲] . داستان ارکنـه قون، شکل با شکوهتر و پربارتر داستان بوزقورد (گرگ خاکستری) است. خلاصه این داستان چنین است: درون مـیان قبائل ترک هیچ کدام بـه قدرت گؤگ ترکها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شکست خوردند. درون دومـین ایلغار، حیلهای بـه کار بردند و از برابر قشون گؤگ ترک گریختند. ترکان نیز آنان را تعقیب کرده و از سرزمـین خود بیرون آمدند. دشمنان بـه یکباره بازگشتند و بر ترکان یورش آوردند. دشمنان پیروز شدند. گؤگ ترکها بـه قتل رسیدند و فرزندانشان همراه دشمنان بـه بردگی شدند. پسر کوچک خاقان گؤگ ترک با نام «قایـان» و برادرزاده خاقان گؤگ ترک با نام «توقوز» از دست دشمنان گریخته و به وطن بازگشتند. آنان چند و خریده و از ترس دشمنان بـه سوی کوهی رفتند کـه از راه آن تنـها یک شتر مـیتوانست عبور کند. بـه جایی رسیدند کـه در آنجا آبهای روان، چشمـهها، علفهای گوناگون، درختان مـیوه و شکار وجود داشت. آنـها درون آنجا جای گرفته و خدای را سپاس گفتند. آنجا را ارگنـه قون (ارگنـه یعنی کش کوه و قون یعنی برجسته) نامـیدند.۴۰۰ سال بعد حیوانات و افراد قبیله که تا آنجا زیـاد شدند کـه دیگر ارگنـه قون گنجایش آنـها را نداشت. درون این زمان بـه گفتگو پرداختند کـه از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنیدهایم کـه بیرون از ارگنـه قون، صحراهای پهناور و زیبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. بیـایید راهی از مـیان کوهها یـافته و به آنجا بازگردیم. آهنگری کـه در مـیان آنـها بود گفت: درون اینجا معدن آهنی هست کـه اگر آنجا را ذوب کنیم، راهی گشوده مـی شود. درون جایی کـه آهنگر گفته بود آتش برپا کرده و آنجا را ذوب د. گذری باز شد. آنـها آن روز را بـه خاطر سپرده و از ارگنـه قون بیرون رفتند. از آن روز درون گؤگ ترکها این رسم بـه وجود آمد کـه آن روز را عید بگیرند. هنگام خارج شدن گؤگ ترکها از ارگنـه قون، «پورته چنـه» از تبار قایـان، خاقان آنـها بود. ن.ک: هیئت، جواد. تاریخ مختصر ترک. انتشارات پینار. ص ۷۵و ۷۶٫
[۳] . به منظور آگاهی بیشتر درباره خاستگاه ترکی عید نوروز ن.ک:
-Türklerde YılbaĢı ve Bahar Geleneği / Prof. Dr. Ahmet Pirverdioğlu. Turkler. Cilt 3. Ankara. 2002. S.44
- Eski Türklerde Bayram ve Festivaller / Prof. Dr. Salim Koca. Turkler. Cilt 3. Ankara. 2002. S.51.
نویسنده: پرویز زارع شاهمرسی
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:12 ب.ظ
محمدرضا دو سال بعد از ازدواج با فوزیـه جانشین پدرش رضاشاه شد و از این زمان رابطه زوج ایرانی- مصری رو بـه سردی گذاشت که تا آنجا کـه شاهزاده مصری ایران را ترک کرد و تا سه سال بعد کـه رسما طلاقش را بـه ثبت برساند هرگز بـه ایران بازنگشت.76 سال پیش درون چنین روزی رضاشاه پهلوی مقدمات یک ازدواج سیـاسی مـیان خانواده سلطنتی ایران و مصر را فراهم مـیکرد؛ ازدواج محمدرضا پهلوی و فوزیـه فؤاد ملک فاروق پادشاه مصر.
به گزارش جنوب نیوز، درون 15 مارس 1939 محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران و فوزیـه بنت فواد شاهزاده مصری و ملک فاروق پادشاه مصر طی مراسمـی درون کاخ عابدین بـه عقد هم درآمدند؛ ازدواجی کـه چندان بـه درازا نکشید و مدتی بعد از بـه سلطنت رسیدن محمدرضا بـه طلاق انجامد.
تصمـیم ازدواج شاهزادگان ایران و مصر درون پنجم خرداد سال 1317 بعد از آنکه دربارهای دو کشور طی اعلامـیهای خبر برگزاری قریبالوقوع مراسم ازدواج این دو نفر را منتشر د، علنی شد. این اعلامـیه 3 سال بعد از شروع پادشاهی فاروق و 3 سال پیش از شروع پادشاهی محمدرضا پهلوی منتشر شد. با این حال مراسم ازدواج، عملاً درون اسفند 1317 درون قاهره و سپس درون تهران برگزار شد.
محمدرضا دو سال بعد از ازدواج با فوزیـه جانشین پدرش رضاشاه شد و از این زمان رابطه زوج ایرانی- مصری رو بـه سردی گذاشت که تا آنجا کـه شاهزاده مصری ایران را ترک کرد و تا سه سال بعد کـه رسما طلاقش را بـه ثبت برساند هرگز بـه ایران بازنگشت.
برخی مورخان اشرف پهلوی، دوقلوی شاه و ارنست پرون، دوست صمـیمـی شاه را عامل سرد شدن رابطه او و همسرش مـی دانند؛ برخی دیگر اما قانع نبودن شاه بـه همسرش و ارتباط با زنان دیگر را عامل دلسردی و جدایی فوزیـه از وی عنوان مـیکنند.
طلاق شاه ایران از فوزیـه سرانجام درون سال 1945 درون مصر و در ایران بـه سال 1958 بـه طور رسمـی بـه ثبت رسید. عهای زیر مربوط بـه مراسم ازدواج شاه و فوزیـه درون مصر هست که درون 15 مارس 1939 درون مصر برگزار شد. عاول این مجموعه به منظور نخستین بار هست که منتشر مـیشود و محمدرضا پهلوی را درون کنار تنی چند از مقامات دربار ایران و نیز ملک فاروق برادر فوزیـه پیش از شروع مراسم ازدواج نشان مـیدهد.
یکشنبه 24 اسفند 1393-10:02 ب.ظ
تهران - ایرنا - مـهدی هاشمـی بـه حبس، رد مال و جزای نقدی محکوم شد. او 20 روز فرصت دارد که تا به رای صادره اعتراض کند.
به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی ایرنا، سخنگوی قوه قضاییـه خبر حکم حبس مـهدی هاشمـی را تایید کرد.بر اساس حکم ابلاغ شده بـه مـهدی هاشمـی، وی همچنین بـه رد مال و جزای نقدی و انفصال از خدمت محکوم شده است.
مـهدی هاشمـی و وکلای او ، 20 روز فرصت دارند که تا نسبت بـه رای صادر شده از سوی دادگاه اعتراض کنند.
یک منبع آگاه صبح امروز - یکشنبه - درون گفت و گوبا خبرنگار حقوقی قضایی ایرنا، اظهارداشته بود کـه مـهدی هاشمـی به منظور ابلاغ حکم امروز احضار شد و تا پایـان وقت اداری فرصت دارد بـه دادگاه برود.
بر اساس این گزارش مـهدی هاشمـی و وکلای اش به منظور دریـافت حکم بـه دادگاه مراجعه نکرده و قرار بود دادگاه حکم را بـه وکلای مـهدی هاشمـی ابلاغ کند.
دادگاه مـهدی هاشمـی درون 25 جلسه درون شعبه 28 دادسرا و دادگاه انقلاب اسلامـی تهران بـه ریـاست قاضی محمدعلی مقیسه برگزار و در دو جلسه اول کیفرخواست وی قرائت شد و از جلسه سوم مـهدی هاشمـی و وکلای مع او درون برابر اتهامات وارده بـه دفاع پرداختند.
قاضی پرونده بعد از بیست و پنج جلسه درون تاریخ 15 دی ماه امسال به منظور انجام تحقیقات وقت تنفس اعلام کرد.
دو جلسه بعد از آن درون تاریخ 20 و 25 بهمن ماه امسال بـه عنوان اخذ آخرین دفاعیـات برگزار و بیستم اسفند ماه حکم صادر شد.
برخی منابع خبری گزارش دادند کـه مـهدی هاشمـی به منظور دریـافت حکمش بـه دادگاه مراجعه نکرده است.
تلاش خبرنگار ایرنا به منظور تماس با وکیل هاشمـی تاکنون بـه نتیجه نرسیده است.
یکشنبه 24 اسفند 1393-03:11 ب.ظ
حکم شرعی انواع از دیدگاه مراجع تقلید بدین شرح است.
جهان نیوز: حکم شرعی انواع از دیدگاه مراجع تقلید بدین شرح است.
آیـا زن براى شوهرش یـا مرد براى همسرش جایز است؟آیـات عظام امام خمـینى، وحید، سیستانى، تبریزى و خامنـه ای: آرى، زن براى شوهر و بر عآن جایز است.
آیـات عظام فاضل، صافى، نورى، مکارم: تنـها زن براى شوهر جایز است
آیت الله بهجت: بنابر احتیـاط واجب زن و شوهر براى یکدیگر جایز نیست
آیـا زن به منظور زن حرام است؟
آیـات عظام امام خمـینى، بهجت، فاضل، نورى، وحید، سیستانى: بنابر احتیـاط واجب جایز نیست.
آیـات عظام تبریزى، خامنـه ای: اگر باعث تحریک یـا ارتکاب گناه و یـا ترتب مفسده نشود، اشکال ندارد (ولى براى مؤمن سزاوار آن هست که از لهو اجتناب نماید.
آیت الله صافى، آیت الله مکارم: زن براى زن حرام است.
حکم مرد به منظور مرد چیست؟
امام خمـینی (ره): مظنـه تحریک غریزه و حرام هست علی الاحوط مطلقا مگر همسر به منظور همسر.
آیت الله (دام ظلّه): اگر موجب مفسده یـا محرک باشد حرام است.
آیت الله اراکی (ره): احوط ترک این امور است.
آیت الله بهجت (ره): اشکال دارد.
آیت الله تبریزی (دام ظلّه): مرد به منظور مرد لهو هست و سزاوار هست مومن از آن بپرهیزد.
آیت الله سیستانی (دام ظلّه): زن و یـا مرد بـه طور کلی، محل اشکال هست و احتیـاط درون ترک آن است.
آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظلّه) جایز نیست.
آیت الله فاضل لنکرانی (ره) بـه طور کلی نوعاً منشا فساد و از بین رفتن حیـا هست و احتیـاط درون ترک و عدم حضور درون مجلس است.
آیت الله گلپایگانی (ره): درون حرمت به منظور مردان هیچ فرقی بین انواع آن نیست.
آیت الله مکارم شیرازی (دام ظلّه): تنـها زن به منظور شوهرش جایز هست و بقیـه اشکال دارد.
آیت الله نوری همدانی (دام ظلّه): اشکال دارد.
پی نوشت فرض مسئله جایى هست که زن و شوهر براى یکدیگر درون خلوت بند و دیگرى نباشد و نیز حرام دیگرى مرتکب نشوند. (مانند گوش بـه موسیقى حرام و مانند آن)
منبع سوال اول:
امام خمـینى، استفتاءات، ج 2، مکاسب محرمـه، س 35؛ آیت الله تبریزى، استفتاءات، س 1042 و 1067؛ آیت الله خامنـهاى، اجوبه، س 1171؛ آیت الله سیستانى، sistani.org، ش 7؛ دفتر: آیت الله وحید؛ آیت الله مکارم، استفتاءات، ج 1، س 534 و 535؛ آیت الله صافى، جامعالاحکام، ج 2، س 1580؛ آیت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1736 و 1738؛ آیت الله نورى، استفتاءات، ج 2 س 574؛ دفتر: آیت الله بهجت.
منبع سوال دوم:
آیت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 1736؛ آیت الله سیستانى، sistani.org، ش 3؛ آیت الله نورى، استفتاءات، ج 2 س 574؛ آیت الله بهجت، توضیح المسائل، م 1؛ آیت الله تبریزى، استفتاءات، س 1042؛ آیت الله خامنـهاى، اجوبه، س 1168؛ دفتر: امام خمـینى؛ آیت الله مکارم، استفتاءات، ج 1، س 537؛ آیت الله صافى، جامعالاحکام، ج 2، س 1580
منبع سوال سوم:
امام خمـینی احکام ازدواج، ص 186؛ ایت الله اراکی استفتائات، ص 256 س 12؛ آیت الله بهجت (ره)استفتائات، ج 4، ص 541 س 6353؛ آیت الله تبریزی (دام ظلّه) استفتائات موجود درون واحد پاسخ بـه سوالات جامعة الزهراء(قم)؛ آیت الله (دام ظلّه) استفتائات موجود درون واحد پاسخ بـه سوالات جامعة الزهراء(قم)؛ آیت الله سیستانی (دام ظلّه) فقه به منظور غرب نشینان، ص 323، م 565؛ آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظلّه) جامع الاحکام، ج1، ص 298 س 1026؛ آیت الله فاضل لنکرانی (ره) جامع المسائل، ج 1، ص 456 س 1737؛ آیت الله گلپایگانی (ره) احکام روابط زن و مرد، ص 218 و 219، س 285؛ آیت الله مکارم شیرازی (دام ظلّه) استفتائات موجود درون واحد پاسخ بـه سوالات جامعة الزهراء(قم) ؛ آیت الله نوری همدانی هزار و یک مساله فقهی، ج 2 ص 172، س 574 و 575
یکشنبه 24 اسفند 1393-02:56 ب.ظ
باغ خوردین درون انتظار اجرای مصوبه «برج باغ»
این سوال از مسوولان آستان قدس رضوی و شـهرداری تهران جای طرح دارد کـه علیرغم تاکیدات رهبر انقلاب درون خصوص حفظ باغات و محیط زیست بـه ویژه درون کلانشـهری مانند تهران و همچنین معضلات ترافیکی شـهرک غرب با وجود پاساژهای متعدد، حتی امکانسجی تبدیل این باغ 5 هکتاری بـه محتمع تجاری نیز محلی از اعراب دارد؟
به گزارس عدالتخواهی بـه نقل از مسیر آنلاین روستای خوردین یکی از روستاهای نزدیک به تهران قدیم بودهاست کـه محله شـهرک غرب روی این روستای قدیمـی بنا شدهاست ازآن روستای خوش آب و هوا تنـها یک اسم بر روی یکی از بلوارهای شـهرک قدس (غرب) مانده و دیگری «باغ خوردین» و قنات خوردین هست که درون حقیقت مـیراث تاریخی شـهرک قدس(غرب) هستند کـه امروز حصار کشی شده و ورود عموم درون آن ممنوع است.
به گزارش خبرنگار مدیریت شـهری مسیرآنلاین قسمتی از باغ مزبور دست واحد عمران شـهرک غرب هست و قسمت اعظم آن بـه مساحت ۵ هکتار درون سال ۱۳۷۸ بـه آستان قدس رضوی واگذار شده است.
این باغ بزرگترین باغ باقیمانده درون شـهرک غرب هست که با مساحت ۵ هکتار، مطالعات اولیـه آن از چند سال گذشته با استناد بـه مصوبه غیرقانونی «برج باغ» شروع شده که تا تبدیل بـه یکی بزرگترین مجتمع های تجاری شـهرک غرب (دوبرج بالای ۵۰ طبقه) شود.
در آستانـه روز درختکاری این سوال از مسوولان آستان قدس رضوی و شـهرداری تهران جای طرح دارد کـه علیرغم تاکیدات رهبر انقلاب درون خصوص حفظ باغات و محیط زیست بـه ویژه درون کلانشـهری مانند تهران و همچنین معضلات ترافیکی شـهرک غرب با وجود پاساژهای متعدد، حتی امکانسجی تبدیل این باغ ۵ هکتاری بـه مجتمع تجاری نیز محلی از اعراب دارد؟
بررسی های مسیرآنلاین درون خصوص مـیزان پیشرفت اخذ مجوزهای لازم از شـهرداری، کمـیسیون ماده۵ و شورای عالی شـهرسازی و معماری توسط آستان قدس رضوی ادامـه دارد کـه در اولین فرصت بـه اطلاع بینندگان سایت خواهد رسید.
یکشنبه 24 اسفند 1393-02:53 ب.ظ
به بهانـه تخریب بی رویـه محیط زیست و درختان؛
از این بالا کـه نگاه مـی کنی ، حالت کمـی رو بـه تغییر مـی رود .. جنگل کـه نـه ، تکه هایی نقطه نقطه سبز معلوم هست ، بـه جای آن رود رونده هم پوستی چروکیده مـی بینی مـیان دو پل ! از این بالا ، از برج و باروهای آن پایین کـه شاید باورشان […]
از این بالا کـه نگاه مـی کنی ، حالت کمـی رو بـه تغییر مـی رود .. جنگل کـه نـه ، تکه هایی نقطه نقطه سبز معلوم هست ، بـه جای آن رود رونده هم پوستی چروکیده مـی بینی مـیان دو پل !
از این بالا ، از برج و باروهای آن پایین کـه شاید باورشان شده کـه عظیمند کمـی مانده که تا قد یک برنج ….
آهی سرد و سری رو بـه پایین … نگاهم بـه دوروبر بی جواب مـی ماند !
گوش های من یـارای شنیدن این همـه فریـاد را ندارد ! با این امانت چه کردی ؟!
شَهرت کـه به مزایده رفت ! کجا بودی ؟! خواب ؟!!! با نـهرهای زیبای زمـین بـه سان جوی مُزبَلِه و با درختان مثال علف های هرز !!!
دیگر ناچار شدی آسمان نما بسازی ، هر قدر سر بالا کنی ، از آسمان خبری نیست ! دل خوش کرده ای بـه قطعه ای خاکستری !
ویلا را بـه دریـا و دود را بـه نفس ترجیح دادی !!!! پرنده ها هم معلوم هست در این اوضاع ، کجای کارند ؟! مـیان خانـه ها چیزی کشیدی بـه اسم خیـابان و هر چه مقدور بود جوی کـه نـه مرداب آهن بـه راه انداختی !
دلت آمد یـا نـه ، بماند به منظور بعد … روحت چگونـه تاب آورد ؟!!!!
دامنـه ی ساختنت را بـه من ، بـه کوه هم رسانده ای ، شرم نمـی کنی ؟! بـه حالت حتما گریست !!!
با خود چه کرده ای ؟! قائده ی کار کجا رفت ؟! قرارت این نبود !
سر برگرداندم رو بـه شـهر ! بـه زمـین شـهرم ! جایی کـه کودکی ، غم ، شادی و حالایم را مـی بیند !
من هم مـی خواهم فریـاد ب ، کـه خانم مسئول ، آقای مدیر ! … نمـی دانم درون برنامـه و طرح ها که تا چه حد و چگونـه بـه آدمـیت من و دیگران نظر دارید ؟!!
اما من گاهی یـادم مـی رود ….
نفسم مـیان این همـه بُرج تنگ مـی شود !!! تار مـی شود همـه جا ! آنقدر کـه سوسوی کاغذ رنگی و چراغ های تجاری دیگر جواب نمـی دهد !!!
این همـه اضطراب تو درون تو نظم نظام خانـه و شـهرم را گرفته !
فکری کنید ! فکر ….
به من بگویید لطفاً ! مگر قرار هست چند سال نوری درون این دنیـا بمانم کـه این همـه بُرج های تجاری روی هم سوار مـی شوند ؟!! مگر قرار هست چگونـه باشم کـه نیـاز بـه این همـه خرید به منظور من مـی سازید ؟!!
مگر از این دنیـا چه مـی خواهم و چه مـی بَرَم ؟!!! کـه …
به من بگویید !
امروز من مـی پرسم و فردا خواهند پرسید و زمـین شـهادت مـی دهد !
یـادداشت خانم ؛ از فعالان دانشجویی
یکشنبه 24 اسفند 1393-02:42 ب.ظ
تورم از نظر علم اقتصاد بـه معنی افزایش سطح عمومـی قیمت ها درون طول یک زمان مشخص است. نرخ تورم برابر هست با تغییر درون یک شاخص قیمت کـه معمولا شاخص قیمت مصرف کننده است.
ریشـههای تورم
دیدگاه کینزی دو دلیل عمده به منظور تورم ذکر مـیکند: کاهش عرضه کل یـا افزایش تقاضای کل
(Monetarist) دیدگاه پولگرایـان رشد عرضه پول مازاد بر رشد اقتصادی راعمدهترین دلیل تورم مـیداند. بـه عبارت دیگر، تورم تناسب نداشتن حجم پول درون گردش با عرضه خدمات و كالاهاست. تقریبا تمام اقتصاددانها بر این نکته متفقالقولند کـه تورم پایدار و دراز مدت ریشـهای جز عرضه پول و افزایش نقدینگی ندارد. هر چه مـیزان تورم بیشتر شود،قدرت خرید یک واحد پول كمتر مـیگردد.
برای قضاوت درباره معیـار اعلام نرخ تورم، حتما به تعاریف استاندارد تورم و نحوه محاسبه آن (که بانک مرکزی کشورمان نیز بر اساس همـین استاندارد عمل مـیکند) مراجعه کرد.
رجوع بـه تعریف استاندارد تورم مشخص مـیکند چهانی شاخص دیگری را تحت نام «تورم» اعلام کردهاند.
* نحوه محاسبه تورم
مطابق استانداردهای بینالمللی، نحوه محاسبه تورم بـه طور کلی شامل چند مرحله است:
1-آمارگیری قیمتها
2-محاسبه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی
3-محاسبه تورم
بر اساس اعلام بانک مرکزی، به منظور محاسبه تورم، هر ماه آمارگیران ثابت، رسمـی، محلی و کارآزموده اداره آمار اقتصادی بانک مرکزی اقدام بـه جمع آوری اطلاعات مربوط بـه قیمت 385 کالا و خدمت درون 79 شـهر منتخب درون سطح کشور مـیکنند.
در واقع به منظور دستیـابی بـه قیمت های واقعی، آمارگیران اقتصادی بانک مرکزی هر ماهه بـه حدود ٤٠٠٠٠ منبع اطلاع مراجعه و قیمت جاری بیش از ١٢١٠٠٠ مظنـه از کالاها و خدمات را پرسش نموده و در صورتی کـه قیمت کالا یـا خدمتی درون ماه قیمت گیری نسبت بـه ماه گذشته افزایش یـا کاهش داشته باشد، دلایل این نوسان، بررسی و ثبت مـی شود.
پس از جمع آوری قیمت ها، به منظور محاسبه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی ، از فرمولی بـه نام شاخص قیمت لاسپیرز (لاسپیرز تعمـیم یـافته) استفاده مـیشود.
پس از بـه دست آمدن عدد مربوط بـه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی درون ماه مورد نظر، نوبت بـه محاسبه شاخص تورم مـیرسد کـه از فرمول زیر بـه دست مـیآید:
در این فرمول: In عدد شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی درون ماه مورد نظر است. In-1 شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی درون ماه مشابه سال قبل است. عدد بـه دست آمده از این فرمول را تورم مـیگویند.
* سایر کاربردهای شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی
نکته مـهم آن هست که مـیتوان از شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی کـه به طور ماهانـه استخراج مـیشود، محاسبات دیگری هم انجام داد. مثلا مـیتوان رشد این شاخص را بـه طور فصلی هم محاسبه کرد که تا مشخص شود روند رشد قیمتها درون فصل موردنظر چطور بوده است.
همچنین مـیتوان شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی درون ماه مورد نظر را نسبت بـه ماه قبل آن هم مقایسه کرد. یعنی مشخص کرد روند رشد قیمتها درون طول ماه مدنظر چقدر بوده کـه اظهارنظر اخیر حسن روحانی کـه با نام «تورم بهمنماه» مطرح شد، معطوف بـه چنین محاسبهای بوده است.
* محاسباتی کـه صحیح هستند اما تورم نیستند
اما حقیقت این هست که هیچ یک از این محاسبات اخیر را «تورم» نمـیگویند. «شاخص تورم» همان هست که درون بالا نحوه محاسبه آن توصیف شد. به منظور سایر محاسبات از شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی حتما دقیقا نام آن را ذکر کرد، نـه این کـه این محاسبات را (هرچند درون جای خود درست هستند) تحت نام کلی تورم بـه افکار عمومـی عرضه کرد.
همانطور کـه از فرمولهای محاسبه تورم مشخص است، شاخصی کـه در علم اقتصاد و در سطح جهان بـه عنوان «تورم» شناخته مـیشود روند سطح عمومـی قیمتها درون یک دوره زمانی 24ماهه است. مثلا به منظور محاسبه نرخ تورم درون بهمنماه 1393 متوسط سطح عمومـی قیمتها (شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی درون مناطق شـهری) درون 12ماهه منتهی بـه بهمن 1393 بر متوسط سطح عمومـی قیمتها درون 12ماهه منتهی بـه بهمن سال قبل یعنی سال 1392 تقسیم مـیشود و عدد بـه دست آمده بیـانگر نرخ تورم درون بهمن 1393 است.
طبق این تعریف استاندارد، شاخص تورم درون بهمن ماه امسال حدود 15 درصد بوده است.
لازم بـه یـادآوری هست بانک مرکزی نیز درون گزارشهای خود همواره شاخص استاندارد مذکور را بـه عنوان تورم اعلام مـیکند، نـه مقایسه ماهانـه را کـه دولتی ها اصرار دارند آن را تورم بنامند.
همانطور کـه در متن خبر بانک مرکزی درباره تورم بهمنماه مشخص است، بانک مرکزی مقایسه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی درون طول یک ماه را تورم نمـیداند، بلکه تورم را مطابق تعریف استاندارد آن از مقایسه شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی درون 12 ماهه منتهی بـه بهمن 1393 با شاخص 12 ماهه منتهی بـه بهمن 1392 بیـان مـیکند.
منبع:مشرق نیوز
یکشنبه 24 اسفند 1393-02:40 ب.ظ
تاریخ:یکشنبه بیست و چهارم اسفند 1393-02:03 ب.ظ
در این روزهای مانده بـه عید، ویترین مغازهها پر هست از انواع و اقسام شیرینیها و شکلاتها، درون انواع سنتی و مدرن، با طعمها و رنگهای مختلف و مارکهای متنوع. کمتری مـی تواند درون برابر این همـه تنوع مقاومت کند درون نتیجه گنجههای ما بـه انباری از تنقلات تبدیل مـیشود کـه مصرف آنـها از چند روز مانده بـه تعطیلات که تا پایـان سیزده بهدر، و معمولا حتی که تا یکی دو هفته بعد از آن ادامـه مـییـابد. باز هم ببخشید کـه مـیخواهیم کمـی جلویتان را بگیریم!
محمد احمدی مدیر گروه تغذیـه انجمن تحقیقات طب سنتی درباره تدابیر تغذیـهای درون نوروز از دیدگاه طب سنتی درون گفتوگو با خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم، اظهار داشت: از دیدگاه طب سنتی ایرانی، هر فصل با تغییرات آب و هوایی همراه است؛ طبع مخصوص بـه خود را دارد و اثرات ویژهای روی بدن مـیگذارد. مثلاً بیماریهای خاصی را درون بدن ایجاد کرده و برخی را نیز بهبود مـیبخشد. بنابراین توجه بـه خوراکیها و نوشیدنیهای مصرفی درون هر فصل، یکی از راههای درون امان ماندن از بیماریهای مخصوص هر فصل است.
معضل تعطیلات
دلگری متخصص تغذیـه درون مورد رژیم غذایی مناسب درون تعطیلات نوروز مـی گوید: براساس بررسیـهای انجام شده، هرچه غذای بیشتری درون معرض دید افراد باشد، مقدار بیشتری ازآن خورده مـی شود. براساس آداب و رسوم، درون مـیهمانیـها صاحب خانـه غذا را بـه عنوان یك هدیـه بـه مـیهمانان ارایـه مـی كند و آنان نیز خود را مقید بـه خوردن آن مـی كنند.
وی مـی افزاید: درون ایـام تعطیل، شركت درون مـیهمانیـهای فراوان وضع را بدتر مـی كند و رژیم غذایی افراد، دچار اختلال مـی شود، از این رو مـی توان تعطیلات را یك معضل دانست.
وی توصیـه مـی كند، بهتر هست به جای آنكه بشقابتان را با انواع و اقسام غذاهای پركالری و پرقند پركنید، نیمـی از آن را با مـیوه و سبزیجات، یك چهارم آن را با پروتئین و یك چهارم دیگر را با غذاهای قندی مانند برنج، نان و ماكارونی پر كنید.
وی تصریح مـی كند: كارشناسان تغذیـه معتقدند درون روز یك تكه پنیر بـه اندازه یك گردو به منظور یك فرد سالم و بدون فعالیت اضافی كافی است، مقدار مواد قندی نظیر برنج و ماكارونی بـه اندازه نصف یك بشقاب مـیوه خوری و مقدار سیب زمـینی بهتر هست به اندازه نصف كف دست و مقدار سالاد بهتر هست به اندازه 2قاشق باشد.
نحوه تعیین مقدار غذا خوردن با این روش، آسانتر و كاربردی تر از روشـهای محاسبه آن است. بـه گفته وی، اندازه كوچك یك بشقاب هم مـی تواند كمك كننده باشد، البته درون صورتی كه بـه صورت دایمـی از آن استفاده شود. طبق تحقیقات انجام شده حتی اندازه لیوان نیز مـی تواند مؤثر باشد. بـه عنوان مثال اگر شما همـیشـه از یك لیوان كوتاه و دهان گشاد استفاده كنید، برایتان دشوار هست از یك لیوان بلند و دهان تنگ بنوشید.
وی تأكید مـی كند: درون ایـام عید اگر نگران وزنتان هستید، توصیـه مـی شود از غذاهای اشتها آور كه حاوی پروتئین كافی هستند بـه عنوان غذای اصلی استفاده كنید، زیرا درون صورت مصرف بیش از حد نیـاز مواد غذایی، آن مواد درون بدن بـه صورت تشكیل چربی بـه هدر مـی روند.
وی مـی افزاید: چربی درون بدن عملكرد مناسبی ندارد و فقط باری هست كه شما بـه هرجایی كه مـی روید آن را با خود مـی برید.
در صورتی كه علاقه خاصی بـه وعده های غذایی حجیم و بشقابهای بزرگ دارید، به منظور دریـافت مـیزان كالری مناسب مـی توانید از حجم زیـادی از مواد غذایی آب دار مانند سوپ استفاده كنید. آب تقریباً هیچ كالری ندارد و بنابراین چاق نمـی كند.
توصیـههای تغذیـه درون مورد شیرینی و شکلات:
1) تنقلاتی کـه از آنـها نام بردیم و مصرف آنـها درون تمام گروههای سنی از کودکان گرفته که تا افراد کهنسال درون این ایـام بـه اوج خود مـیرسد، جزو گروه مواد غذایی متفرقه هست که بـه شکل یک خانـه کوچک درون بالای هرم راهنمای غذایی نشان داده مـیشود و چون مواد غذایی داخل آن اکثرا پرچرب، شیرین یـا شور هستند، حاوی کالری بالا و درعوض مواد مغذی اندک هستند و بنابراین مصرف آنها خصوصا بـه افراد علاقمند بـه داشتن اندام متناسب، افراد چاق، بیماران قلبی – عروقی و افراد دیـابتی توصیـه نمـیشود و حتی به منظور بقیـه افراد هم مصرف اندک (به ندرت) آن توصیـه مـیشود.
2) انواع شیرینی و شکلات مـیتواند باعث کاهش اشتها مخصوصا درون کودکان شود. بعد مصرف کمترشان آن هم با فاصله 2 الی 3 ساعت از وعده اصلی توصیـه مـیشود.
3) به منظور جلوگیری از دریـافت بیش از حد از این گروه، درون هنگام خرید شب عید سعی کنید حداکثر از یکی دو نوع از انواع شیرینیها و شکلاتها، آن هم درون سایزهای کوچکتر خریداری نمایید.
4) انواع کاکائوهای مرغوب (به دلیل داشتن مواد مفید به منظور سلامتی سیستم قلب و عروق و پاک شدن راحت تر از سطوح دندانـها) را جایگزین شکلاتها و تافیهای چسبناکی کـه به سختی از دندانـها جدا مـی شوند نمایید.
5)اکثر شیرینیها، خصوصا شیرینیهای تر از انواع روغنها و چربیهای جامد اشباع کـه اتفاقا حاوی اسیدهای چرب ترانس هم هستند، تهیـه مـی شوند کـه عامل افزایش چربیهای مضر خون هستند. بنابراین مصرف آنـها خصوصا به منظور بیماران قلبی و عروقی و افرادی کـه چربی خون بالا دارند، درون حداقل مقدار، توصیـه مـی شود.
6)برای افراد دیـابتی، شیرینیجات بـه دلیل داشتن قندهای ساده اصلا توصیـه نمـی شود. بنابراین بـه افراد دیـابتی پیشنـهاد مـی شود، از انواع شکلاتهای رژیمـی مخصوص بیماری دیـابت درون منزل داشته باشند و از مصرف شکلاتهای معمولی درون مـهمانیها و شب نشینیها خودداری کنند.
توصیـههای تغذیـهای درون مورد آجیل و تخمـه:
1) برخلاف گروه شیرینیها و چربیها، انواع آجیل جزو گروه گوشت طبقهبندی شده و غنی از مواد مغذی مانند املاحی مثل کلسیم، فسفر، منیزیم، آهن، و مقادیر بالای پروتئین، ویتامـین E و... هستند کـه مـیتوانند مـیان وعده مغزی خصوصا درون کودکان خردسال باشد.
2) بـه دلیل بالا بودن درصد چربی مغزها (معمولا بیش از 50 درصد) درون انواع آجیل، این گروه کالری بالایی دارند. بـه همـین دلیل افرادی کـه در معرض چاقی هستند، یـا بـه دیـابت، فشارخون و بیماریهای قلبی مبتلا هستند، حتما با احتیـاط بیشتری از این گروه، مصرف کنند.
3) بهتر هست از مصرف انواع بو داده و پرنمک آنـها، خصوصا اگر بـه بیماری فشارخون یـا بیماریهای کلیوی مبتلائید خودداری کرده و انواع خام آنـها را خریداری کنید.
4) چون غالبا مغزها قربانی كپكها و قارچهای سمـیای مـی شوند كه مادهای سرطانزا موسوم بـه «آفلاتوکسین» را ترشح مـیكنند؛ بنابراین درهنگام خرید، دقت کنید کـه حداقل آجیلهای مرغوب و بسته بندی شده را خریداری کنید.
5) دانـههای گیـاهی کـه جزو گروه چربیها هستند، منابع خوب پروتئین، اسیدهای چرب غیر اشباع و انواع مواد معدنی و ویتامـینـها بوده و از لحاظ ارزش تغذیـهای مانند مغزها هستند.
6) انواع تخمـه از منابع خوب ویتامـین E هست كه از آنتیاكسیدانـهای مفید به منظور سلامت محسوب مـیشود و مصرف آن درون تقویت سیستم ایمنی مؤثر است. تخمـه كدو نیز از منابع غنی املاحی مانند روی، آهن و سلنیوم بوده و حاوی پروتئین، فیبر، مس، منیزیم، منگنز، كلسیم، پتاسیم، روی، اسیدهایآمـینـه آرژینین و گلوتامـیك است. اسید لینولنیك نیز از تركیبات موجود درون تخمـه كدو هست كه از اسیدهای چرب مفید به منظور سلامت عروق محسوب مـیشود.
7) انواع تخمـهها مقادیر بالایی چربی دارند ارزش کالریزایی بالایی نیز دارند. خصوصا درون افراد چاق و افرادی کـه دچار بیماریهای چربی خون و فشارخون هستند، حتما در حداقل مقدار مصرف شوند.
نکات تغذیـه ای درون مورد مـیوهها:
1) هرم راهنمای غذایی مصرف 4-2 واحد مـیوه درون روز را توصیـه مـی کند. درون ایـام نوروز معمولا بـه دلیل بیشتر درون دسترس بودن مـیوهجات، آن هم درون اندازههای بزرگ مصرف آنـها معمولا بیش از حد نیـاز و به افراط است. بنابراین خصوصا اگر بـه اضافه وزن یـا چاقی دچارید مصرف مـیوه جات را بـه دو عدد متوسط درون روز محدود کنید.
2) مصرف بیش از حد مـیوهجات مـیتواند باعث بیاشتهایی خصوصا درون کودکان و همچنین افزایش قندخون افراد دیـابتی (به دلیل داشتن قندهای ساده) شود. بنابراین مصرف مـیوهجات درون کودکان بـه 2 واحد و در افراد دیـابتی درون سهم کوچکتر و به فواصل و با کنترل بیشتری بر قند خون صورت گیرد (ترجیحا توسط دستگاه)
اگر بـه مسافرت مـی روید
دكتر شیخ الاسلام مـی افزاید: اگر هموطنان عزیز درون ایـام نوروز بـه مسافرت مـی روند به منظور جلوگیری از كم آبی و یبوست مقادیر مناسبی آب (بطری) همراه داشته باشند و همـه همراهان را هم بـه نوشیدن آن توصیـه كنند، ضمن اینكه بـه خاطر داشته باشند مـیوه ها و سبزیـهایی مانند هویج، گوجه فرنگی و ساقه كرفس درون طول مسافرت بهترین دوستان آنـها هستند، زیرا حاوی آب، املاح و ویتامـینـهای مورد نیـاز بدن مـی باشند. قبل از سفر درون خانـه آنـها را خوب بشویید و در ظرفهای مناسب دربسته با خودتان ببرید.
وی مـی افزاید: آب بهترین نوشیدنی است، اما اگر مـی خواهید نوشیدنی دیگری سر مـیز باشد بهتر هست به جای نوشابه، از دوغ كم نمك و نوشیدنیـهای كم كالری استفاده كنید. اگر چاق نیستید ماء الشعیر هم جانشین خوبی است. درون طول سفر لبنیـات دوست استخوانـهایتان را فراموش نكنید و روزانـه حدود 2 که تا 3 لیوان شیر كم چرب یـا ماست استفاده كنید و از مصرف سوسیس و كالباس بپرهیزید.
پیشگیری از مسمومـیت
وی درون مورد حفظ ایمنی غذا و پیشگیری از مسمومـیت تصریح مـی كند: غذا بـه ویژه گوشت حتما كاملاً پخته شود از ظاهر گوشت مـی توان بـه مـیزان پخت آن پی برد، بـه عنوان مثال رنگ گوشت پخته حتما قهوه ای باشد، ولی اغلب مواقع (درون) كباب كوبیده یـا برگ، قرمز رنگ است. بسیـاری از مردم گمان مـی كنند چون گوشت روی شعله مستقیم قرار گرفته، درون آن هم پخته مـی شود، اما چنین تفكری اشتباه است. خیلی اوقات سطح كباب هم بـه حالت سوخته درون مـی آید، اما درون آن همچنان نپخته مـی ماند. درون مورد ماهی هم اینچنین است. ماهی زمانی پخته كه گوشت آن بـه صورت لایـه لایـه درآید.
در مورد مرغ آب پز، وقتی آب مرغ شفاف و گوشت مرغ سفید شود مرغ پخته و آماده شده است. درون ضمن این روزها بهتر هست هموطنان از خوردن گوشت پرندگان وحشی صرف نظر كنند.
در مورد غذاهای كنسرو شده درون صورت مشاهده برآمدگی و فرورفتگی از مصرف آنـها خودداری كنید. قبل از مصرف حتماً آنـها را 20دقیقه بجوشانید. اگر نمـی توانید سبزیـها را ضد عفونی كنید بهتر هست آنـها را آب پز نمایید. درون صورت امكان لوازم شخصی مانند قاشق، چنگال و لیوان مخصوص خود را همراه داشته باشید. و در آخر به منظور پیشگیری از اضافه وزن و شادابی بیشتر درون این ایـام بیش از سایر مواقع ورزش و تحرك بدنی داشته باشید از فرصت طلایی نوروز به منظور ورزشـهای گروهی استفاده كنید
در دید و بازدیدهای نوروزی چه تغذیـهای حتما داشته باشیم؟
برای این کـه حجم مواد زائد داخل بدن را افزایش ندهیم؛ بهترین راهکار، پرهیز از پرخوری و درهم خوری است. اهمـیت این مسأله که تا حدی هست که حکمای طب سنتی ایرانی گفتهاند کـه مضرترین چیز به منظور بدن، خوردن غذای جدید است؛ درحالی کـه هنوز غذای قبلی کامل هضم نشده است!
اگر این درهم خوری و غذا خوردن روی غذای قبلی از غذاهای غلیظی مثل فستفودها، ماکارانی، سس مایونز، سالاد الویـه، سیب زمـینی و تخم مرغ آبپز، کله پاچه، حلوا و .... باشد، باعث بروز بیماریهایی مثل درد مفاصل، سنگ کلیـه، نقرس و بسیـاری از بیماریهای بلغمـی و سوداوی خواهد شد.
در فصل بهار بـه خصوص ایـام عید از چه موادغذایی حتما پرهیز کرد؟مسأله دیگر، انتخاب نوع غذاست. درون فصل بهار و نوروز نباید درون مصرف غذاهای گرم و تر، گوشتها، شیرینیها و ادویـه تند و تیز و نیز ترشیها افراط کرد. چرا کـه این غذاها باعث تشدید عوارضی همچون دردمفاصل، دردهای نقرسی و بسیـاری از بیماریهای بلغمـی و سوداوی مـیشود.
بهترین غذاها درون فصل بهار بـه خصوص ایـام عید نوروز چیست؟بهترین غذاها، آش و سوپ ساده با گیـاهان و سبزیهای هر منطقه، سوپ جو، سبزی پلو، ماءالشعیر طبی، کاهو و سکنجبین، سمنو (مخصوصاً به منظور افراد مبتلا بـه کم خونی و ضعف) و مـیوه درون حد متعادل است.
افرادی کـه سالم هستند و مشکلات معده و مفاصل ندارند؛ مـیتوانند سالاد کاهو را درون یک وعده با کمـی آبغوره و روغن زیتون مـیل کنند.
افرادی کـه گرمای بدنشان بالاست و یـا این کـه زیـاد از شیرینیها و غذاهای چرب و آجیل استفاده کردهاند؛ بهتر هست از شربتهای خانگی فرونشاننده حرارت مثل شربت ریواس، زرشک، غوره، نارنج و لیمو استفاده کنند.
در مورد شیرینیها سعی کنید انواع کوچکتر آنها را انتخاب کنید که تا حجم کمتری از مواد قندی ساده و چربیها را دریـافت کرده باشید. توجه بـه شست و شوی دهان و دندانها بعد از مصرف شیرینیها بـه خصوص درون کودکان به منظور پیشگیری از پوسیدگی دندانها بسیـار مسأله مـهمـی است.
برای جلوگیری از غلظت خون، مصرف روزانـه یک لیوان شربت عناب مناسب خواهد بود.
مصرف تنقلات
از مـیان تنقلات، بادام طبع معتدلی دارد و برای اکثریت افراد قابل استفاده است؛ البته بـه شرط این کـه کهنـه نباشد و در مصرف آن افراط نشود. که تا روزی ده عدد بادام درون روز درون افراد معمولی بـه تقویت مغز و کبد کمک مـیکند.
انجیر هم برایـانی کـه مبتلا بـه یبوست هستند، مناسب است. پسته و گردو طبع بـه شدت گرمـی دارند و افراط درون مصرف آنـها مـیتواند مشکلات زیـادی را بـه همراه داشته باشد.
در هنگام خرید دقت شود کـه مغزیـات کهنـه نباشد و در پوست خود باشند.انی کـه مبتلا بـه پرفشاری خون هستند، حتماً حتما دقت کنند کـه آجیل شور استفاده نکنند؛ چرا کـه باعث بالا رفتن بیشتر فشار خون و افزایش احتمال گرفتگیهای قلبی عروقی و سکته وجود دارد.
برای بیماران دچار کبد چرب، چربی خون بالا و پرفشاری خون چه توصیـه غذایی دارید؟
افراد مبتلا بـه کبد چرب، چربی بالای خون و پر فشاری خون سعی کنند از غذاهای فریزری و بستهبندی شده، کنسروها، گوشت و ، سیب زمـینی و تخم مرغ آبپز، سس مایونز، حلیم، کلهپاچه، نان فطیر و خوب پخته نشده حتّی المقدور کمتر استفاده کنند.
همچنین دقت کنند کـه مصرف زیـاد مواد شیرین و شور که تا حدی کـه تشنگی شدیدی ایجاد کند و سپس مصرف آب یـا دوغ یـا نوشابه یخ بـه شدت به منظور کبد مضر بوده و به مرور با تکرار این عادت غلط، کبد خسته شده و به سمت کبد چرب و سیروز کشیده مـیشود.
پس سعی شود زمان مصرف آب و مایعات (به ویژه سرد و گازدار) با فاصله از غذا مصرف شود. گاهی اوقات هرچقدر آب یخ مصرف مـیکنید، عطش برطرف نمـیشود. این نوع تشنگی، عطش کاذب نام دارد کـه معمولاً بعد از خوردن غذاهای غلیظ و دیرهضم رخ مـیدهد و راه برطرف آن، نوشیدن یک لیوان شربت عسل گرم بـه صورت جرعه جرعه است.
همچنین نوشیدن یک لیوان دمکرده دارچین یـا زنجبیل بـه دفع ماده ایجادکننده عطش کاذب از معده کمک مـیکند.
منبع :اینترنت
یکشنبه 24 اسفند 1393-01:44 ق.ظ
از شاعران دنیـای ترک کـه در مدح نوروز و یـا یئنی گون اشعار و قصیده هائی بـه یـادگار گذاشته اند مـی توان بـه فضولی، باکی، نفی، ندیمـی، یحی ناظم، هالتی، نائلی قدیم، نظامـی گنجوی، شیخ سلیمان یحی افندی، شـهریـار، احمد پاشا، ابدال پیر سلطان، علی شیر نوائی، دده قورقورد، دیداری، درویش فخری، عزیز ماهسنی، ملا پناه واقف، جعفر خاندان، شکری متین بابا، آشیق علی عسگر، محمد آزادی، محمد غایبی، شیدائی، مختوم قلی و ... اشاره داشت.
به گزارش دورنانیوز، فرهنگ نوروز (یئنی گون) درون ادبیـات ترک نیز دارای تعاریف و مشخصات خاص خود مـی باشد و در بسیـاری از منابع نوشتاری کـه تا بـه امروز حفظ شده اند ردپای یئنی گون را مـی توان دراشعار، قصیده ها، متون درباری، ادبیـات فولکوریک، سفرنامـه ها و… مشاهده نمود.
دو تن از شاعران بزرگ ترک، نظامـی گنجوی (۱۲۱۴ – ۱۱۵۰) درون «اسکندرنامـه» و علی شیر نوائی (۱۵۰۱- ۱۴۴۱) درون اثر «سد اسکندر» یئنی گون یـا نوروز را جشن بزرگ و ملی وصف مـی کنند.
در زمان امپرطوری عثمانی به منظور ارج نـهادن بـه بزرگان دربار شعرا بـه هنگام یئنی گون اشعاری با نام «پیشکش نوروزیـه» مـی سرودند کـه بیشتر درون وصف یئنی گون و پادشاه مربوطه مـی بوده است.
در آذربایجان ایران و در شـهرهائی نظیر خوی، مرند درون هنگام نوروز یـا یئنی گون نغمـه هائی بـه مانند زیر از طرف خلق ترک سروده مـی شود:
گلیر نوروز بایرامـی – عید نوروز مـی آید
آچیلار گول له ر هامـی – تمامـی گلها شکفته مـی شوند
ساخلا گلین آنامـی – ای عروس مادرم را بـه تو مـی سپارم
آنامـی، هم آتامـی – هم مادرم و هم پدرم
نوروز گلیر، یـاز گلیر – بهار بـه همراه نوروز مـی آید
نغمـه گلیر، ساز گلیر – ساز و نغمـه مـی آید
باغچالاردا گول اولسون! – درون باغچه ها گل بشکفد
گول اوسته بولبول اولسون! – درون روی گل نیز بلبل مـی نشیند
نوروز، نوروز خوش گلدین – ای نوروز خوش آمدی
خوش گلدین، بوش گلدین – خوش آمدی، تهی آمدی
بوش گلدین، دولو گلدین – تهی آمدی ، لبریز آمدی
بول گلیدن، سولو گلدین – لبریز آمدی، پربرکت آمدی
از شاعران ترک آزربایجان نیز استاد محمد حسین شـهریـاد درون اثر بی بدیل خود بـه نام «حیدر بابایـا سلام» بـه بهترین وجه ممکن زوایـای آداب و رسوم مراسم نوروز یـا یئنی گون را با صاف ترین کلمات و عبارات بـه تصویر کشیده است.
بایرام یئلی چارداخلاری ییخاندا
نوروز گولو ، قار چیچه یی چیخاندا
آغ بولودلار کوینک له رین سیخاندا
بیزده ن ده بیر یـاد ایله یـه ن ساغ اولسون
دردله ریمـیز قوی دیکیلسین داغ اولسون
یومورتانی گویچه ک گوللو بویـاردیق
چاقیشدیریب سینانلارین سویـاردیق
اویناماقدان بیرجه مـه یـه ر دویـاردیق
بیزده ن ده بیر یـاد ایله یـه ن ساغ اولسون
دردله ریمـیز قوی دیکیلسین داغ اولسون
ایرضا منـه نوروز گولو ده ره ردی
نوروز ائلی خرمنده ول سوره ردی
گاهدان یئنیب کوله ش له رین کوره ردی
داغدان دا بیر چوبان ایتی هوره ردی
اوندا گوردوم اولاق اولق ساخلادی
داغا باخیب قولاخلارین شاخلادی
محمود کاشغری درون اثر گرانبهای ” دیوان الغات ترک ” خود نیز بـه موضوع یئنی گون و دگرگونی طبیعت نیز پرادخته و با این ابیـات بـه موضوع مـی پردازد :
تورلوگ چیچک یـاریلدی – درون بهار انواع گل ها شکوفه مـی دهند
بارچین یـادخیم کئریلدی – بـه مانند اینکه از کرمـی ابریشم نـهان گشته
اوچماق یئری کوُرولدو – محل جنت و بهشت نمایـان شد
توملوق یـانا کلگه سوز – و سرما هیچ وقت نخواهد آمد.
شاه اسماعیل صفوی درون ابیـاتی نوروز و یئنی گون را چنین توصیف مـی کند:
گلدی نو روزو باهارو احدو دئوری دوست کام
یـار اه لی تک یئر اوزو نقش و نیگار اولدو گینـه
اسراء دان بـه ری گلن نوروز یدین شاها یئتن
هی قاضیله ر سادجه قیلون قاضی له ر دئین شاه منم
فضولی دیگر شاعر ترک یئنی گون را بدین گونـه بـه تصویر مـی کشد :
هر گون آچار گونلومو ذووقی ویصالین یئنله ده ن
گه رچه گول له ر آچماغا هر ایلده بیر نوروز اولور
علی شیر نوائی کـه یکی از شاعران ادبیـات چغتائی مـی باشد نیز ابیـاتی درون وصف نوروز یئنی گون بـه ترتیب زیر دارد:
واصلی آرا قوردوم رنگ امـیش بویونا ساچس
تورکون تنگ اکزان ظاهیر اولور بولادی نوروز
هر گونون قدر چلوبان هر گونون نوروز اولسون
نور علی کابلی از شعرای ترک ازبک نیز درون وصف نوروز و یئنی گون چنین ابیـاتی را سروده هست :
توران اوزون بولسا اوزبکستان کوز
یونینگ ترافیگا یوقتور بوشقا سوز
تورکی مـیلادلارینگ ایچینده فیروز
هورلوک تیمثولینگ اوزاسان ناوروز
هر اینسان تاقدیرقا شکران آیلاب
سنینگ گلیشینی قوتلار آتایلاب
باغریغا اولادی سنی آوایلاب
اوشاغینگ سن سئوه ن قیزیسان ناوروز
به نظر بسیـاری از محققین دنیـای ترک نوروز یـا یئنی گون سبب ایحاد فصل خاصی درون زبان و ادبیـات ترکی شده هست که درون ترکیـه بـه ، درون آزربایجان بـه نوروزیـه یـا اشعار نوروز، درون قزاقستان بـه نوروز جیرالان، درون قرقیزستان بـه نوروز جیرلاری، درون ازبکستان بـه نوروز قوشوق لاری، درون ترکمنستان بـه نوروزنامـه، درون ترکستان شرقی بـه نوروزیـه و یـا نوروش قوشوق لاری و … معروف مـی باشد.
از شاعران دنیـای ترک کـه در مدح نوروز و یـا یئنی گون اشعار و قصیده هائی بـه یـادگار گذاشته اند مـی توان بـه فضولی، باکی، نفی، ندیمـی، یحی ناظم، هالتی، نائلی قدیم، نظامـی گنجوی، شیخ سلیمان یحی افندی، شـهریـار، احمد پاشا، ابدال پیر سلطان، علی شیر نوائی، دده قورقورد، دیداری، درویش فخری، عزیز ماهسنی، ملا پناه واقف، جعفر خاندان، شکری متین بابا، آشیق علی عسگر، محمد آزادی، محمد غایبی، شیدائی، مختوم قلی و … اشاره داشت.
منابع و ماخذ:
- نوروز درون فرهنگ ترک نوشته آیشـه باش چتین چه لیک
- یئن گون درون فرهنگ ترکان نوشته دکتر. بایرام دوربیلمـه ز
- نوروز درون فرهنگ عمومـی خلق ترک نوشته پرفسور دکتر اه رمان آرتون
- تورک خالق ادبیـاتی نوشته علی رضا صرافی
- نوروز درون ترکان اویغور نوشته ولی ساواش یلوک
- نوروز درون ادبیـات دنیـای تورک نوشته دکتر محمد تیمزکان
یکشنبه 24 اسفند 1393-01:36 ق.ظ
گویش همدانی یکی از گویش های محلی و متعدد زبان فارسی هست که بازمانده زبان فهلوی قدیم مـی باشد. از این زبان درون ادبیـات و کتب تاریخی با نام فهلوی نام شده است. فهلوی معرب پهلوی هست که از دوره اشکانیـان بـه منطقه ماد اطلاق گردید.گویش پهلوی اساسا گویشی هست ویژه مردم مغرب و جنوب غربی ایران زمـین درون قبال گویش دری کـه ویژه مردم مشرق و خراسان بوده است(اذکایی،1380: 327) گویش همدانی بخاطر رسوخ و نفوذ ترک زبانان درون منطقه و شـهر همدان بیشترین تاثیرپذیری را از زبان ترکی داشته است. منطقه همدان و شـهر همدان بـه علت مرکزیتی کـه در منطقه غرب کشور داشته و دارد محل برخورد اقوام، زبان ها و لهجه ها بوده است. منطقه همدان بخاطر ورود قبایل ترک درون قرن پنجم یکی از مناطقی بود کـه تحت تاثیر زبان ترکی قرار گرفته و کلمات بسیـاری از زبان ترکی وارد لهجه همدانی شد. و اگر چه نتوانست زبان مردم همدان را تغییر دهد اما تاثیرات بسیـاری بر آن گذاشت بطوریکه شاید بتوان گفت لهجه همدانی یک لهجه مابین زبان فارسی و ترکی است. امروزره بسیـاری از کلمات درون زبان ترکی لااقل درون بین ترک زبانان همدان استعمال نمـی شود اما درون گویش فارسی همدانی کاربرد آن را شاهد هستیم. منشا زبان ترکی را کوههای اورال - آلتای دانسته اند کـه به مرور درون اثر جابه جایی و کوچ های قومـی و یـا تهاجمات بـه بخش های بزرگی از آسیـا بخصوص آسیـای مرکزی و گوشـه هایی از اروپا رسیده است. ویژگی های زبان ترکی از جمله انطباق کلمـه بر معنی، ساخت لغات بر اساس زنجیره انشقاق، هماهنگی اصوات و التصاقی یعنی پیوندی بودن آن هم باعث غنای این زبان و خاص بودن آن درون جهان گردیده و همچنین باعث گردیده کـه بسیـاری از مردم دنیـا و در طی تاریخ از کلمات ترکی استفاده کرده و یـا ترک زبان گردند. حضور ترک ها درون ایران بسیـار قدیمـی مـی باشد، طبق شواهد جسته و گریخته بـه قبل از اسلام و دوره ساسانی (شاید هم پیشتر ) برمـی گردد. درون هر حال گسترش جمعیتی ترکان درون حدی کـه شکل جغرافیـای زبانی ایران را بـه صورت امروزی درآورده باشد بـه زمان سلاجقه مربوط است. سلاجقه کـه از شاخه ترکان اوغوز بودند درون قرن یـازدهم مـیلادی/ پنجم هجری وارد ایرن شدند با ورود سلجوقیـان و پیوستن ترکان جدید الورود بـه همزبانان بومـی یـا بومـی شده خود درون ایران جغرافیـای انسانی ایران شکل فعلی خود را یـافت و حضور انبوه ترکان طبعا موجب غلبه زبان ترکی دربخش های زیـادی از کشور گشت. درون زیر بـه بررسی تاثیرات زبان ترکی درون گویش همدانی پرداخته ایم.
1- جدای از کلمات ترکی کـه در زبان فارسی معیـار و ادبی و رسمـی کشور وجود دارد و هرروزه آنـها رابکار مـی گیریم درون لهجه همدانی تعداد زیـادی کلمـه و اصطلاح ترکی وجود دارد کـه خاص گویش همدانی و مردم شـهر همدان هست و از کثرت استفاده بسیـاری بـه ترکی بودنشان فکر نمـی کنند کلمات ترکی کـه بسیـاری از انـها امروزه دیگر درون لااقل درون زبان ترکی محلی کاربرد ندارد. بطوریکه شاید بتوان گفت لهجه همدانی یک لهجه مابین زبان فارسی و ترکی است. مانند دایزه بـه معنی ، بایـاقوچ بـه معنی جغد، اده بـه معنی مادر، دادا بـه معنی پدر، قجاق بـه معنی بغل، قچاق بـه معنی زرنگ و جوانمرد، یورد بـه معنی خانـه و
2- نکته بسیـار جالب دیگر اینکه بسیـاری از کلمات فارسی درون گویش همدانی وجود دارد کـه ترجمـه تحت اللفظی کلمات ترکی هست بطوریکه درون دیگر لهجه ها نـه تنـها کابرد ندارد بلکه اصلا معنی آن را نیز نمـی دانند. بطور مثال کلمـه گوش تلخ کـه در ترکی ات اجی هست و بهی کـه بسیـار بدادا و چندش آور نچسب باشد گویند و یـا کلمـه بخش گوشت کـه ترجمـه تحت اللفظی ات پایی هست ات بـه معنی گوشت و پای بـه معنی سهم درون دیگر لهجه ها گوشت کوبیده نام دارد.
3- یکی از مـهمترین ویژگی های اواشناسی گویش همدانی درون حال حاضرره گرفتن کلمات درون بسیـاری مواقع است، لازم بـه یـاداوری هست که درون زبان ترکی قدیم فتحه وجود نداشته و تمامـی فتحه ها بصورتره تلفظ مـی گردیده اگرچه امروزه درون لهجه ترکی اذری این مسئله ساقط شده اما کماکان درون لهجه های ترکمنی و استانبولی و بسیـاری از روستاهای بخش بهار این قانون درون زبان وجود دارد. این وضع سابقا درون لهجه یـهودیـان همدان نیز عمومـیت داشته و ابتدا بهر درون بیشتر کلماتی کـه ادا مـی د غالب بود. بعنوان مثال، تمام، خراب، زمان، زمـین و...... کـه با فتحه خوانده مـی شود.
4- یکی از مـهمترین ویژگی های آواشناسی زبان ترکی قانون هماهنگی اصوات هست یعنی اینکه اگر هجای نخستین یک کلمـه یکی از حروف صدادار یـا مصوت های ضخیم باشد، حتماً مصوتهای بعدی نیز حتما از مصوتهای ضخیم باشند. همـین ترتیب درون مورد مصوتهای ظریف نیز جاری است. بعنوان مثال کلمـه ای مانند (او˚تورمـیش) (نشسته) را درون نظر آورید. این کلمـه را بـه صورت (او˚تورموش) نیز مـی نویسند. به منظور اینکه بدانیم کدام گونـه درست است، از قانون آهنگ بهره مـی گیریم. درون هجای آغازین این کلمـه مصوت او˚ (O) وجود دارد کـه این مصوت از گروه های مصوتهای ضخیم هست پس حتما مصوتهای بعدی نیز از همـین گروه باشد. درون گونة (او˚تورمـیش)، مصوت بعدی ایـ (İ) از گروه مصوت های ظریف هست و طبق قانون آهنگ این گونـه نادرست است. درون گویش همدانی نیز این قانون وجود دارد بعنوان مثال درون کلمات زیر، مصوت u درون کلمات بـه i بدل شده است. پیمودن> پیمـیدن. مارمولک> مارمـیلیک، پیس مولوک> پیس مـیلیک.
5- قانون هماهنگی اصوات درون دیگر موارد نیز کابرد دارد مثلا برخی اسم های عام و گاهی خاص کـه بیشتر دویـا سه حرفی اند خواه حرکات حروف ان ها درون اصلره باشد یـا فتحه درون حالتی کـه مضاف واقع شوند حروف انـها مکسور مـیشود بویژه حرف اول مانند پدر، سر، مشـهد کـه در حالت اضافه مثلا بـه من و تو چنین مـی شود پدر مـه سرتو و مشد. و یـا اینکه درون کلمـه قل من بـه معنی بازوی من کـه باید بصورت قلم تلفظ گردد چون قل با ضمـه هست ضمـیر ان نیز بجای ام بـه اوم تبدیل مـی شود قلوم.
6- درون زبان ترکی بسییـاری مواقع حرف ت بـه د تبدیل مـی شود علت اصلی این مسئله این هست که هر دو این حروف قریب المخرج هستند و در گذشته کلمـه های ترکی عموما با ت شروع مـی شود همچنین از انجایی کـه زبان ها رو بـه راحتی و نرمـی حرکت مـی کنند حرق خشن ت بـه صورت د کـه نرمتر تلفظ مـی شود تبدیل گردیده است. درون گویش همدانی نیز صامت T بعد از صامتهای سایشی بیواک sh,F ،x و گاهی s بـه د بدل مـی شود. بخت> بخد، سفت> سفد، پشت> پشت، شکستن> شکسدن کود> کوت
7- تبدیل گ بـه ی درون زبان ترکی بسیـاری از گ ها بـه ی تیدل گردیده هست بعنوان مثال اگلش مبدل بـه ایلش، اگری بـه ایری، درون گویش همدانی نیز تبدیل دیگه بـه دییـه وجود دارد.
8- تبدیل ض بـه د. درون زبان ترکی اتفاق مـی افتد. مانند قاضی بـه قادی، قضا بـه قادا بـه معنی بلا، درون گویش همدانی نیز تبدیل خضر بـه خدر و غافل قضا بـه فافل قدا یعنی ناغافل مواجه مـی شویم.
9- تبدیل "كسره- e" بـه "ای- i" درون هجای نخست كلمات: مانند تلفظ تركی "انسان" عربی بـه شكل "اینسان" درون تركی. نمونـه ها از لهجه همدانی: تبدیل بگیر-Begir بـه بیگیر-Bigir؛ بشین-Beşin بـه بیشین-Bişin؛ بمـیر-Bemir بـه بیمـیر-Bimir؛ بریز-Beriz بـه بیریز-Biriz؛ ببین-Bebin بـه بیبین-Bibin؛ نمـیشـه-Nemişe بـه نیمـیشـه-Nimişe؛ نمـیخوام-Nemixam بـه نیمـیخوام-Nimixam.
10. تبدیل چ بـه ش درون زبان ترکی چاشماق بـه معنی حیران تبدیل بـه شاشماق گردیده هست در گویش همدانی، چراندن> شراندن، چی بـه شی، چالان چی پان بـه شالان شی پان بـه معنی ریخت و پاش و شادی ، شرتوپرت بجای چرت و پرت و ....
11- تبدیل ق بـه خ درون زبان ترکی حرف ق بـه هنگامـی کـه در وسط کلمـه قرار مـی گیرد بـه خ تبدیل مـیشود مانند قورقماق کـه قورخماق تبدیل شده و یـا قوقو کـه به قوخو تبدیل گردیده هست و.... درون گویش همدانی نیز مسئله وجود دارد مانند تبدیل بـه رخص و/ رقشنده بـه رخشنده
12-قرار گرفتن الف درون ابتدای کلماتی کـه با ر آغاز مـی شود قائده ای هست که درون زبان ترکی وجود دارد و همـین قائده درون لهجه همدانی و در بعضی از کلمات وجود دارد مانند اروس کـه به روس گفته مـی شود، ارشته بـه رشته و ....
یکی از سنت های بسیـار خوبی کـه از گذشته درون تاریخ روستای دینگله کهریز خود را جا کرده هست سنت مشارکت و همکاری درون کارها مختلف بین اهالی روستای زیبای دینگله کهریز مـی باشد کـه از جمله از آن مـی توان بـه سنت « وارا اولماک » اشاره کرد کـه در بین همسایـه ها و اهل محله های مختلف مرسوم بوده و هست
در گذشته اکثر خانواده های دینگله کهریزی دارای تعداد زیـادی اعم از مـیش و بز بوده و تعدای و بـه نحوی کـه در اکثر خانـه های دینگله کهریز مـی توان تعداد قابل توجهی از نگهداری حیوانات اهلی مشاهده نمود کـه همـین مساله سبب شده هست که به منظور فرآورده های لبنی اعم از شیر و ماست و کره محلی و... درون گذشته چاره ای اندیشده شود لذا از سال های بسیـار دور زنان دینگله کهریزی به منظور بهره وری بیشتر از این موضوع و استفاده مناسب از شیر از هوش و ذکاوت خود استفاده کرده اند که تا راهکاری بسیـار جالب و زیبا به منظور استفاده از لبنیـات خود بخصوص شیر تدبیر کنند و آن اینکه سنت « وارا اولماک » را طراحی کرده اند
در این تدبیر بـه جای این کـه هر مقدار شیر ان و های خود را بـه تنـهایی تبدیل بـه لبنیـات کند کـه این امر هم کفیت و هم وقت و هزینـه های زیـادی را تحمل مـی کند و از طرفی سودآوری و راندمان پایینی دارد ضمن آنکه مثلا درون دوره یک ماهه امکان این کـه هر خانواده بخواهد بـه تنـهایی انواع و اقسام لبنیـات را درون حجم بالای هم به منظور مصرف خانواده خود و فروش بـه در بازار داشته باشد مـیّسر نبوده هست بنابراین زنان همسایـه طبق سنت « وارا اولماک » دور هم جمع مـی شدند و به تعداد نفراتی کـه بودند تصمـیم مـی گرفتند درون طول چند روز شیر های دام های خود را بـه نوبت و ترتیب بـه یک نفر داده که تا آن فرد و همسایـه بتواند با درون اختیـار داشتن شیر بیشتر محصولات لبنی بیشتر به منظور خود و فروش و یـا موارد غیره داشته باشد
مثلا 8 همسایـه تصمـیم مـی گرفتند درون یک دوره زمانی شش 6 ماهه مازاد شیر خود را بـه صورت دوره ای پنج روز اوّل را بـه یک نفر بدهند و پنج روز دوم نفری بعدی الی آخر ... بنابراین چون دوشیدن و درون روستای دینگله کهریز درون دو نوبت صبح و عصر انجام مـی شود شیرها را جمع مـی د و هر روز صبح بـه خانـه آن همسایـه ای کـه نوبتش بود مـی برند و شیر را تحویل آن فرد مـی دادند
نحوه محاسبه شیر درون آن زمانـهایی کـه واحد لیتر و گالن و ... هنوز درون دنیـا باب نشده بود درون نزد زنان دینگله کهریز زمـین بـه این گونـه بوده کـه از شاخه های خشکیده درخت یـا بوته مو کـه همانند انگشت بند ، بند مـی باشد استفاده مـی د کـه به آنـها بـه گویش محلی « لَ لَ » مـی گویند کـه ارتفاع آن حداکثر سی که تا چهل سانتی متر مـی باشد. درون کل دوره از چند عدد بـه تعداد روزها استفاده مـی شده اگر روزهای دوره 5 روزه به منظور هر نفر بوده پنج 5 عدد و اگر بیشتر بوده بـه تعداد آن افزوده مـی شده و ظرف شیر و یـا طشت مخصوص شیر بـه زبان محلی دینگله کهریزی « لانچا » هم یکی بود و به منظور همـه از آن استفاده مـی شده و « لَ لَ » یکسان استفاده مـی شد و نحوه محاسبه آن بـه این شکل بود کـه پس از اینکه هر فرد شرکت کننده درون « وارا اولماک » شیر خود را مـی آورد درون طشت شیر مـی ریخت و یکی از « لَ لَ » ها را مـی آوردند و آن را درون داخل طشت شیر قرار مـی دادند و اندازه شیر بـه هرکجای « لَ لَ » مـی رسید آن را با نخی مـی بستند و بوسیله آن علامت گذاری مـی د که تا اینکه درون نوبت فرد آورنده شیر تحویل گیرنده شیر بـه همان مـیزان شیر به منظور تحویل دهنده بدهد
« لَ لَ » ها نقش اساسی درون اندازگیری شیرهای جمع شده توسط همسایـه داشت و مـهمتر از همـه اینکه « لَ لَ » ها نزد تحویل گیرنده شیر مـی ماند نـه تحویل دهنده آن ، و این اعتماد آنان را بـه یکدگر نشان مـیداد و حکایت از صداقت و درستی این مردم داشت کـه حتی کوچکترین شکی بـه یکدیگر نداشتند علیرغم اینکه بـه راحتی علامتگذاری های روی « لَ لَ » ها مـی توانست بـه مـیزان چند لیتر شیر را کم و زیـاد کند ولی اصالت و فرهنگ و تمدن غنی روستانشینان دینگله کهریزی هرگز اجازه نمـی داد کـه حتی فکر چنین کاری درون ذهن زنان دینگله کهریزی رسوخ کند
لَ لَ علاوه بر کارکرد اندازه گیری شیر و مایعات پا از گیلم خود فراتر گذاشته و در ضرب المثل ها و کنایـه های محلی دینگله کهریزی نیز خود را جای داده هست به طوری کـه فردی درون هر کاری دخالت کند درون روستای دینگله کهریز بـه او مـی گویند « مگر لَ لَ شده ای کـه در همـه کارها دخالت مـی کنی » ، کـه این خود نشان از کاربردهای لَ لَ درون روستای دینگله کهریز مـی باشد
مرادبولاقی (murad bulaqi)
مرادبولاق روستایی هست در 15 کیلومتری و در جنوب شرقی همدان کـه چندین سال هست که متروکه گردیده. مرادبولاقی مرکب از مراد+ بولاق مـی باشد، مراد اسم خاص بوده و کلمـه بولاق درون ترکی بـه معنی چشمـه مـی باشد و منظور از مراد بولاقی یعنی چشمـه مراد، احتمالا نام روستا بخاطر وجود شخصی بنام مراد بوده کـه صاحب چشمـه بوده است.
یکانـه یـا ییکانا (YEYKANA)
یکانـه یـا تلفظ ترکی آن بصورت یی کانا، کـه در زبان فارسی بصورت یگانـه نوشته مـی شود روستایی هست که با 327 نفر جمعیت درون 8 کیلومتری جنوب شرقی همدان قرار گرفته است. درباره معنوی لغوی کلمـه حتما اشاره کرد کـه یی درون زبان ترکی بـه معنی خوب افضل و بهتر(کاشغری، 1384: 500)، (هادی، 1386: 836). و کانا بـه معنی چشمـه و آّبراه باغ انگور مـی باشد. بنابراین معنی ییکانا یـا یکانـه بـه معنی جایی کـه دارای چشمـه یـا آبراه خوب مـی باشد.
گورگوز(Gorguz)
گوریـا گرگز نام روستایی هست که با 184 نفر جمعیت درون فاصله 37 کیلومتری شمال شرق شـهرستان همدان قرار گرفته است. این روستا یکی از قدیمـیترین روستاهای منطقه همدان مـی باشد و وجود تپه های باستانی درون نزدیکی آن دلالت براین امر دارد. درباره ریشـه لغوی گرباید گفته شود کـه در زبان ترکی گربه معانی علامت و نمودار تند شدید، زیـاد وفراوان، دلاور و تیزبین مـی باشد(شاهمرسی،1387: 896).(واله بابا،1387: 643).
همچنین گرگروز نام شخصیتی هست که فاصله سالهای 637 الی 634 و به نمایبندگی خان مغول اکتای قاآن و بعد از جنتمور حاکم خراسان و مازندران و ولایـات غربی ایران شده. سپس بعد از وی امـیرارغون حاکم ایران گردید. درون جهانگشای جوینی و درخصوص گرآمده هست که گرترکی بود از نژاد اویغور و از ملازمان جنتمور و مسقط راس او دیـهی بود مختصر بر 4فرسنگی بیش بالیغ(جوینی،1370: 16)
کنجینـه همدان (Kuncunə)یـا (Kuncineh)
کنجینـه یـا کونجونـه- kunjunə روستایی هست که با 716 نفر جمعیت درون فاصله پنج کیلومتری و در جنوب شرقی همدان قرار گرفته است. کونجینـه کلمـه هست ترکی و ترکیبی مرکب ازیـا گون بـه معنی خورشید و جون یـا جین بـه معنی نگهبان.تلفظ قدیمـی گون بوده و به مرور تبدیل بـه گ گردیده است، تبدیل ک بـه گ درون بسیـاری از لهجه های ترکی امری عادی است. بنابراین کونجونـه یـا تلفظه فارسی آن کنجینـه درون زبان ترکی بـه معنی نگهبان خورشید خواهد بود(سیمـین فر،1387: 271).
همچنین درون کتب تاریخی بـه قبیله ای بنام کنجینـه اشاره شده هست که درون ماوراالنـهر ساکن بوده اند، درون حدودالعالم و در باره ترکان کنجینـه آمده است" ترکان گنجینـه گروهی مردمانند اندک و اندر کوهی کـه مـیان ختلان و چغانیـان اند. اندر دره ای نشسته اند. و جایی سخت استوار هست ............... ایشان با امـیر ختلان و آن چغانیـان پیوستگی نمایند"( حدودالعالم، 121). همچنین درون کتاب تاریخ قم درون ذکر روستاهای قم بـه اراضی کنجینـه اشاره شده است( قمـی، 1385: 136). احتمال مـی رود کـه قبیله کنجینـه درون ابتدا درون ماوراءالنـهر و آسیـای مرکزی ساکن بوده بـه عنوان نگهبانان آتش بوده اند و سپس درون طی قرون اولیـه اسلام از آسیـای مرکزی بـه ایران و به منطقه قم مـهاجرت کرده و بالاخره درون همدان ماوی گزیده اند. ذکر نام قبیله کنجینـه درون کنار ترکان کمـیجان درون کتاب حدودالعالم و وجود نام کمـیجان درون نزدیکی های همدان احتمال این قضیـه را تشدید مـی کند.
عربلو یـا عربلی( Ərəbli )
عربلو یـا تلفظ ترکی آن عربلی روستایی هست که با جمعیت 441 نفر و در 21 کیلومتری همدان و در مسیرجاده فرعی همدان – قهاوند قرار گرفته است. نام روستا برگرفته از نام عرب کـه نام قومـی مشـهور و معروف هست (معین، 1364:، 2287). و پسوند له یـا لی حرف اضافه یـا همان پسوند معیت و دارابودن درون زبان ترکی هست که درون انتهای کلمات زبان ترکی مـی آید کـه به معنای انتساب ومنتسب چیزی بهی یـا چیزی هست مانند همدانلی یعنیی کـه همدانی هست و بـه همدان منتسب است(واله بابا،1387: 676). بعد بنابراین معنی عربلو یعنی روستایی هست منتسب بـه عربها. احتمالا طائفه ای از عربها درون اینجا ساکن بوده اند. البته عربلو نام طایفه ای از ایلات شاهسون نیز مـی باشد و احتمال اینکه نام روستا از نام این طایفه باشد نیز وجود دارد.
شورین همدان ( Şeverin) (Şoverin)
شورین یـا شوورین روستایی هست که با 7هزار نفر جمعیت درون جنب همدان قرار گرفته است. شورین درواقع اولین روستای دهستان سنگستان هست که درون نزدیکی همدان قرار دارد و شاید که تا چند وقت دیگر درون محدوده کلان شـهر همدان قرار گیرد. شورین یک روستای قدیمـی حداقل با قدمت هزارساله مـی باشد. نام شورین به منظور اولین بار درون کتاب راحه الصدور و آیـه السرور راوندی آمده است. راوندی درون کتاب خود سه بار بـه نام شورین اشاره مـی کند. براساس اشارات راوندی متوجه مـی شویم کـه شورین نام محلی بوده هست در حوالی همدان. درون این اشارات یک بار از دروازه شورین و دو بار از مـیدان شورین نام مـی برد. هرچند دقیقا نمـی توان محل امروزی شورین را همان شورین اشاره شده درون کتاب راحه الصدور بیـان کرد.[1] ظهیرالدوله ضبط این کلمـه را شاهورین یـا شاهورن یـاد کرده کـه به معنای شاه بخشیده شاه داده از ان ارائه نموده اند. کـه گویـا اقامحمدخان قاجار یـایکی دیگر ان را بـه حضرت تیول داده یـا بخشیده است. نویسنده کتاب تاریخ بی دروغ درمورد وجه تسمـیه شورین نوشته هست که «شورین از قراری کـه مـی گویند درون اصل اسم ترکی و «شاهورن» بوده هست که گویـا آقا محمد خان پادشاه اول قاجارآن را بـه اجداد حسام الملک امـیرافخم پدراحتشام الدوله بخشیده است.[2] اما این معنی درست نیست زیرا همانطور کـه اشاره کردیم کلمـه شورین بسیـار قدیمـی تر از زمان قاجار است.
معنی دیگری نیز به منظور شورین وجود دارد، شوورن درون ترکی بـه معنی خاکشیر هست که درون کتاب سنگلاخ بـه آن اشاره شده است.[3] پرویز اذکایی همدانشناس و مورخ شـهیر دهکده باستانی زینوآباد را بر شورین منطبق یـا نزدیک آن دانسته است.[4]
در مورد شورین اطلاعات جالبی درون کتاب ظهیرالدوله حاکم مشروطه خواه و صوفی مسلک همدان مـی بینیم. بـه گفته ظهیرالدوله: شورین خیلی بلوک آبادی هست و دارای عمارت و باغات قلاع و قنوات و دهکده هاست و شمال شـهر واقع هست و مسافتش که تا شـهر شاید ده هزار قدم باشد کـه خیـابانی محدود مشجر دارد.[5]
چنانکه ظهیرالدوله اشاره کرده و در زمان قاجار شورین بلوک بسیـار آبادی بوده و دارای عمارت های و باغات و قلاع و قنوات و دهکده ما بوده کـه از آثاراین دوران درون شورین باقی مانده از جمله مسجد امـیر افخم ، همچنین دهکده های اطراف کـه جزء بلوک شورین بـه حساب مـی آمدند از جمله امـیر آباد ، پهن آباد ، رباط شورین کـه امروزه درون پسوند آنـها نیز بـه شورین مواجه مـی شویم. شکی نیست کـه در دوره قاجار شورین بسیـار آباد و قابل توجه بوده هست بطوریکه محل استقرار حاکم همدان بوده است.
[1] - امرا .... چون عهد کرد تعیین مقام دست بوس مـیدان شورین بود راحه الصدور ....362
آن ماده فتنـه را درون شب بـه دروازه شورین دفن د......382
....و غنیمت بسیـار بیـاورد و به همدان تاختن کرد و به مـیدان شورین با امـیرعلم و ابوالهیج سمـین مقابله کرد ......391
[4] - اذکایی پرویز همدان نامـه ص 54 و 169
[5] - خاطرات و اسناد ظهیرالدوله ( بـه کوشش ایرج افشار چاپ شرکت سهامـی کتابهای جیبی ) ص 84
شاه بوداق همدان (Şah Budaq)
شاه بوداق یـا نام امروزی آن مرتع بولاق روستایی هست که دارای 58 نفر جمعیت و در فاصله 30 کیلومتری درون شمال شرق شـهرستان همدان قرار گرفته است. درباره معنی لغوی شاه بوداق حتما گفت کـه شاه درون زبان فارسی و ترکی بـه معنی شخص پادشاه مـی باشد[1] و بوداق نیز درون زبان ترکی بـه معنی شاخه گل و درخت مـی باشد[2] و در نتیجه شاه بوداق بـه معنی شاخه شاه مـی باشد، هر چند بوداق درون زبان ترکی اسم شخص نیز بوده و احتمال دارد کـه نام روستا از شخصی بوداق شاه نام گرفته شده باشد. اما درباره معنی مرتع بولاق حتما گفت کـه مرتع درون زبان فارسی بـه چراگاه گفته مـی شود[3] و بولاق نیز درون زبان ترکی بـه معنی چشمـه مـی باشد.[4] بنابراین مرتع بولاق بـه معنی چشمـه چراگاه مـی باشد.
[1] - معین 2003 بهزاد بهزادی ص 1562
[2] - شاهمرسی آذربایجان دیلی نین ایضاحلی لوغتی بهزاد بهزادی ص 460
سنگستان روستایی هست که با جمعیت 2421 نفر درون فاصله 5کیلومتری و در جنوب شرقی همدان قرار گرفته است.
درباره معنی واژه سنگستان دو احتمال وجود دارد یکی اینکه سنگستان مرکب از سنگ+ ستان باشد ـستان پسوندی فارسی هست که بـه معنای «جا، مکان، یـا سرزمـین» مـی دهد.[1] درون نتیجه معنی آن جایگاه سنگ مـی باشد. احتمال دوم اینکه سنگستان درون اصل سگستان بوده مرکب از سک+ ستان، و منظور از سک همان قوم مشـهور ایرانی سکاها مـی باشد[2] کـه در دوره ای بر مادها نیز غلبه د و سکونتگاههای به منظور خود درون مناطق مختلف ایران و همدان ایجاد د، و نون اضافه شده درون کلمـه یـا بخاطر راحتی درون ادای کلمـه هست که اغلب درون لهجه همدانی مشاهده شده مانند سینزده کـه به سیزده گفته مـی شود و با بحاطر نون غنـه بوده کـه ادبا و علما گ را بصورت نگ تلفظ و انشاء مـی د. بـه نظر بنده احتمال گزینـه دوم بیشتر هست و این منطقه و روستاها جایگاه و محل استقرار قوم سکاها یـا سگاها بوده است. قابل توجه هست که روستاهایی با نام سنگستان درون ساوه و رامـیان نیز برمـیخوریم. ظاهرا دهکده سنجاباد (سنگ آباد) کـه یـاقوت حموی درون نزدیک همدان یـاد کرده همـین سنگستان باشد. الله اعلم
نوشته شده توسط گونش تاری
گزل کندیم دینگله کهریز
یکشنبه 24 اسفند 1393-01:06 ق.ظ
دورنانیوز – سرویس تاریخی و فرهنگی : باتوجه بـه تدریس دکتر صدیق درون دانشگاه های تبریز با وی مصاحبه ای ترتیب یـافته هست تا از تمامـی زوایـای این اتفاق باخبر شویم و از چگونگی دعوت وی به انجمن اسلامـی دانشکده ریـاضی دانشگاه تبریز که تا زمان شروع و اختتامـیه دروس وی باخبر شویم که درون ذیل نظر شما را بـه مصاحبه جلب مـینماییم :
• استاد اخیرا خبر یـافتیم که درون دانشگاه تبریز به تدریس زبان ترکی مـیپردازید، ممکن است بفرمائید که کدام دانشکده یـا دانشگاه از شما برای تدریس دعوت کرده است؟
براساس قرارداد تدریس که انجمن اسلامـی دانشکده ریـاضی دانشگاه تبریز با منمنعقد کرده است، تدریس درس دو واحدی « زبان و ادبیـات ترکی » را درون ۱۶ هفته بر عهده گرفتهام.
• این کلاس از چه تاریخی شروع شده و کی به اتمام خواهد رسید و آیـا امتحان هم به عمل خواهد آمد؟
نخستین جلسه کلاس « زبان و ادبیـات ترکی » درون روز پنجشنبه ۱۸/۹/۷۹ برگزار گردید و تا ۱۵/۲/۷۹ ادامـه خواهد داشت و در نیمـه دوم اردیبهشت ماه ۷۹ امتحان رسمـی از دانشجویـان به عمل آمد و به قبول شدگان گواهی ور به مـهر دانشگاه صادر و اعطاء گردید.
• نقش مسئولان دانشگاه تبریز چیست؟
ما تلاش خواهیم کرد که مسئولان دانشگاه تبریز را متقاعد به اجرای دقیق قانون و درحیطه فعالیت های خودشان بم و به آنـها یـادآور شویم که خدمات واقعی به مردم و نظام مقدس جمـهوری اسلامـی وقتی مؤثر خواهد افتاد که حالت کلیشـهای و دیکته شده نداشته باشد و با لمس واقعیتها و نیـازهای منطقهای و بر شالوده خواست عمومـی پیریزی شود و روند مردمـی داشته باشد.
هم از این روی، به نظر من حتما مسؤولان دانشگاه تبریز به خواست بحق دانشجویـان توجه کنند و این درس را برای دانشجویـانی که امتحانات آن را با موفقیت پشت سر مـی نـهند، بعنوان یک درس اختیـاری دو واحدی بطور رسمـی بپذیرند و امتیـازات بایسته را به دانشجو اعطاء نمایند.
• آیـا برگزاری این کلاس ها وظیفه مسئولان دانشگاه تبریز نیست؟
البته، همانگونـه که شما اشاره کردید، برگزاری این کلاسها جزو وظایف مسئولان دانشگاه است. برگزاری درس دو واحدی « زبان و ادبیـات ترکی » درون سال ۱۳۷۰ بعنوان یک درس دو واحدی از سوی شورای انقلاب فرهنگی تصویب شده است و تا کنون دربسیـاری از دانشگاه های تهران از جمله دانشگاه امام صادِق (ع)، دانشگاه تربیت مدرس، صنعتی شریف، شـهید بهشتی، علوم پزشکی تهران، علم و صنعت، واحدهای مختلفدانشگاه آزاد اسلامـی و دانشگاه ارومـیه با دخالت مستقیم خود مسئولان دانشگاه اجرا و تدریس شده است، ولی علت اینکه چرا مدّعیـان ریـاست و رهبری درون دانشگاه تبریز عاجز و ناتوان از اجرای این برنامـه درون تبریز هستند، قابل تأمل است. اینان اغلب از « جوّ »و مسائلی نظیر « سوء استفاده » و « مخالفت » ناله مـیکنند و با قیـافههای کلیشـهای حقبجانب بهانـهگیری مـیکنند و به هر تقدیر، مایل به اجرای این برنامـه رسمـی دولتینیستند و عقیده دارند : « سری را که درد نمـیکند، نباید دستمال بست »! اما طیفدانشجویی پذیرایی این بهانـهها نیست و طالب اجرای تمام و کمال قانون است. هم از این روی پیش افتادهاند و همت خود را بدرقه این راه مقدس مـیکنند.
• آیـا برنامـه درسی را شما خودتان تعیین کردهاید؟
برنامـه درسی کلاس را من تعیین نمـیکنم، شورای انقلاب فرهنگی تعیین کردهاست و آن بدین قرار است که یک دوره کامل صرف زبان ترکی آذربایجانی به همراه نمونـههایی از متون نظم و نثر ترکی دوره اسلامـی تدریس شود. بخش نخست را بصورت کاربردی در کلاس با دانشجو کار مـیکنم و بر اساس سرفصلهای موجود، جزوه درسی لازم را نیز تهیـه کردهام که درون اختیـار دانشجویـان است. برای بخش دوم هم کتاب « برگزیده متون نظم و نثر ترکی » را تدریس مـیکنم که درون سال ۱۳۷۱ تألیف کردهام و جلد اول آن و دوم آن از سوی دانشگاه صنعتی شریف چاپ شد و چند سال است مورد استفاده قرار مـیگیرد.
• ممکن است برنامـه تدریسی خود را بطور خلاصه بیـان بفرمائید؟
کتاب « برگزیده متون نظم و نثر ترکی » حاوی معرفی آثار گرانقدر اسلامـی است که از« قوتادغو بیلیغ » شروع شده به « حیدر بابایـا سلام » ختم مـیگردد. درون این کتاب، از هر یک از آثار نظم و نثر ترکی نمونـههایی معرفی شده است. دانشجو درون این دوره با محتوای آثاری چون نـهجالفرادیس (قرن چهارم)، عتبهالحقایق (قرن پنجم)، دیوان حکمت (قرنششم)، قیرخ حدیث (قرن ششم)، دده قورقود (قرن پنجم)، دیوان ترکی مولوی (قرن هفتم)، کلاملار اثر قوشچو اوغلو (قرن هفتم)، قاضی برهانالدین (قرن هشتم)، قارا مجموعه (قرن نـهم) آثار عمادالدین نسیمـی، شاه اسماعیل ختائی، قوسی تبریزی،حبیبی، محمدبن سلیمان فضولی، مـیرزا صائب تبریزی، ملا پناه واقف، ملا ولیودادی، قاسم بیگ ذاکر، راجی، صراف، شکوهی، لعلی، ساهر و شـهریـار و جز آن آشنا مـیشود. همـین گونـه درون کنار تدریس متون و صرف زبان ترکی، دانشجو را با مباحثی از اتیمولوژی و ریشـهشناسی لغات ترکی و ادبیـات تطبیقی ترکی و فارسی و عربی آشنا مـیسازیم.
• آیـا علاوه بر دانشکده ریـاضی درون دانشکدههای دیگر هم این برنامـه اجرا مـیشود یـا نـه؟
فعلا دانشکده ریـاضی از من دعوت کرده و قرارداد منعقد ساخته است. امـید واریم این کلاس درون سال تحصیلی آینده و حتی درون نیمسال آینده درون همـه دانشکدههای دانشگاه تبریز بطور جدی و رسمـی تدریس شود. مسئولانی که به هر دلیلی مانع اجرای اینبرنامـه هستند، یـا خیـانت مـیورزند و یـا دچار جهالت هستند و ناآگاهانـه آب درون آسیـاب دشمن مـیریزند و با بی اعتنایی به نیـاز منطقه و خواست عمومـی و ایجاد سدّ درون برابر اجرای قانون، به دشمن تراشی و ایجاد نارضایتی عمومـی و تهیـه خوراک به منظور سرویس های اطلاعاتی اجنبی مدد مـیرسانند. دولت و مردم حتما محیط مقدس دانشگاه را از لوث وجود چنین افرادی پاک سازند و دانشگاه را از چنگال زهر آگین سوء مدیریت آنها برهانند.
• استاد، اخیراً شایع شده که عدهای قصد تعطیلی کلاس شما را دارند. این شایعه تاچه حد صحت دارد؟
احدی نمـی تواند کلاس من را تعطیل کند.کلاس فقط درون دو حال قابل تعطیل است. حالت اول آنکه دانشجو به کلاس نیـاید. حتی اگر یک دانشجو هم درون کلاس بنشیند، من درس خواهم گفت. و باید عرض کنم که استقبال به حدی است که اغلب جا به منظور نشستن نیست و بیشتر آقایـان سرپا مـیایستند. حالت دوم آن است که امضاء کنندگان قرارداد تدریس، بطور رسمـی و مکتوب قرار داد را، طبق شرائط ذکر شده درون آن فسخ نمایند و در این صورت، من حق خواهم داشت از طریق قوه قضائیـه مسألهی فسخ را دنبال کنم. به هر حال شأن کلاس و تحقیقات علمـی درون آن است که به دور از بازی های سیـاسی و به قصد پژوهش های علمـی صرف، تشکیل گردد.
کلاس ما هم یک کلاس صددرصد علمـی و فنی است و به دور از هرگونـه سیـاسی بازی و رقاصیهای جناحی برگزار مـیشود، مانند همـه کلاس های تخصصی و علمـی، صبغه تحقیقاتی و پژوهشی دارد و من امـیدوارم که از مـیان فارغالتحصیلان ساعی و با ذکاوت این کلاس، افرادی پیدا شوند که درون آینده سکّان ترکی پژوهی را درون ایران به دست گیرند و تبلیغات مسموم ترکی ستیزان را درون منطقه بیثمر سازند.
از اینکه برای پاسخ به سئوالات ما، وقت گرانبهای خود را درون اختیـارمان گذاشتید سپاسگزاریم.
من هم سپاسگزارم.
یکشنبه 24 اسفند 1393-01:01 ق.ظ
دورنانیوز – سرویس تاریخی و فرهنگی : لازم بـه ذکر هست چند وقت قبل فصلنامـه تاریخ معاصر ایران درون شماره ۶۰ این نشریـه طی یک مقاله با امضای مستعار، اهانتهای فراوانی درون ۴۵ صفحه نثار استاد دلسوز و فرهیخته ادبیـات زبان فارسی و ترکی دکتر ح. م. صدیق کرده است. دکتر صدیق یکی از فعالترین اساتید طراز اول کشورمان هست که عمر خود را علاوه بر تالیف بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب و صدها مقاله، صرف تدریس درون دانشگاههای مختلف کشور و آموزش و پرورش کردهاند. از جمله اهم کارهای ایشان مـیتوان بـه نشر ترجمـهی دیوان لغات الترک شیخ محمود کاشغری، خلاصه عباسی (خلاصه شدهای از سنگلاخ اثر مـیرزا مـهدی خان استرآبادی)، مجموعه آثار ملا محمد فضولی، مجموعه دواوین شاعران کلاسیک آذربایجان، قارا مجموعه شیخ صفی، فرضیـه زبان آذری وروی اشاره کرد. مقالهی زیر درون پاسخ بـه بخشی از اهانتهای این فصلنامـه نوشته شده است.
نویسندهی مغرض مقالهی «دشمنی با ایران و ایرانی، فارس و فارسی زبانها» سطح و زمـینـهی تحصیلات خود را ثبت نکرده هست و معلوم نیست چگونـه درون زمـینـههای مختلف تاریخ، زبانشناسی، تورکولوژی، شعر و ادبیـات اظهار نظر مـیکند. وی کـه در فرازهای مختلف مقالهاش که تا توانسته بـه بیادبی و بیتربیتی نسبت بـه دکتر ح. م. صدیق مبادرت ورزیده هست و حتی نصیحت مـیکند کـه :«ای مگس! عرصهی سیمرغ نـه جولانگه توست» اینجانب تحقیق کردم و متوجه شدم درون کتابخانـه ملی از این شخص هیچ کتابی بـه عنوان تالیف ثبت نشده هست کاش لااقل خود را بیشتر معرفی مـیکرد که تا این «سیمرغ» را بهتر بشناسیم.
در بخشی از مقالهاش درباره دکتر صدیق مـینویسد:
« درون بیشتر آثار خود با انبوهی از واژهها و عبارات دارای بار منفی، مشکوک، زشت و ناپسند و همراه با دروغهای شاخدار . . . حریفان و مخالفانش را از مـیدان بـه در کرده . . .»
و یـا:
« اتهام، برچسب زدن، القاء یـهودی بودن و ارتباط با صهیونیسم از دیگر ابزارهایی هست که حسین صدیق با طرح آنها سعی درون به کرسی نشاندن حرفهای خود . . . دارد . . . کـه صد البته غیر علمـی و بسیـار ناجوانمردانـه و کین توزانـه نیز هست و سنخیتی با کار پژوهش علمـی راستین ندارد . . .»
عبارات فوق را آوردم که تا بدانیم او چگونـه از «عبارات زشت و ناپسند»، «دروغهای شاخدار» و «برچسب زدن» بیزار است. بعد مـیگوید:
«. . . شما دغدغهی اسلام ندارید، معیـار و ملاک شما به منظور ارزیـابی افراد فقط گرایش یـا عدم گرایش بـه پان ترکیسم و تجزیـه طلبی هست . . . »
و یـا:
« از اینها گذشته، او کار بیادبی را بـه آنجا رسانده کـه . . . »
یـا:
« او هیچ پایبندییی بـه اصول اخلاقی ندارد . . . و در این راه از هیچ کوششی نیز رویگردان نیست و حتی بـه جعل و تحریف دست مـیزند. . . »
و حتما دانست کـه او اصلا اهل برچسب زدن یـا استفاده از عبارات زشت و ناپسند نیست (!)
به عنوان مثال جملهی زیر را از نویسنده هتاک مقاله بخوانید:
«. . . بـه درستی بـه اندیشـههای ناپاک اسلاف فکری امثال صدیق پی . . .»
بعد ادامـه مـیدهد کـه یک انسان دلسوز هست و فقط قصد روشنگری دارد، اما حواسش نیست کـه روحیـهی تخریبگرانـهاش درون جای جای کلمات و جملات خودنمایی مـیکند. بـه عبارتی دم خروسش بیرون مـیزند:
«. . . هدف اصلی [من] فقط نشان بیصداقتی و ناراستی این شخص [استاد دکتر صدیق] هست . . . کـه از چه حربههای نادرست و غیراخلاقییی . . . سود مـیجوید و پهلوانی خود درون عرصهی پان ترکیسم را بـه هوادارانش بقبولاند . . . »
نویسنده کـه بزعم خود از «حربههای نادرست و غیراخلاقی» استفاده نمـیکند آن قدر از بیـانات خود بـه وجد مـیآید کـه با ترسیم یک تصویر خیـال انگیز مـیگوید:
«. . . او از دن کیشوت سروانتس هم پهلوان پنبهتر هست . . . »
باز دلش به منظور جوانان مـیسوزد که:
«. . . او با سوء استفاده از ابزار زبان، مردم، و به ویژه جوانان را فریب مـیدهد. . .»
در فرازی کـه دربارهی ترکی سومری اظهار فضل مـیکند، مـیگوید:
«. . . صدیق آن قدر درون این زمـینـه بی اطلاع هست . . . »
باز تاکید مـیکنم کـه از نویسندهی این هجونامـه هیچ کتابی درون کتابخانـه ملی ثبت نشده هست و هیچ مقالهای با نام او درون اینترنت موجود نیست. اگر این یک نام واقعی هست معلوم هست که او هیچ پژوهش و تحقیق جدییی که تا کنون بـه انجام نرسانده هست و تخصص و شایستگی لازم را درون زمـینـهی اظهار نظر ندارد، و اما اگر این یک نام مستعار به منظور اوست حتما سخن وی را بـه نقل از خودش درون هجونامـهی تاریخ معاصر بیـان کنم که:«. . . گوینده زبان را به منظور دروغ گویی بـه کار هست . . . گوینده از حیلههای زبانی بـه عنوان سرپوشی به منظور پوشاندن ذهنیـات واقعی خویش استفاده مـیکند . . . »
وی زیر تیتر «گستاخی و بی ادبی محض» مـینویسد:
« . . . بنا بـه شـهادت نوشتههای حسین صدیق، ایشان یکی از هتاکترینانی هست که متاسفانـه بـه عرصهی پژوهش راه یـافته و عناوین پرطمطراق نیز به منظور خود دست و پا کرده و یـا دیگران برایش دست و پا نمودهاند. البته این وجه از ویژگیهای شخصیتی ایشان خلق الساعه و آنی پیدا نشده و ریشـه درون گذشتههای دور دارد . . . »
نویسنده کـه بزعم خودش کاملاً «منطبق با واقعیت»، «مستدل» و «مستند» حرف مـیزند درون جایی مـیگوید:
«. . . صدیق کـه تاب و تحمل نوشتههای مستدل، مستند و منطبق با واقعیتها را ندارد با توسل بـه فریب و نیرنگ و طرح اتهامات دروغین سعی درون بیرون راندن حریف از مـیدان مـیکند. او با توهین آمـیزترین الفاظ و عبارات آمـیخته با کنایـه، ریشخند و تمسخر و تحقیرانی کـه نوشتههایشان بـه مذاق ایشان خوش نمـیآید مـیپردازد . . .»
و درون جای دیگر، باز تاکید مـیکند که:
«. . . بـه هرو هر جریـان سیـاسی و فرهنگییی کـه مطابق مـیل آنان نبود، زشتترین دشنامها و بدترین صفات را بدهند و برای آنان پرونده سازی ند. . . .»
تا کنون عالم بیعمل دیده بودم اما نـه درون حد و اندازهی نویسندهی این هجونامـه. آناً بعد از هر عبارتی کـه به استاد صدیق نسبت مـیدهد، همان کار را مرتکب مـیشود. یعنی بـه «زشتترین دشنامها» و «بدترین صفات» به منظور «از مـیدان بـه در » شخص یـا «جریـان فرهنگییی» کـه مطابق مـیلش نیست عمل مـیکند.
هرزگی نویسنده مقاله که تا حدی هست که مـیگوید:
« . . . احمدروی درون مقابل شما واقعاً پاک و منزه و عاری و بری از هر گناهی است!»
جملات و عبارات زشت و سخیف این نویسنده آن قدر زیـاد هست که نوشتن آن موجب درازای مقالهام مـیشود. درون واقع نمـیخواستم بـه هجویـات او پاسخی بدهم کـه آن را اتلاف وقت مـیدیدم. حرفهایی کـه او مطرح مـیکند بی سر و ته و صرفا درون جهت تخریب چهرهی علمـی دکتر صدیق است، اما چون این هجونامـه توسط یک فصلنامـه و نشریـهی مکتوب کشوری چاپ شده است، فعلاً بـه بخشی از جعلیـات نویسنده پاسخ مـیدهم.
وی درون صفحه ۹۱ از روی مکر، فقط پاسخ دکتر صدیق بـه «ناصح ناطق» را مـیآورد و به ناسزاگویی مشغول مـیشود اما ذکر نمـیکند کـه ناصح ناطق چه گفته هست که دکتر صدیق پاسخش را چنین مـیدهد.
وی، جملهی وهن آلود ناصح ناطق را دربارهی آذربایجانیـان بـه دکتر صدیق نسبت مـیدهد. ناصح ناطق مـیگوید:
«به مردم آذربایجان کـه زبان ناپدریهای زورکی را پذیرفتهاند، توصیـه مـیکنم کـه تا مـیتوانند درون رواج زبان فارسی بکوشند . . . »
و دکتر صدیق درون کتاب «فرضیـه زبان آذری وروی» با ذکر عبارت فوق از ناصح ناطق چنین پاسخ مـیدهند:« . . . البته حتما تأکید کنیم کـه او خود درون آذربایجان بزرگ شده است. اما درون این ادّعا معلوم نکرده هست که کدامـیک از پدران ما ترکان آذربایجان ناپدری او بوده است، آن هم ناپدری زورکی! بر همگان معلوم هست که اجداد ما درون غیرت و حفظ عصمت و کیـان خانواده درون دنیـا زبانزد بودند و به سختی مـیتوان باور کرد کـه بخواهند برایی ناپدری زورکی بشوند!» (ص. ۱۲۴)
این سخن سخیف وهن آلود از آن ناصح ناطق هست و نـه دکتر صدیق کـه فقط بـه وی جواب داده است. آیـا نباید عبارت اهانت آمـیز نویسنده مقاله بـه قائل سخن سخیف فوق برگردد. سخن شخص هتاک بـه شرح زیر است:
«جناب استاد، این هم ناشی از فرهیختگی، تعهد و تدین شماست کـه ناشر شما دربارهی آن قلم فرسایی کرده است؟ بـه راستی شما را چه مـیشود و چرا چنین هراسان و شتابزده فحاشی و هرزه درایی را پیشـه ساختهاید؟ مگر این سخن نغز سعدی را نشنیدهاید که:
دلایل قوی حتما و معنوی / نـه رگهای گردن بـه حجت قوی
البته نیک مـیدانیم کـه شما را با دلیل و منطق کاری نیست، اما باز هم نداشتن منطق، مجوزی به منظور درشت گویی و هرزهدرایی لجام گسیخته نمـیشود.»
در باب ادب نویسنده هجونامـه کـه کم از قائل قول فوق نیست، چه حتما گفت؟
کینـه، تعصب، خودبینی، قومگرایی، خاکپرستی و خون گرایی آفت تحقیق است. یک محقق نباید بهی باج بدهد.
ناصح ناطق کیست؟
ناصح ناطق (۱۲۸۰- ۱۳۶۳) فرزند مـیرزا جواد ناطق و پدر هما ناطق دارای درجهی مـهندسی درون رشتهی راه و ساختمان از فرانسه بود. چند رمان مانند «آدمک حصیری»، «مـیکرو مـیگاس» و «آنژلیکا» را از فرانسه ترجمـه کرده است. وی کتابی نیز با عنوان «آذربایجان و وحدت ملی» دارد کـه از سوی بنیـاد افشار چاپ شده است. وی درون این کتاب هدفهای زیر را دنبال مـیکند:
۱٫ تحقیر و توهین بـه مردم آذربایجان با دستاویز قرار برخی روایـات متون کهن، مانند نزههالقلوب حمدالله مستوفی. مثلاً درون جایی بیآنکه موردی وجود داشته باشد، زهر خود را اینگونـه مـیریزد:
«… ضمناً حمدالله مستوفی مـیگوید کـه در نظر ابناء زمانـه مردم تبریز وفا ندارند و شاعری دربارهی آنان گفته است:
هرگز نشود بـه طبع تبریزی دوست،
مغز هست جهان و هست تبریزی پوست…»
۲٫ نفاق افکندن و گسستن وحدت دینی و زبانی درون مـیان شـهرهای آذربایجان. مثلاً درون جایی مـیگوید:
«… تبریزیها نسبت بـه مردم ارومـیّه عواطف خوبی ندارند و …»
۳٫ محکوم آذربایجانیـان بـه تجزیـهطلبی و جداییخواهی از سرزمـین مقدّس ایران اسلامـی و پیشنـهاد سرکوب زبان ترکی درون آذربایجان کـه در جای جای این کتاب بـه صراحت و یـا بـه تلویح بیـان شده است.
۴٫ سوق مردم بـه ملّیگرایی و ایرونیبازی از نوع سلطنتطلبی و ضربه زدن بـه وحدت دینی و انقلابی مردم درون شرایط سال ۱۳۵۸٫
۵٫ تبلیغ دشمنی و خصومت با کشورهای همسایـهی ترکیزبان و تحریک احساسات قومـی و ملّیگرایی کـه در واقع توطئهی موذیـانـهای علیـه انقلاب مقدّس اسلامـی بود.
۶٫ ایجاد دشمنی مـیان فارس و ترک کـه شالودهی کتاب او را تشکیل مـیدهد.
آقای نویسنده! شما طبق ادعای خودتان درون مقدمـهی مقالهتان ایرانی هستید و زبانی را بـه زبان دیگر برتری نمـیدهید. چرا بـه زبان نیمـی از هموطنان خود ارزشی قائل نیستید؟ ترکی را مـیگویم کـه در سراسر ایران عزیز سخنور دارد، صاحب ادبیـاتی غنی و سرشار است، از فولکلور و ادبیـات شفاهی کم نظیری برخوردار است. اگرروی و برخی همروزگاران وی بـه دنبال یک حرکت سیـاسی غوغاسالاری راه انداختند، شاید بـه خاطر ترس از مطامع برخی همسایگان و احزاب «اتحاد ملل ترک» بود و ادعاهای روشنی بیگها.
علاوه برروی دیگران هم وارد این گود سیـاسی شده بودند. مثلاً صادق رضازاده شفق رسالهی «تورک متفکرینین نظر انتباهنـه» را بـه ترکی عثمانی نوشت و چاپ کرد و مانندروی آذربایجانیـان را کـه خود هم از مـیان آنان برخاسته بود، آذری نامـید.
شاید شرایط سیـاسی آن زمان چنین الزاماتی داشت. اکنون ما انقلاب کردهایم، بزرگترین قدرت منطقه هستیم، مـیرویم کـه اسلام را درون سراسر گیتی حاکم کنیم، اکنون دیگر مانند زمان رضا خان آسیبپذیر و ضعیف نیستیم، ما درون اندیشـهی صدور انقلاب اسلامـی بـه دیگر کشورها هستیم.
در انتها سخنم را با ترجمـهی شعری از رسول رضا بـه پایـان مـیبرم کـه استاد دکتر ح. م. صدیق درون عنفوان جوانی آن را بـه نثری شیوا و زیبا بـه فارسی برگرداندهاند. این شعر شرح احوال افراد دوچهره مانند نویسندهی مقاله مورد نظر هست که دلش به منظور ایران و ایرانی مـیسوزد و اشک تمساح مـیریزد!! نام این شعر «تمساح پیر» است
تمساح پیر
تمساح بزرگ
ماهىهاى کوچک را مـیبلعد.
اشک از دیده مـیبارد . . .
و مـیگوید: صلح را درون این آبها پایدار ساختم.
و نشان نوعپرورى را
به دست خود،
بر دُم مـیزند.
تمساح پیر!
ماهىهاى کوچک
ناله مـیکنند،
فریـاد بر مـیدارند:
«نمـیخواهیم!
بزرگواریات ارزانى خودت باد!
خواست ما . . . فغان ما . . . »
تمساح پیر نمـیشنود
یـا نمـیفهمد،
یـا نمـیپسندد!
مـیگوید:
– این چه فریـادى است؟
کوچولوهایم!
زمان، زمان ستیز است.
زندگى پرفراز و نشیب است،
چاله و چاه دارد.
شکم بزرگ من
بهشت آزادى است!
همـه مـینگرند
که تمساح پیر
– آن تمساح بزرگ –
چگونـه ماهىهاى کوچک را مـیبلعد،
و سپس
اشک از دیده مـیبارد،
اشک فراوان.
آخر او نوعپرور است!
نویسنده : سید احسان شکرخدا
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:58 ق.ظ
دورنانیوز – سرویس تاریخی و فرهنگی :
عید نوروز درون اصل یکی از اعیـاد ترکان ساکنان اصلی فلات ایران هست که درون دورانهای کهن پیدایی یـافته هست و در مقابل جشن اول پاییز،که جشن خرمن کوبی و برداشت محصول بـه حساب مـی آمد، بـه مثابهی عید آغاز بهار و نوزایی طبیعت و شروع کشت و ورزمـیان کشاورزان ساکن این فلات از سواحل رود سند که تا آسیـای صغیر بـه شکوه برگزار مـی شده است. اکنون درون مـیان ما ترکان بـه « ایل بایرامـی» نامبردار است. بعدها پارسیـان بـه آن «نوروز» نام دادند.
این عید بعد از اسلام، درون مـیان مسلمـین نیز رواج یـافت و حتی از سوی ائمـه هدی علیـهم السلام دربارهی تشریح و آموزش آن حدیثهایی نقل شده است.
اما درون باب تاریخچهی اسطوره آمـیز نوروز درون متون تاریخی و ادبی فارسی و ترکی نظرهای گوناگونی ذکر شده است. کـه سیری درون آنـها خالی از لطف نیست. مثلا فردوسی درون شاهنامـه پیدایش نوروز را بـه جمشید شخصیت اسطورهای ایران نسبت مـی دهد. آنجا کـه گوید:
چو این پیشـهها از وی آمد پدید، تو گفتی جز از خویشتن را ندید
به فر کیـانی یکی تخت ساخت، چخ مایـه بدو گوهر اندرنشاخت
که چون خواستی دیوبرداشتی، زهامون بته گردون برافراشتی
چو خورشید تابان، مـیان هوا، نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی، شگفتی فرو ماند از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند، مر آن روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فروردین، بر آسود از رنج دل، تن ز کین
بزرگان بـه شادی بیـاراستند، مـی وجام ورامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار، بمانده هست از آن خسروان یـادگار.(۱)
و اشاره مـی کند کـه دیوان سفید یـا ترکان درون ازای آزادی خود از اسارت، بـه وی خواندن و نوشتن یـاد دادند و این جشن را نیز بر او شناسانیدند:
به خسرو نبشتن بیـاموختند، ورا جشن نوروز بسپوختند
یعنی ترکان علاوه بر یـاد خواندن و نوشتن بـه پارسها، جشن نوروز را نیز بـه آنها یـاد دادند.
ابن اثیر درون الکامل التواریخ گوید: « جمشید درون این روز فرمود به منظور وی گردونـهای ساختند و بدان برآمد و بر هوا شد و به یک روز از دماوند بـه بابل رسید. (۲)
ابوریحان بیرونی دربارهی کلمـهی « نوروز» اسطورهای دیگر مـی آورد بدین گونـه که : « چون سلیمان بن داوود انگشتری خویش را گم کرد، شـهریـاری چهل روز از وی برفت. اما بعد از چهل روز انگشتری پیدا شد و سلطنت بدو بازگشت هر چیزی گفت و مجوسان گفتند نوروز آمد.». (۳ ) البته این جشن، عید ترکان ایران نبوده است.
عمر خیـام نیشابوری درون این باب اثر ممتعی زیر نام « نوروز نامـه » نوشته است. او درون آنجا پیدایش نوروز را بـه کیومرث نسبت مـیدهد و مـیگوید درون طول هر سال، فروردین چند ساعتی از موقع اصلی تغییر مـی کند و اگر این ساعتها حساب و کبیسه نشود بعد از ۱۴۶۱ باز سال بـه آغاز اعتدال ربیعی مـی رسد سال خورشیدی را پایـه نـهاد و تا سال ۴۲۱ از شـهریـاری جمشید، این دور ۱۴۶۱ سال سپری شد و فروردین بـه مبدا حقیقی خود بازگشت و جمشید، این هنگام را دریـافت و نوروز نامـید و فرمود جشن ساختند و هر ساله آن را نگاه داشتند.»(۴)
عمر خیـام نیشابوری بـه اصلاح تاریخ نیز پرداخت و در دوران جلاالدین ملکشاه سلجوقی « تاریخ جلالی » یـا « تاریخ ترکی » بنیـان گرفت. این کار، یک بار نیز در عهد غازان خان درون تبریز انجام پذیرفت. خواجه رشیدالدین همدانی گوید کـه وی بـه جهت علاقه بـه ضبط تاریخ و تقویم درصدد اصلاح آن بر آمد و کبیسهها را از زمان خلفای عباسی که تا عصر خود حساب کرد که ۴۲۰ سال بود و روی هم ۹ سال بـه حساب آورد و سال ۶۹۲ را بـه ۷۰۱ جلو برد و این اصلاح بـه « تاریخ غازانی » مشـهور شد. (۵)
حمدالله مستوفی درمثنوی « ظفر نامـه » این کار غازان خان وارتباط آن با جشن نوروز را چنین بـه نظم درون آورده است:
دگر چون کـه شاهی درون ایران یکی است،
بـه دیوان تاریخ یک رویـه نیست
سر سال هر دگرگونـه است،
وزان کار این ملک وارونـه است
گروهی هلالی کنند اختیـار،
گروهی خراجی شماردشمار
گروهی از این هردوان بگذرد،
سر سال از فروردین بشمرد
که نوروز کبرا بود نام آن،
زایـامر هست ایـام آن
گروهی زاسکندری دم زنند،
گروهی حساب ازجلالی کنند
من این جمله تاریخها بفکنم،
یکی سازم و نام خانی کنم
سر سال نوروز و فصل بهار،
کـه باشد شب و روز بر یک قرار
…. درون آن سال نوروز بر فصل بهار،
زهجری شده هفتصد و یک شمار
ده و دو زماه رجتب رفته روز،
نـهادند تاریخ گیتی فروز
یکی گشت درملک ایران حساب،
ورا هست «تاریخ خانی» خطاب (۶)
کلمـهی نوروز درون گویش پهلوی کـه زبان فارسی ادامـهی آن است، بـه صورت نوگروذ (Nogroz ) تلفظ مـی شده است. درون زبان عربی هم بـه شکل « نوکروز » رایج بوده است (۷). این بیت از ابونواس شاعر معروف عرب هست :
به حق المـهرجان و نوکروز، و فرخ روز ابسال الکبیس (۸)
در آغاز پیدایی ادب فارسی نیز بـه « جشن فروردین » و « جشن بهار» معروف بوده است. چنانکه درون این ابیـات آمده است:
جشن فرخنده فروردین است، روز باران گل و نسرین است
* * *
بر لشکر زمستان نوروز نامدار، کرده هست رای تاختن و قصد کارزار
***
بهار سال غلام بهار جشن ملک، کـه هم بـه طبع غلام هست و هم بـه طوع غلام (۹)
نوروز، علاوه بر نام روز اول سال درون ادبیـات فارسی معانی متعدد دیگری دارد. از آن مـیان نام آلت موسیقی و نیز نام پردهای از موسیقی است. منوچهری دامغانی گوید:
نوروز بزرگم بزنای مطرب، امروز، زیرا کـه بود نوبت نوروز بـه نوروز
و درون « نوروزیـه »ای درون ستایش ترکان، با اشاره بـه منشا ترکی این جشن مـی گوید:
به راه ترکی مانا کـه خوبتر گویی،
تو شعر ترکی بر خوان مر او شعر غزی
با توجه بـه اینکه اغلب آئینها و رسوم رایج مـیان پارسیـان کهن از ترکان باستان و فرهنگ دیرین سال ترکی اخذ شده است، پیرامون پیشینـهی نوروز و آویزش آن با فرهنگ باستانی ترکی، بـه دنبال پژوهشی گسترده درون باب عید شولن (= شولن بایرامـی) و عید یئنگئ گون (= نوروز) درون ماوراء تاریخ درون مـیان ترکان، اکنون بر ما روشن هست که لفظ « نوکروز» گونـهای تلفظ فارسی از یئنگئ گون (Yengikun) ترکی هست که ترکان درون آغاز بهار – روز بیست و سوم از ماه موسوم بـه بوزآی Bozay (= مارس) جشن مـی ساختند و قرینـهی آن جشن شولن بود کـه در آغاز پائیز آنرا بر پا مـی داشتند و این جشن را فارسیـان با نام « مـهرگان » حفظ د. اکنون درون روستاهای آذربایجان بـه این جشن، « شوربا بایرامـی » مـی گویند و در آغاز پاییز بر پا مـی شود.
نویسنده : دکتر محمد حسین صدیق
منابع :
(۱)- ابوالقاسم فردوسی، شاهنامـه، ج۱، ص۲۹۰٫
(۲)- ابن اثیر، الکامل، چاپبیوت، ج۲ ، ص۱۸۱٫
(۳) – آثارالباقیـه، پیشین، ص ۲۷۹٫
(۴) – نوروز نامـه، بـه اهتمام محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۸، ص۳۱۴٫
(۵)- خواجه رشیدالدین فضل اله همدانی، جامع التواریخ، ج۲ ، ص۹۷۲٫
(۶)- نقل از «گاه شماری» اثر سید حسن تقی زاده، ص۲۹۷٫
(۷)- برهان قاطع، ج۴، ص۲۱۸۷٫
(۸)- نقل از مقاله مجتبی مـینوی درون مجله دانشکده ادبیـات تهران، سال اول ، ش۳٫
(۹)- ستاره شمال، یـادوارهی دکتر محمد معین، بـه کوشش کیـانوش کیـانی – محمد حسن اصغرنیـا.
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:49 ق.ظ
دورنانیوز- تورکجه سرویسی: اورمودا ائولنمک اوچون چوخلو دبلر واردیر.بیری بودور کی اوغلان سربازلیقدان گلندن سونرا اگر بیر قیزی ایستهسه اؤز آنا و باجیسینان دانیشار و اولار مصلحت بیلسهلر قیز ائوینـه ائلچی گئدرلر و یـا اگر اوغلان اولاردان اوتانسا یولداشلارینین بیرنن بوسوزو آناسینا یئتیرهر.سونرا اوغلان آدامـی قیزین قوهوملارینین بیرینن قیز ائوینـه خبر یئتیرلرکی «فیلانیلر» سیزه قوناق گلهجکدیلر.
ائلچیلییین اول دفعهسینده اوغلانین آناسی و بویوک آناسی وبویوک باجیسی گئدرلر و قیز ائوینده قاباخدان اولارا مخصوص تداروک گؤرولر.
قیز ائوی گئلنلره خوش گلدین دئییب و قیز مئیوه و شربت گتیرهر.
قیزین آغزین اییلهمک اوچون اوغلان آداملارینین بیری قیزین اوزوندن اوپرلر کی اگر بیر عئیبی اولسا بیلسینلر و بیر موناسیب فورصتده قیزین اندامـینا باخارلار کی ایرادی اولسا بیلسینلر وائلچیلییین اول مرحلهسی باشا یئتیشر.
اوغلان ائوی نئچه گوندن سونرا اوغلانی قیز ائوینـه آپاریب، قیزنان اوغلان بیر-بیرین گؤروب و اخلاقلاریندان و ایستهدیکلریندن دانیشارلار.
سونرا قیز اگر اوغلانی بهیـهنسه دئیـهر منیم اختیـاریم آتامـین الیندهدیر، صلاحیمـی آتام یـاخجی بیلر اگر بهیـهنمـهسه دئیـهر هلهمن درس اوخورام و یـا اوغلاندان ایراد توتار.(بهیـه-نمز)
(بوندان قدیم رسم ایدی کی اگر قیز راضی اولماسایدی اوغلان آدامـینین بیرینین باشماغینا بیر آز دوز تؤکرمـیش)
نـهایتده قیز ائوی هن یـا یوخ جوابینی بیر نفرین توسطینان اوغلان ائوینـه گوندهرهر. قیز اوغلان بیر-بیرین بیـهنـهندن سونرا هر ایکی طرف کیشیلرین و طایفانین بؤیوکلرین قیز ائوینـه ییغیب و اوردا دانیشارلار.
قیز ائوینده اوغلان آدامـینین آغ ساققالی سؤزو باشلییب و دئیـهر: اللهین امرینن و پیغمبرین شرعینن گلمـیشیخ کی اوغلوموزو نوکرچیلیغه قبول ائلییـهسیز و بیزده سیزین خانیم قیزییزی اؤزوموزه گلین ایلییـهخ و بیر-بیریمـیزینن قوهوم اولاخ اگر راضی اولساز کبینـه باشلییـاق و مـهریـهنین مقدارینی تعیین ایلییـهخ. ایکی نفر بیری اوغلان و بیری قیز طرفیندن مقدارینی معین ائلیییب و دئیـهر:” الله مبارک ائلهسین.”
دانیشیغین سحریسه قیز و اوغلان و هر ایکی طرفدن بیرنفر (اوغلان و قیزین باجیسی) اولاری قان آزماییشینـه بهداشتا آپارارلار.
اوندان سونرا قیزی بازارا آپاریب و اونا اوزوک و پالتار و بیر شال(لئچک) و آینا و شمعدان قرآن، گلیندونو، بزهک وسایلی، باشماق، جوراب، کیف، گلین چادراسی و نئچه قوطو شیرینی و نـهایتده عقد سفرهسینین وساییلی آلینار.
بوفاصیلهده بیر نفر قیز ائویندن اوغلانی بازارا آپاریب و اونا نیشان اوزویو آلارلار. سونرا بیر واخت تعیین ائلهییب و قند سیندیرما و کبینمک گونو مشخص اولار.
قند سیندیرما گونو اوغلان آدامـی ییغیشیب و کله قند و شیرینی گؤتوروب و قیز ائوینـه گئدرلر.
قیز ائوینده قند سیندیرما مراسیمـی باشلانار و بیرنفر اوغلان طرفیندن کلهقندی توتوب و باش طرفیندن سیندیرار و قندین باشی یئره دوشر و اوغلان آدامـینان هراونو یئردن قاپسا اونو قیزین آناسینا وئریب و اودا اونا بیر کؤینک یـا کؤینکلیخ تؤحفه وئرر و هامـی چپیح چالیپ و الله موبارک ائیلهسین دئیـهرلر.
کبینمک:
کبینمک گونو اوغلان قیزی آراییشگاها (قیزین و اوغلانین باجیسینان) آپارار. سونرا قوناقلار بیر-بیر قیز ائوینـه ییغیشیب و چالیب و اویناماغا باشلارلار.
سونرا اوغلان ماشینینان قیزی آراییشگاهدان قیز ائوینـه گتیرهر. اوغلاننان قیز بیر اوتاغا کی اوردا عقد سفرهسی آچلیب گئدهرلر و سونرا بیر موللا گلیب عقد سینی اوخوماق و کبینیمـهیـه باشلار و اوردا قیزین آتاسینین اجازهسینن کبینیلر.
کبینیلن زامان اوغلان و قیزین باشلاری اوسته بیر پارچا توتوب و یئددی قیز ایکی تیکه قندی بیر-بیرینـه سورترلر اووارلار و قیزلار هرهسی الینـه بیر آینا آلیب و بیر-بیریننن سوروشارلار نـه تیکیرسن؟ دئیـهر بختور اولسون بو قیزین بخت کؤینـهیین تی. سونرا موللا گئدیب و اوغلانین باجیسی اوزوکلری اوینادا، اوینادا گتیریب و اوغلاندان انعام آلاندان سونرا اولاری یئره قویـار. اوغلان و قیز اوزوک تاخیب و بیربیرینین آغزینا بال قویـارلار. سونرا قیز و اوغلان قوناقلار اولان یئره چیخارلار.
اوردا قیزین باجیسی شربتی اوینادا اوینادا گتیرهر و اوغلاندان انعام آلانان سونرا شربتلری یئره قویـار.
سونرا اوغلان و قیزی اوینادیب و گلن قوناقلار اونلارا هششـهباش (شاباش) وئرهرلر. مراسیم قوتولانان سونرا اوغلان و بعضی یئرلرده اونون خانوادهسی ده شامـی قیز ائوینده قوناق قالارلار و بوردا کبینمک مراسیمـی باشا چاتار.
نیشانلیلیق گونلری:
بعضی طایفالاردا قیز و اوغلانین تویو بیرموددت چکر بو موددتده اصطلاحن نیشانلی قالارلار. قیز اوغلان بیر-بیرینـه قوناق گئدیب و بو فاصیلهده هر ایکی طرف بیر-بیرین قوناق چاغیرارلار.
بوفاصیلهده اگر بیر بایرام اولورسا اوغلان ائوی قیزین ائوینـه بایراملیق یـا بایرام پایی آپارارلار و بو تحفه هر بایرامدا فرقلیدیر.
مثلن قوربان بایرامـیندا قیز ائوینـه بیر قوچ بزهییب آپارارلار و اوندان علاوه قیزا جواهیر و پالتار آلارلار و یـا اگر چیللهگئجهسی اولسا اونا حالوا و قارپیز آپارارلار و اگر نوروز بایرامـی اولسا قیزا سبزه، آینا، شیرینی وجواهر و باشدان آیـاغا بیر دست پالتار آلینار.
اگر بو فاصیلهده یـای فصلی اولسا قیزا نوبارانلیق گتیرهرلر و او بوندان عبارت اولار کی یـایین هر مـیوهسیندن بیر خونچا بزهییب و قیز ائوینـه گتیریلر.
بعضی طایفالاردا اگر قیز و اوغلانین وصلتینـه راضی اولماسالار، اوغلان قیزی گؤتوروب و آتاسی ائویندن قاچیردار و بیر یـاخین قوهومون ائوینـه آپارار و بیر ایکی گوندن سونرا اوغلانین آتاسی و قوهومو گلیب و اونلاری آپاریب کبیندیریب و تویلارین توتارلار. و بو آرادا قیزین عاییلهسی قاتیشماییب و قیزا غضب ائدرلرکی نییـه اولار ایستهمـییـهن آداملا وصلت ائلهییب و بو وصلتین هئچ ایشینـه قاتیشمازلار.
حنا گئجه وگلین چیخارماق رسملری:
تویدان بیر نئچه گون قاباق اوغلان و قیز ائوی اؤز قوناقلارین بیر کارتینان تویـا دعوت ائدرلر و بوکارت دا تویون گونو و باشلانیش ساعاتی و تویون اولدوغو یئره اشاره اولونار و چوخلو یئرلرده اوغلان ائوی هر ایکی طرفین کارتین آلار.
حنا گونو تویون اول گونودور و بو گون صوبح چاغی اوغلانین باجیسی و یـا قارداش آروادی و یـا یـاخین قوهوملارینان بیر ایکیسی، گلین و بیر نئچه نفر قیز ائوینن، گلین حامامـینا آپارارلار و اوردا شادلیق ائلهییب و چالیب اوینارلار و سونرا گلین نظافت ائلهییب و تویـا آماده اولار.
حنا گونو صوبح چاغی اوغلان و قیزین ائوینده آشپاز قوناقلارین شامـینین تداروکونا باشلار و یـاخین قوهوملار گلیب قیز و اوغلان ائوینده یغیشیب و اورالاری تمـییزلهییب مـیز، صندل دؤشـهییب و چیراق چکیب و گئجهیـه حاضیرلارلار.
قیز ائوینده توی گئجه باشلانار و اوغلان ائوینده ایکیندی چاغیندان باشلانار و بؤیوک توی گلیب و چالماغا باشلار. دئمـهلیییک کی طبل و زورنایـا، بؤیوک توی و دودک دئییلیر و اونو چالاندا، جوانلار و قوهوملار و توی قوناقلاری جلمان(یـاللی) گئتمـهیـه باشلارلار و جلمان بیر دسته جمعی دیر کی اوتوز ایکی هاوادان عیبارت اولونور و هر تویدا بو اوتوز ایکی هاوا چالینار، البته ایندی جوانلارین چوخلوسو بو هاوالارین هامـیسن باشارمـیرلار و فقط بیر نئچه هاواسن اوینایـا بیلیرلر.
جلمانین اولینده بیرنفر دستمال الینـه آلیپ و باشی چکر.
جلمان چیراقلار یـانینجا داوام تاپار و چیراقلار یـاناندا قوناقلار یغیشیب و مـیز، صندل اوستونده اهیلهشرلر و اوردا بیر قووال و بیر کامان و بیر ناغاری چالینیب و نوبتینن قوناقلاری اوینادارلارکی ایندی اولارین یئرینـه تویلارا ارکستر گئتیریرلر کـه بو هاوالاری دستگاه چالیب و بیر نفر بو هاوالار چالیناندا گوزل سساینن اوخویـار.
هر تویدا بیر نفر بهی انتخاب اولوب و مجلیسی ایداره ائلر و بیر نفر کؤمکچی کی امربهی آدلانار، مجلیسی دولاندیرار و بیر نفرده مراسیمـین اولیندن بولاری یـادگار ساخلاماق اوچون فیلمـه ییغار.
مراسیم ده اوینایـانلار شاباش وئرهرلرکی بو شاباشلار داماد و اونون آتاسینا یئتیشر. مجلس باشلاناندا هامـیدان قاباق داماد و اونون آتاسی بیر دسته گول و بیر کله قند گؤتوروب و بوتون قوناقلارا خوش گلدین دئیـهرلرکی بوننان قاباق بو ایشی امربهی گؤرهردی.
هامـیدان قاباق دامادین آتاسین، شلوارینین قیچین چیرمالییب و اوینادارلار و اوندان سونرا دامادین قارداشین،کورهکنلری، ع، دایی و ترتیبینن یـاخین قوهوملار و دوستلار و قوناقلاری اوینادارلار.
مراسیمـین آخیرلرینـه یئتیرهنده قیز ائوی بیر نئچه نفرنن تاباقلاردا بزهنمـیش خونلاری (دامادین پالتاری، کیف، باشماق، آینا شمعدان، شیرینی، گول، کلهقند، سبزه و…) گئتیریب و بؤیوک توی چالیب و دامادین قوهوم، قارداش و آنا باجیسی او خونون قاباغیندا اوینارلار. خونلاری بیر نئچه جوان قیزآداملارینان باشلاری اوستونـه قویوب و مجلیسه گتیرهرلر و بئی و اوغلانین آتاسیندان بیر تحفه آلیب و خونلاری یئره قویوب اهیلهشرلر و اوغلان ائوی اونلارا شربت گتیرهر.
سونرا بهی دئیـهر«خونلار اولوب آماده، خبر وئرین داماده».
و نئچه نفر جوان کی قوهوم، دوست ودامادی ایستهیـهنلردن اولار دامادین قولوندان یـاپیشیب و مجلسه گتیرهرلر.
بهی[۱] دامادین آتاسینین کؤمکلیغینن اونلارین ایچیندن بیر نفر«ساغدوش» دامادین ساغ سمتینده دورماغا و بیر نفر سولدوش دامادین سول سمتینده دورماغا سئچرلر.
ساغدوش و سولدوش دامادین و اونون قوناقلارینین حامام و آرایشگاه و صوبحانـه خرجی و گلین ماشینین بزهمـهیین خرجین وئرهرلر.
سونرا بو ایکی جواندان انعام آلیب و خونلارا قویولموش کؤینکلردن گؤتوروب و بولارا تحفه وئرهرلر و سونرا بولار صندلدن دوروب و دامادا بیر موسیقینن و ایکی شاخه گولونن اؤز آتا و آناسینین قاباغینا گئدیب و گوللری اولارا وئریب اللرین اؤپوب، والیدئین الیندن یـاپیشیب گتیرهر و صندل اوستونده اهیلهشدیرهر.
اوخویـان، بیر تصنیف آنادان اوخویوب و اونلارین زحمتلریندن قدردانلیق ائلهر.
اوخویـان دامادین تعریفینـه باشلییـار مثلن بوجور اوخویـارکی:
« گؤیده بیر اولدوز وار آدی طالیبدی
او شوقونو بو مجلیسه سالیبدی
هامـی انعام وئریب داماد آناسی قالیبدی
هامـی انعام وئریب داماد آتاسی قالیبدی
بئله مجلیس، بئله دووران، واراولسون
گلن قوناقلارین جانی ساغ اولسون. »
نـهایتده دامادین آتاسی و آناسی خوندا آماده اولونان حنادان گؤتوروب و دامادین ساغ و سول الینین ایچینـه یـاخارلار.
سونرا دامادی اوینادیب و هامـی قوناقلار اونا شاباش وئریب وبوتون جوانلار قاتیشیب و دامادینان اوینارلار ونـهایتده مـیزلر دوزولوب و شام وئریلر و بوردا حناگئجه مراسیمـی باشا چاتار.
کورهکن حامامـی(داماد حامامـی )[۲]:
حنا گئجهنین سحریسی تئزدن داماد و ساغدوش و سولدوش بیرنئچه جوانینان حاماما گئدیب و اوردا چالیب اویناماغا باشلارلار و داماد نظافت ائلییـهنن سونرا قیز ائوی آلان پالتارلاری گئیر و آرایشگاها گئدیب و سونرا توی ائوینـه قاییدارلار و بعضی کندلرده داماد پالتارلارین ناهاردان سونرا مجلیسیده بؤیوک توی چالینا-چالینا گئیـهر و یـاخین قوهوملار او آماده اولونجا اوینارلار.
داماد حامامدان گلنده آناسی اونا اوزرلیک یـاندیرار که تا اونو بد نظردن ساخلاسین. گونون ایکیندی چاغیناجان بؤیوک توی چالینار و سونرا داماد گئدیب و گلینی آرایشگاهدان قیز ائوینـه آپارار. کی ایندی بو ایش تالاردا اولونور. اوغلان آدامـی ییغیشیب و گلین آپارماغا قیز ائوینـه گئدرلر.
داماد و ساغدوش و سولدوش بیر نئچه نفرنن قیزین آتاسینین خیدمتینـه گئدیب و اوردا داماد قیزین آتاسینین الیندن اوپوب و آتا دا دامادین قولونا ساعات باغلار. کی بو مراسیمـه الاوپمـه دئییرلر. دامادین کیچیک قارداشی یـا بیر بالاجا اوغلان اوشاقی بیر شالینان (قیرمـیزی شال) گلینین بئلینی باغلار و بو عیبارتی دئیـهر:« یئده اوغلان بیر کور قیزا» و الینن ساخلارکی قیزین آناسی اونون تحفهسین وئرسین.
سونرا گلین آتاسینین الیندن اوپوپ و قیزین آتاسی و بؤیوک باباسی و یـا عسی قیزین قولاریندان یـاپیشیب و اونون باشی اوستونده قرآن ساخلییب و قاپییـا چیخاردارلار و قاپیدا اونو اوغلانین آتاسینا وئریب و گلینی ماشینا مـیندیرهرلر.
اوغلان و قیز آدامـی گلین ماشینینین دالیجا دوشوب و اوغلانین ائوینـه طرف حرکت ائلهرلر. اوغلان ائوی، هره بیر شی کـه قیز ائوی اولارا وئرهر اوینادارلار کی بیللنسین اوغلان آدامـیدیرلار.
بو مسیرده جوانلار ماشینین قاباغینیب و انعام ایستهرلرکی ساغدوش و سولدوش انعام وئریب و یولی آچارلار. اوغلان ائوینـه یئتیشنده آستانادا گلینین آیـاغی آلتیندا زیر (نعلبکی) قویوب و گلین اونو سیندیریب و ائوه کئچر.
بعضیلرده گلینین قاباقیندا بیر قوچ قوربانرلر. داماد و ساغدوش و سولدوش داما چیخیب و آلما و نوغول آتارلار. داماد داما چیخمامـیشدان قاباخ بیر قیرمـیزی آلما دیشلییب و گلینین آلنیندان وورار. سونرا داماد گلیب و گلین و یـاخین قوهومولارینان عسالدیرار. آروادلار گلینـه تاماشا ائدیب و اونا “بختهور اولاسان” دئیـهرلر و سونرا داماد و آتاسی چیخیب قوناقلاری یولا سالارلار و هامـی داغیلار و زیفاف گئجهسی باشلانار و بوردا توی مراسیمـی باشا چاتار.
زیفاف گئجهسینین سحری قیزین باجیسی و یـا قارداش آروادی گلیب و صبحانـه گئتیرهر کی بو صبحانـهده عبارتدی: کره ، یومورتا، بال، پنیر، جویز و… .
ناهاردان سونرا آروادلار هر ایکی طرفین یـاخین قوهوملاری اوغلان ائوینـه یغیشیب و گلینـه تحفه گتیریب و اونو اوینادارلار و شاباش وئرهرلر و اصطلاحن بو مراسیمـه «باندئیئ تخت» دئیـهرلر.
باندئیئ تختین صاباح گئجهسی گلین و داماد قیزین آتاسی ائوینـه گئدرلر کی بونا گیزلین گئجه دئیـهرلر. بیر نئچه گوندن سونرا دامادین آناسی گلینی قوهوملارین ائوینـه آپاریب واصطلاحن آیـاق آچما ائدهرلر.
[۱] اورمودا تویو ایداره ائدن شخصه بهی دئییلیر
[۲] کورهکن آذربایجانین چوخ یئرلرینده بهی آدیلا تانینار.
نویسنده: محمدرضا اسماعیل زاده
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:46 ق.ظ
تاریخ انتشار : شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۹
«توافق هسته ای محال است!»عنوان یـادداشت روز روزنامـه کیـهان بـه قلم حسین شریعتمداری هست که درون آن مـی خوانید؛
۱- شایدانی این نگاه را «بدبینانـه» تلقی کنند ولی همـه شواهد و نشانـه های موجود حکایت از آن دارند کـه نگاهی «واقع بینانـه» هست و آن، این کـه چالش هسته ای کشورمان با حریف «نقطه پایـان» ندارد و رسیدن بـه توافقی کـه در آن حق ایران اسلامـی بـه رسمـیت شناخته شده باشد، «ناممکن» و «محال» است. چرا کـه چالش هسته ای یـازده ساله با ۵+۱ و پیش از آن با تروئیکای اروپایی فقط تابلوی هسته ای دارد ولی ماهیت و موضوع آن «هسته ای» نیست. آمریکا چالش هسته ای را بهانـه ای به منظور تحریم ها مـی داند و تحریم ها را «کارآمدترین حربه»! به منظور مقابله با پیشرفت و جهان شمولی ایران اسلامـی تلقی مـی کند. حالا اگر دشمنی آمریکا با موجودیت جمـهوری اسلامـی ایران را هم بـه صورت مسئله اضافه کنیم، نتیجه مـی گیریم کـه از نگاه آمریکا و متحدانش چالش هسته ای ادامـه درگیری های سی و چند ساله و از جمله، صحنـه دیگری از جنگ ۸ ساله است. بنابراین، «لغو تحریم ها» کـه در مذاکرات هسته ای دنبال مـی کنیم، مانند آن هست که از حریف انتظار داشته باشیم درون مـیدان جنگ با ایران اسلامـی، کارآمدترین اسلحه خود را زمـین بگذارد! و بدیـهی هست که نگذاشته و نمـی گذارد.انی کـه از مذاکرات هسته ای نتیجه دیگری را انتظار دارند، جغرافیـای مذاکرات را آنگونـه کـه واقعاً هست نمـی بینند و به جای آن کـه با نگاه بـه «شناسنامـه مذاکرات» کـه «غیر هسته ای» است، مسیر حرکت خود را تنظیم کنند، بـه «تابلوی مذاکرات» کـه آدرسی غلط مـی دهد چشم دوخته اند.
۲- همـین دو روز پیش، رهبر معظم انقلاب درون دیدار اعضای خبرگان بـه یکی از شگردهای آمریکا اشاره کرده و فرمودند؛ «هر وقتی کـه یک زمانی معین شده هست برای پایـان مذاکرات و ما بـه این زمان نزدیک مـی شویم، لحن طرف مقابل، بخصوص آمریکایی ها تندتر، سخت تر و خشن تر مـی شود، این، به منظور این هست که جزو شگردهای اینـهاست، جزو حیله ها و خدعه های اینـهاست.»
و اکنون، سؤال این هست که چرا درون طول بیش از ۱۱ سال گذشته، هر وقت بـه نقطه پایـان نزدیک شده ایم، آمریکایی ها بهانـه جدیدی پیش کشیده و ساز تازه ای کوک کرده اند و اجازه نداده اند مذاکرات بـه نتیجه برسد؟! علت آن هست که بـه ادامـه چالش به منظور ادامـه تحریم ها نیـاز دارند.
سال گذشته درون آغاز سال ۱۳۹۲، حضرت آقا طی سخنانی درون حرم رضوی علیـه السلام بـه همـین نکته اشاره داشته و گفتند؛ «آمریکایی ها دوست ندارند گفت وگوهای هسته ای تمام شود و مناقشـه هسته ای حل شود وگرنـه چنانچه آن ها مایل بـه اتمام این مذاکرات بودند، راه حل بسیـار نزدیک و بسیـار آسان بود».
۳- «دیوید فروم» کارشناس و نویسنده برجسته آمریکایی درون سایت CNN مـی نویسد «در صورت پایـان مذاکرات هسته ای و رسیدن بـه توافق با ایران، حتما تحریم ها برداشته شود و این درون حالی هست که تحریم ها با دو هدف پلکانی «تغییر رفتار- BEHAVIOR» و سپس «تغییر ساختار - STRUCTURE» نظام دینی ایران وضع شده اند!» کـه البته بـه قول رهبر انقلاب تغییر رفتار همان تغییر ساختار است.
پیش از او، «جرج فن» مسئول مرکز راهبردی «استراتفور» کـه به باشگاه کهنـه کاران CIA معروف است، تصریح کرده بود کـه «مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هسته ای این کشور نیست، بلکه مشکل آن هست که ایران نشان داده هست نـه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه درون حال درگیری و مناقشـه با آمریکا نیز مـی توان بزرگترین قدرت تکنولوژیظامـی منطقه بود. این پدیده، ایران را بـه یک الگو تبدیل کرده کـه بهار عربی (بیداری اسلامـی) را درون پی داشته است».
۴- اوایل دهه ۸۰ و در گرماگرم نخستین سال های چالش هسته ای کشورمان با تروئیکای اروپایی- فرانسه، انگلیس و آلمان- و چند ماهی بعد از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران، طی یـادداشتی با اشاره مستند بـه کارشکنی ها و قانون گریزی های حریف، نتیجه گرفتیم کـه چالش هسته ای غرب با ایران اسلامـی فقط یک بهانـه هست و این چالش را با استناد بـه شواهد و قرائن موجود، ادامـه جنگ تحمـیلی دانستیم کـه با تغییر شکل- و نـه ماهیت- درون عرصه ای دیگر کلید خورده و به جریـان افتاده است. پیش بینی کرده بودیم کـه آمریکا و متحدانش پرونده هسته ای کشورمان را بـه شورای امنیت سازمان ملل مـی فرستند. آن روزها برخی از مسئولان محترم کشورمان، ابرو درون هم کشیده و به کیـهان اعتراض د کـه چرا «تخم بدبینی مـی افشاند!» و آقای «گری سیک» مشاور امنیتی رئیس جمـهور آمریکا درون مصاحبه ای، کیـهان را بـه «تندروی»! و «سنگ اندازی»! درون مسیر مذاکرات متهم کرد. ولی آن پیش بینی بـه حقیقت پیوست و آمریکا و متحدانش برخلاف بند«C» از ماده ۱۲ اساسنامـه آژانس، پرونده هسته ای کشورمان را بـه شورای امنیت سازمان ملل فرستادند».
۵- تأکید بر این واقعیت کـه چالش هسته ای هرگز نقطه پایـانی ندارد و رسیدن بـه «توافق» با حریف «ناممکن» و «محال» است، از آن جهت ضروری هست که؛
الف: برخی از مسئولان محترم کشورمان برخلاف آنچه انتظار مـی رفت و مـی رود، از فراز و نشیب چالش ۱۱ ساله هسته ای درس نگرفته اند و هنوز با خوشبینی غیرموجه و بی دلیل بـه نتیجه مذاکرات مـی نگرند. بدیـهی هست که چنانچه این طیف از مسئولان محترم نگاه خویش را از تابلوی مذاکرات بـه «شناسنامـه مذاکرات» برگردانند، کلید لغو تحریم ها را درون قفل مذاکرات نمـی چرخانند.
ب: اگر بپذیریم کـه حریف از چالش هسته ای بـه عنوان یک بهانـه به منظور تحریم ها استفاده مـی کند و هرگز از آن دست نمـی کشد، بی تردید، به منظور عبور از تحریم ها بـه راه کارهای دیگری روی مـی آوریم و بسیـاری از ظرفیت های بر زمـین مانده داخلی را بـه کار مـی گیریم کـه رویکرد بـه اقتصاد مقاومتی از جمله آنـها و بااهمـیت ترین آنـهاست.
ج: چنانچه ما نیز بـه مذاکرات هسته ای بـه عنوان آوردگاه و مـیدان جنگ با حریف نگاه کنیم، بـه جای امتیـازدهی به منظور جلب اعتماد طرف مقابل، کـه مـی دانیم بی نتیجه است، پاشنـه آشیل حریف را نشانـه مـی رویم و از اهرم های فراوانی کـه در اختیـار داریم به منظور ضربه زدن بـه آمریکا و متحدانش استفاده مـی کنیم. بـه عنوان مثال، چرا مجلس شورای اسلامـی، طرحی را بـه تصویب نمـی رساند کـه براساس آن، کشورهای اروپایی همراهی کننده با تحریم های آمریکا را از اولویت مبادلات تجاری کشورمان خارج کند. هم اکنون کارخانـه عظیم «رنو» و «پژو سیتروئن» فرانسه بـه برکت روابط اقتصادی پرحجم با ایران نفس مـی کشد و قطع این رابطه مـی تواند فرانسه را با بحران اقتصادی بزرگی روبرو کند و یـا درون حقوق بین الملل فصلی با عنوان حق مقابله بـه مثل -RETALIATION- آمده است. این فصل بـه کشوری کـه حق قانونی آن از سوی یک یـا چند کشور دیگر نقض گردیده اجازه مقابل بـه مثل داده است. جمـهوری اسلامـی ایران مـی تواند درون واکنش بـه قطعنامـه اتحادیـه اروپا کـه تعهدآور بین المللی نیست، از این حق استفاده کند و تنگه هرمز را بـه روی نفتکش های حامل نفت به منظور کشورهای اروپایی تحریم کننده ایران ببندد. گفتنی هست کشورهای اروپایی مجاز بـه خرید یـا نخ نفت ایران هستند ولی قطعنامـه اتحادیـه اروپا تصریح دارد کـه این اقدام به منظور مقابله با جمـهوری اسلامـی ایران است. بنابراین جمـهوری اسلامـی ایران نیز با استناد بـه «کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو» و «کنوانسیون ۱۹۸۲ جامائیکا» کـه مدلول آن نظام حقوقی آبراهه های بین المللی و حق عبور کشتی هاست، مـی تواند عبور نفتکش های حامل نفت به منظور کشورهای اروپایی تحریم کننده ایران و یـا کشتی های اروپایی حامل کالا به منظور کشورهای منطقه را ممنوع اعلام کند و...
د: اگر آنگونـه کـه شواهد و نشانـه ها حکایت از آن دارند، بر این باور باشیم کـه چالش هسته ای فقط یک بهانـه به منظور تحریم هاست، دلیلی ندارد کـه همـه توان کشور را درگیر مذاکرات کنیم و مـی توانیم سطح مذاکرات را هم از مقامات بلندپایـه- وزیر خارجه- بـه سطح کارشناسان و مدیران کل تنزل بدهیم.
همـین جا گفتنی هست که ادامـه مذاکرات بـه دو علت ضروری است. اول؛ اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و دوم آن کـه تیم هسته ای کشورمان بـه لحاظ فنی و حقوقی کـه مبنای قانونی مذاکرات هست نسبت بـه حریف دست برتر را دارد.
۶- متأسفانـه جریـان مرموزی درون داخل کشور کـه به شدت شیفته آمریکاست و برخی از اصحاب فتنـه ۸۸ نیز درون آن نفوذ کرده اند، هرگونـه نقد و پیشنـهادی را بدون ارزیـابی مـیزان کارآمدی آن، بـه حساب مخالفت با دولت محترم و یـا تیم مذاکره کننده هسته ای مـی نویسند و حال آن کـه هیچ منتقد دلسوز و دوستدار نظام، فرزندان انقلاب را بـه کوتاهی و بی توجهی نسبت بـه منافع ملی متهم نمـی کند، اگرچه بـه قول رهبرمعظم انقلاب، طرف مقابل اهل حیله و نیرنگ هست و این واقعیت علاوه بر آن کـه هوشمندی و هوشیـاری بیشتر تیم محترم مذاکره کننده را مـی طلبد، بـه دلسوزان انقلاب کـه دوستداران تیم مذاکره کننده هستند نیز این حق را مـی دهد کـه دلواپس و نگران ترفندهای حریف باشند. چرا کـه فرزندان انقلاب بی تردید، منافع اسلام و انقلاب و مردم را نادیده نمـی گیرند. اما احتمال این کـه خدای نخواسته درون مواردی از سوی نمایندگان شیطان بزرگ فریب بخورند، وجود دارد.
روزنامـهی کیـهان اگر سخنگوی تیم مذاکراتی هست یـا سِمت دیگری دارد مـیتواند رسماً اعلام کند. (2742593) (alef-13)
نمـی دونم چرا ذره ای مثبت اندیشی درون وجود این مرد نیست (2742632) (alef-13)
سپیده
۱۳۹۳-۱۲-۲۳ ۱۰:۳۹:۴۹
و هرگاه بـه توافق نزدیک مـیشویم شما و امثال شماها شروع بـه قلم فرسایی و تحلیل های کاملا شخصی و مغرضانـه مـی کنید (2742713) (alef-13)
انشاءالله توافق نشود که تا کیـهان شریعتمداری شبها راحت بخوابد. (2742865) (alef-13)
آزاده
۱۳۹۳-۱۲-۲۳ ۱۱:۳۲:۴۲
به کوری چشم دشمنان، انشاالله این توافق صورت مـیگیره که تا رو سیـاه شود هر کـه نمـیتونـه منطق ایران درون دیپلماسی رو ببینـه! (2742884) (alef-13)
از دید شما مذاکره هم محال بود. (2742939) (alef-13)
چرا كیـهان اینقدر بـه طبل نا امـیدی مـی كوبد ؟؟؟ ضرر این تندرو ها كمتر از دشمنان نیست!! (2743051) (alef-13)
بابا چقدر بـه شما بگیم روزنامـه هایی کـه دروغ پردازی مـی کنند مطالبشان را منتشر نکنید آقای الف لطفا "....... (2743101) (alef-13)
تنگه هرمز رازببندیم؟؟ مطمئنم وقتی اینكارو انجام بدیم، درون همون ساعات اولیـه خیلی از دلواپسان عزیز بـه لندن و پاریس و جنوب لبنان مـهاجرت مـیكنن.. این مقاله حتما در تاریخ ثبت بشـه.. (2743639) (alef-13)
کیـهان اسراییل پیوندتان مبارک (2744508) (alef-3)
فرزاد
۱۳۹۳-۱۲-۲۳ ۲۰:۱۷:۱۰
تحلیلهاش مثل تحلیلی كه درون مورد فوت پادشاه عربستان داشت كه نفت بـه ٢٠٠ دلار مـیرسه درون بیـاد
كه فكر كنم اینم مثل قبلی هاش باشـه
اینده نزدیك این را هم نشان خواهد داد (2744550) (alef-3)
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:44 ق.ظ
دورنانیوز- سرویس تاریخی و فرهنگی: نوروز رسم و آیین کهن ایرانیـان و ایران زمـین هست که درون مناطق مختلف شـهری و روستایی آذربایجان غربی نیز مانند سایر مناطق کشور با برپایی مراسمات خاص و ویژه جشن گرفته مـیشود.
به گزارش دورنانیوز، انسان شناسی و مردم شناسی همان طور کـه از نامشان بر مـی آید کوششی به منظور شناخت انسان و مردم هست که درون این راه مجموعه ی علوم و مدارک و شواهد را بـه یـاری مـی طلبد. شناخت آداب و رسوم مردم مناطق مختلف درون ایـامـی خاص نیز درون زمره علم مردم شناسی قرار گرفته و از اهمـیت زیـادی برخوردار است.
نوروز رسم و آیین کهن ایرانیـان و ایران زمـین هست که درون مناطق مختلف شـهری و روستایی آذربایجان غربی نیز مانند سایر مناطق کشور با برپایی مراسمات خاص و ویژه جشن گرفته مـیشود.
هیس آلماق «خانـه تکانی»
از اوایل اسفند عموما مردم آذربایجان همانند سایر مردم ایران مشغول خانـه تکانی و رفت و روب و رنگ منازل مـیشوند و به استقبال عید نوروز مـی روند.
مراسم چهارشنبه سوری:
در آذربایجان بویژه درون روستاها از اول اسفند ماه درون هر هفته غروب سه شنبه را کـه «چهارشنبه آخشامـی» مـیگویند آتش مـی افروزند و کودکان و نوجوانان درون اطراف آتش جمع شده و اظهار شادی کرده و از روی آتش مـیپرند و ان دم بخت این کلمات را تکرار مـی کنند:
آتیل پاتیل چهارشنبه آینـه تکین بختیم آچیل چارشنبه
یعنی بپر، بپر چارشنبه، مثل آیینـه بختم بختم گشوده شو چارشنبه و در هر شب چارشنبه چهارگانـه اسفند ماه ادامـه مـی یـابد.
اولین چهارشنبه: «چیله قووان» یعنی هفته ای کـه چله زمستان را فراری مـی دهد
دومـین چهرشنبه: «کوله چارشنبه» یعنی چهارشنبه کوتاه بود
سومـین چهارشنبه: «موشتولوقچی چارشنبه» چهارشنبه پیـام آور
آخرین چهارشنبه سال کـه بنام چهارشنبه سوری یـا آخیر چارشنبه مشـهور است.
شال اندازی:
بعد فراغ از مراسم آتش بازی، شال اندازی شروع مـی شود. شال اندازی عبارت هست از اینکه جوانان و نوجوانان دو که تا سه که تا باهم جمع شده بطور ناشناس بـه در خانـه آشنایـان رفته و صاحبخانـه درون شال آنـها خشکبار، شیرینی و هدایـایی از این قبیل بـه عنوان تحفه مـیگذارد.
مراسم فال لاشماق یـا فال گوش ایستادن:
یکی از مراسمات شب عید فال گوش ایستادن هست به این معنی کـه ان دم بخت و یـا زنان آرزومند بطور ناشناس درون گوشـه ای از گذر کـه دید ندارد کلیدی مـیگذارند و به محبت رهگذران گوش مـیدهند هر جمله ای کـه ابتدا بـه گوششان خورد را راهگشای بخت و حاجت سال آینده خود تلقی کرده و از مفهوم آن آینده خود را پیش بینی مـی کنند.
تکم چی:
یکی از رسم های زیبای نوروزی درون آذربایجان غربی «تکم چی» ها مـیباشند کـه در حال حاضر درون غبار فراموشی ایـام گم شده اند.
در گذشته نـه چندان دور، ورود تکم چی و شنیدن صدای آوازش درون کوی و برزن شـهر روستا طلیعه ای به منظور در راه بودن نوروز باستانی بود.
مراسم خون «xon» «خان» فرستادن:
یکی دیگر از مراسمات ایـام عید نوروز درون آذربایجان این هست که از خانـه داماد بـه خانـه ی عروس کـه هنوز وصلت نکرده و نامزد هستند «خونچه» فرستاده مـیشد و خونچه عبارت هست از تخته سینی بزرگی کـه در آن انواع شیرینی و آجیل و پارچه های قیمتی و طلاجات بر سر یکی از افراد داماد گذاشته شده و به خانـه عروس مـی آورد.
پدر و مادری هم کـه ان خود را بـه خانـه بخت فرستاده اند که تا آخر عمر درون این عید به منظور آنـها هدیـه مـیفرستند.
امـید هست که با حفظ و اجرای این آداب کهن و قابل احترام، نوروزی گرم و دل نشین درون کنار اعضای خانواده داشته باشیم.
آیدا نیک نفس
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:40 ق.ظ
دورنانیوز- سرویس تاریخی و فرهنگی: کد آهنگ پیشواز 9 ترانـه زیبا و شنیدنی علی پرمـهر، خواننده خوش صدا و جوان آذربایجانی به منظور مشترکین ایرانسل منتشر شد کـه در زیر مـیتوانید نام ترانـه ها بـه همراه کدهای مربوطه را مشاهده فرمائید.
به گزارش دورنانیوز، کد پشواز ۹ ترانـه زیبا و شنیدنی علی پرمـهر، خواننده خوش صدا و جوان آذربایجانی به منظور مشترکین ایرانسل منتشر شد کـه در زیر مـیتوانید نام ترانـه ها بـه همراه کدهای مربوطه را مشاهده فرمائید.
دونیـا بیر یـانا سن بیر یـانا ۳۳۱۸۴۴۳
سنـه گوره ۳۳۱۸۴۴۴
ظالیم ۳۳۱۸۴۴۵
یـاغیش آلتیندا ۳۳۱۸۴۴۶
یـار آغلادی من آغلادیم ۳۳۱۸۴۴۷
سن اولماسان یـاز اولماز ۳۳۱۸۴۴۸
سئویرم سنی ۳۳۱۸۴۴۹
هانی ۳۳۱۸۴۵۰
فلک ائوین ییخیلسین ۳۳۱۸۴۵۱
گفتنی است، کدهای پیشواز مربوط بـه همراه اول نیز بـه زودی منتشر خواهند شد.
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:31 ق.ظ
گؤیلر بولودلو قالدی
قوشلار اومودلی قالدی
آچاری یـار بوینوندا
گؤنلوم کیلیدلی قالدی
***
آتیمـیزی قوشالیم
داغی-داشی آشالیم
سن یـاغیش اول، من بولوت
یـاغارکن قووشالیم
***
فلكین ایشی دوشسون
آغزیندان دیشی دوشسون
اونوندا منیم كیمـی
نامرده ایشی دوشسون
عزیزیم، بادا گئتدی
یئل ووردو بادا گئتدی
دوشمن بیر ایش ایشله دی
گنج عؤمروم بادا گئتدی
***
گؤیلر بولودلو قالدی
قوشلار اومودلی قالدی
آچاری یـار بوینوندا
گؤنلوم کیلیدلی قالدی
***
آتیمـیزی قوشالیم
داغی-داشی آشالیم
سن یـاغیش اول، من بولوت
یـاغارکن قووشالیم
***
فلكین ایشی دوشسون
آغزیندان دیشی دوشسون
اونوندا منیم كیمـی
نامرده ایشی دوشسون
***
فلكین قهری منـه
گلمـیری رحمـی منـه
دولدورور غم باده سین
ایچیردیر زهری منـه
***
فلكین داد الیندن
اولمادیم شاد الیندن
یـاپیشایدیم یـاخاندان
چكییدیم داد الیندن
***
عاشق سازین ساز ایله
قیشی آپار یـاز ایله
گل کونلومون آهلارین
آهنگ شـهناز ایله
***
النمـیشم الک دن
اییلمـه رم فلک دن
آلچاقلیقدان قورخورام
درس آلمـیشام پلنگ دن
***
ایگید اولان آغلاماز
اوره ک لری داغلاماز
نوخدا ووران نف
دنیـایـا بئل باغلاماز
***
دردلرین دواسی یوخ
دوستلارین وفاسی یوخ
دنیـا دئرین قویی تک
سویی وار، هاواسی یوخ
***
یوزون گؤز رؤوشنیدیر,
زولفون جان جؤوشنیدیر.
خیـالین ایلن کؤنلوم
محببت کؤوشنیدیر.
******
عاشقام گــــوزوم اغلار
گولمـــــرم اوزوم اغــلار
دردیمـی كیمـــــه دئییم
اغزیمــــدا سوزوم اغلار
*
یکشنبه 24 اسفند 1393-12:30 ق.ظ
تاخت و تاز آژانس های چارتر کننده هتل و بلیط به منظور سفر بـه جزیره کیش، نرخ هر شب هتل درون ایـام تعطیلات نوروز را بـه مرز ۲ مـیلیون و ۵۰۰ هزار تومان رساند.
به گزارش مـهر، هر ساله جزیره کیش شاهد فراز و نشیب های فراوانی به منظور علاقمندان، مشتاقان و دوستدارنش به منظور سفر بـه این جزیره زیبا است. نرخ های بالای هتل کـه امسال نسبت بـه سالهای گذشته افزایش یـافته به منظور یک شب اقامت درون بعضی از هتل ها از مرز ۲ مـیلیون و ۵۰۰ هزار تومان گذشته و کمترین نرخ نیز درون هتل های سه و چهار ستاره به منظور یک شب اقامت درون سویت یک مـیلیون و ۷۰۰ هزار تومان توسط آژانس های مسافرتی درون تهران از متقاضیـان سفر بـه کیش دریـافت مـی شود.
اگر چه اکثریت هتل ها درون جزیره بصورت گارانتی بـه مدت یکسال درون اختیـار آژانس ها قرار مـی گیرد اما درون این مـیان مالکان هتل مـی گویند نرخ یک سال گارانتی ما بـه آژانسهای مسافرتی به منظور اقامت یک شب زیر ۳۰۰ و ۲۰۰ هزار تومان هست و نکته قابل توجه اینکه امسال به منظور کودک زیر یکسال مبلغ ۵۰ هزار تومان نیز دریـافت مـی کنند کـه در جزیره کیش بی سابقه بوده است.
سید مـهدی ذکایی رییس جامعه دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی کیش درون گفتگو با خبرنگار مـهر با تشریح مشکلات، موانع و مسایل افزایش قیمت ها درون سفر بـه جزیره کیش گفت: درون حال حاضر قیمت مصوب درون کلیـه آژانس های فروش بلیط خدمات هوایی ۲۲۳ هزار تومان به منظور یک مسیر یک طرفه هست که درون زمان رکود این قیمت حتی بـه زیر ۷۰ که تا ۶۰ هزار تومان نیز کاهش پیدا مـی کند.
گرانی درون کیش بیداد مـی کند
ذکایی با بیـان اینکه گردشگران مانند خون درون رگ های هر منطقه گردشگری بـه ویژه جزیره کیش جاری هستند، بیـان داشت: این خون نباید با گرانی و افزایش قیمت ها، برخوردهای ناشایست و عدم خدمات مناسب و مطلوب مسموم بشود، زیرا کیش بدون گردشگر هیچ است.
وی افزود: امروز جزیره کیش با امنیت و آرامش مثال زدنی اش، آب وهوایی فرح بخش درون طول هشت ماه از سال، طبیعتی بکر و جذاب و آثار تاریخی و سواحل خیره کننده اش علاقمندان و مشتاقان زیـادی را درون طول سال بـه سوی خود جذب مـی کند و ما حتما فرش قرمز به منظور آنـها پهن کنیم که تا با خاطراتی خوش و به یـاد ماندنی جزیره را ترک کنند.
عبدالرضا شریفیـان، فعال گردشگری درون گفتگو با خبرنگار مـهر مـی گوید ما درون سال بیش از شش ماه ضرر و زیـان کاهش مسافر را درون جزیره کیش مـی دهیم. اگر ایـام خاص و تعطیلات نوروز و فصل زمستان نباشد کـه کیش با افزایش مسافر و گردشگر روبرو مـی شود قطعا ما ورشکسته خواهیم شد.
نظارتی بر قیمتها و خدمات وجود ندارد
حرف همـه آژانس داران درون تهران و مراکز استانـها درون صحبت های یک آژانس دار مسافرت هوایی خلاصه مـی شود ما حتما در ایـام خاص و تعطیلات نوروز بلیط و قیمت هتل را افزایش دهیم که تا بتوانیم سرپا بایستادیم و این درون کل مناطق گردشگری کشورمان نـهادینـه شده است. از سوی دیگر کوچکترین کار کارشناسی، کنترل و نظارتی هم بـه ویژه درون جزیره کیش بـه هیچ وجه وجود ندارد حتی درون مورد آپارتمان های شخصی کـه با نرخ هتل های کیش رقابت مـی کنند و بین ۳۰تا ۴۰ درصد نرخ خود را کاهش مـی دهند.
قیمت یک ساندویچ بـه ۲۰ هزار تومان مـی رسد
نکته قابل توجه دیگری کـه در بحث سفر بـه جزیره کیش وجود دارد، افزایش نرخ مراکز تفریحی، رستوران ها، فست فودها و سوپرمارکتها درون کنار کرایـه اقامت درون هتل ها، آپارتمان های شبانـه روزی است. گاهی قیمت یک ساندویچ بـه ۲۰ هزار تومان مـی رسد. یک وعده غذا درون رستوران های با موزیک بین ۸۰ که تا ۱۲۰ هزار تومان و در رستوران های بدون موزیک ۳۵ که تا ۵۰ هزار تومان افزایش پیدا مـی کند.
یکی از عوامل گرانی و افزایش قیمت ها درون جزیره کیش اجاره بهای سنگین هست که هر سال گاه که تا دو برابر توسط مالکان کـه اکثریت درون تهران و خارج از کشور زندگی مـی کنند افزایش پیدا مـی کند
ابراهیم باورصاد از کارشناسان با سابقه گردشگری درون گفتگو با خبرنگار مـهر مـی گوید: یکی از عوامل گرانی و افزایش قیمت ها درون جزیره کیش اجاره بهاء سنگین هست که هر سال گاه که تا دو برابر توسط مالکان کـه اکثریت درون تهران و خارج از کشور زندگی مـی کنند افزایش پیدا مـی کند. دوم هزینـه های کمرآب و برق و سوم بلیط رفت و برگشت هواپیما و شناورها است.
وی عنوان کرد: این سه عامل از آنجائیکه هیچگونـه کنترل و نظارتی بر آنـها صورت نمـی گیرد قطعا امواج آن بـه طرف گردشگران و مسافران نیز مـی رسد کـه این دوستداران و مشتاقان هموطنان از داخل و خارج از کشور بـه ویژه درون ایـام تعطیلات نوروز به منظور سفر بـه کیش را دشوار و نقره داغ مـی کند.
وی افزود: امروز حتی کودکان ما بـه کیش علاقه خاصی پیدا د حال توجه داشته باشید کـه خیلی از هموطنان بـه دلیل شرایط سخت مالی درون ایـام تعطیلات نوروز و حتی درون تابستان هم نمـی توانند بـه این جزیره سفر کنند از شعارهای سفر ارزان قیمت بـه کیش نیز امسال خبری نیست.
طبق آخرین خبرها از نرخ تورهای سفر بـه جزیره کیش هتل های لوو پنج ستاره به منظور اقامت درون هفته اول سویت هر شب دومـیلیون و ۸۰۰ هزارتومان و اتاق های دو و سه تخته با ۳۰ درصد افزایش بفروش رسیده است. درون حالی کـه در هفته دوم اسفند ماه همـین اتاقها بین ۲۰ که تا ۳۰ درصد کاهش درون اختیـار مسافران قرار گرفته است.
هتل های دو، سه و چهار ستاره نیز از هر شب ۵۵۰ هزار تومان که تا یک مـیلیون و ۷۰۰ هزار تومان توسط آژانس های مسافرت هوایی بفروش رفته هست که این قیمت ها همراه با بلیط رفت و برگشت و یک وعده صبحانـه است.
آپارتمان های شخصی نیز از هر شب اقامت ۵۰۰ هزار تومان که تا یک مـیلیون و ۷۰۰ هزار تومان شروع شده هست که البته بعضی از آپارتمان های مجلل و لونیز هر شب اقامت آنـها بـه ۲ مـیلیون که تا سه مـیلون تومان نیز نرخ گذاری مـی شود.
جا دارد مسئولان و دست اندر کاران با اندیشـه وتدابیر سازنده بـه این وضعیت آشفته و از هم گسیخته نرخ ها درون ایـام خاص و تعطیلات نوروز درون زمستان وبهار پایـان بدهند که تا ما شاهد شکوفاهی، رونق و رشد و توسعه اقتصادی درون کل ایـام سال درون جزیره زیبای کیش باشیم.
با اون پول مـیشـه یـه تور چند روزه عالی بری استانبول (2743389) (alef-10)
با 3 مـیلیون تومان مـی توان یک هفته رفت بهترین هتل پوکت! چرا کیش؟؟؟؟ (2743732) (alef-1)
شنبه 23 اسفند 1393-01:23 ب.ظ
چرا ایرانیـان لطیفه سازی مـی كنند؟
جوک بـه معنای اینکه دیگران را درنظر بگیریم و آنـها را موضوع خنداندن دیگران قرار دهیم، درون تاریخ ایران جنبه سیـاسی داشته و پررنگ هم بوده است. غالبا بـه لحاظ جامعهشناختی، مردمـی کـه نـه بـه لحاظ تعداد بلکه بـه لحاظ قدرت و ثروت درون اقلیت بودند نمـیتوانستند برخورد مناسبی با صاحبان قدرت و ثروت داشته باشند، به منظور همـین دست بـه ساخت جوك، لطیفه و مسخره كردن مـیزدند.
مسخره كردن، جوک ساختن و دستانداختن افراد بـه هرشکلی، شده عادت بسیـاری از ما. كافی هست از كسی یـا گروهی، حرفی یـا كاری اشتباهی سر بزند که تا هجوم جوكها و پرت و پلاها بـه سمتش سرازیر شود. یـا اینكه كسی نقصی درون رفتار یـا حتی چهره و بدنش داشته باشد که تا همان نقص را بزرگ كرده و چون چماقی بر سرش بكوبیم.به گزارش قانون، البته این کار، تنـها بـه نقص و اشتباهات افراد ختم نمـیشود و بدبختانـه که تا حدی خلاقیم كه جریـانها و وقایع (حتیتلخترینها) را سوژه خود قرار داده و به هر شكلی كه مـیشود دربارهشان جوک مـیسازیم. مثلا همـین داستان اسیدپاشی- كه واقعا جریـانی تلخ و بسیـار بد بود و سالهاست درون كشورمان رایج است- را تعدادی از جوانان مبتكر و در عین حال بیكارمان بـه بدترین شكل، مورد تفریح و سرگرمـی خود و همچنین آزار دیگران قرار دادند. یـا مثلا همـین مذاکرات ایران و 1+5 کـه مورد خوبی شده که تا باز هم مردم طناز بـه جوکسازی مشغول شوند و فقط بگویند و بخندند.
اما سوال اینجاست كه این عادت زشت و آزاردهنده چرا اینقدر درون فرهنگ و جامعه ما ریشـه کرده؟ آیـا این امر ریشـه تاریخی دارد یـا فقط درون زمانـه ما اینطور است؟ البته از حق نگذریم كه طنزهای اعتراضی، بحثی ورای مسخره كردن هستند و در جای خود ارزشمندند. اما درون این گزارش سعی شده که تا به سوالاتی كه مطرح شد، پاسخی درخور داده شود.
در این گزارش، چنین مسئلهای از منظر جامعهشناسی بررسی شده كه بد نیست شما هم آن را بدانید.
محسن رنانی/ استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان:
جوك های سیـاه ضدتوسعه است
جوکها دو دسته اند؛ سفید و سیـاه و طیف بزرگتری از جوکها نیز از لطیفه که تا شایعه و برچسبزنی را شامل مـیشوند. جوکهای سفید همانند موسیقی، شعر و... وارد شده و باعث پیشرفت و جلای یک جامعه مـیشوند، اما جوکهای سیـاه دو کار را انجام مـیدهند یـا مثل یک گلوله شلیک مـیکنند یـا مثل یک سم رسوب کرده و آرام آرم از پای درون مـیآورند.
جوکهای سیـاه آرام آرام هویت، غیرت و ارزشهای کشور را نابود مـیکنند این جوکها شامل جوکهای قومـیتی، مذهبی و مـیشوند. اطلاعرسانی، تخلیـه روانی و رساندن انتقاد بـه مسئولان وضعیت و اوضاعی از کارکردهای یک جوک هستند، اما این جوکهای سیـاه شلیک مـیکنند بـه توسعه و توسعه کشور را آرام آرام نابود مـیکنند. توسعه نیـازمند ویژگیهای خاص خود هست و انسانهای دارای اعتماد بـه نفس، مدیرانی کـه ریسکپذیر باشند، سرمایـهگذاران پردل و جرات کـه بتوانند بـه مدیران اعتماد داشته باشند که تا کار پیش برود از ویژگیهای توسعه اند. یعنی اگر اعتماد مـیان جامعه، مردم، مدیران و دولت از بین برود، شکست آن جامعه قطعی خواهد بود. بعد جامعهای پیشرفت مـیکند کـه مـیان سرمایـهدار و مدیرانش اعتماد باشد و ریسکپذیری مدیرانش به منظور انجام کارهای جدید درون بالاترین حد خود باشد.
جوکهای سیـاه شخصیتها را ترور مـی کنند؛ به منظور مثال درون کشور ما محبوبترین شخصیت فوتبالی کشور یعنی علی دایی ترور شخصیتی مـیشود، اما درون انگلستان دیوید بکام بـه عنوان محبوبترین بازیکن فوتبال آن کشور تکریم مـیشود و از او پولهای هنگفتی بـه جیب مـیزنند. اگر جامعه متخصص ساخت جوکهای سیـاه شد حتما نگران این جامعه بود زیرا بـه دست خود مردمانش از توسعهیـافتگی باز مـیماند.
جوک سیـاه اعتمادبه نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین مـیبرد. اگر مـیبینید درون کشور ما زنان کاندیدا نمـیشوند یـا مدیریتی را بـه دست نمـیگیرند، اگر مـیبینید قدرت ریسکپذیری پایین هست وی بای تعامل ندارد و مردم از تعامل مـیترسند بـه این دلیل هست كه همـه زیر ذرهبین هستند، مـیترسند از اینکه اشتباهی رخ دهد و بعد آماج حملات جوک شوند و زیر شلیک شایعات کمر راست نکنند.
علی رفیعی/ دکترای جامعهشناسی و استاد دانشگاه اصفهان:
جوكها تسكیندهنده آلام هستند
به نظر مـیرسد سخره گرفتن بیشتر درون ارتباطات شکل مـیگیرد. اگر یک رسانـه کاری انجام داد یـای فیلمـی ساخت، این سخره گرفتن محسوب نمـیشود و بیشتر طنز است. اما درون مجموع اگر بخواهید بـه لحاظ تاریخی درون ایران بررسی کنید، جوک بـه معنای اینکه دیگران را درنظر بگیریم و آنـها را موضوع خنداندن دیگران قرار دهیم، درون تاریخ ایران جنبه سیـاسی داشته و پررنگ هم بوده است. غالبا بـه لحاظ جامعهشناختی، مردمـی کـه نـه بـه لحاظ تعداد بلکه بـه لحاظ قدرت و ثروت درون اقلیت بودند نمـیتوانستند برخورد مناسبی با صاحبان قدرت و ثروت داشته باشند، به منظور همـین دست بـه ساخت جوك، لطیفه و مسخره كردن مـیزدند.
ابزار جوک و لطیفه و مسخره یکی از قویترین ابزار درون آن زمان بـه شمار مـیرفت. بنابراین مـیبینیم کـه جوکها که تا حد زیـادی جنبه سیـاسی دارند و حتی نمونـههای اجتماعی هم باز جهتگیریهای سیـاسی دارند. اما درون جنبه فردی هم همـین است.
فرض کنیدی کـه عهدهدار مسئولیت یـا سمتی درون ادارهای است، چنین كسی اگر كمـی ظلم كند وانتقادپذیر نباشد، محلی به منظور ساخت جوك به منظور زیردستانش مـیشود. درون واقع زیردستان با این شیوه مـیخواهند با رئیسشان مقابله كنند.
بنابراین جوکها کارکرد دارند و به نوعی این جوکها بـه افراد درون سطح قدرت و ثروت پایینتر، تسکین مـیدهند. همـین کـه باعث مـیشود بـه بالادستی بخندند و یک فشار روانی را تخلیـه کنند برایشان كافی است! بنابراین کارکردهای مثبت هم دارد.
اما با گذشت زمان، درون برخی از موقعیتها مـیبینید کـه همـین جوکها آنقدر بیحد و مرز پیش مـیروند کـه تبدیل بـه خصومتهای قومـی مـیشوند و لطمـه بسیـاری بـه کشور وارد مـیكنند؛ مثلا اگر شما بـه شـهری دیگر سفر کنید و بگویید کـه از کدام شـهر مـیآیید، سریعا جوکهای ساختهشده درون رابطه با شـهر شما درون ذهن آن افراد مـیآید و به چیز دیگری فکر نمـیکنند. بعد تا این حد جوکها قدرت دارند و هویت ما را شکل مـیدهند.
اما درباره اتفاقاتی مثل اسید پاشی و دیگر وقایع کـه مورد تمسخر واقع مـیشوند ، حتما از هر دو طرف نگاه کرد. یعنی هم جنبه مثبت دارد و هم منفی. جنبه مثبت آن هست که بـه نوعی تخلیـه شدن هست و مسخره گرفتن وقایع تلخ بـه نوعی باعث التیـام روحی فرد و جامعه و به خصوص جمعیت قربانی مـیشود. اما یک جاهایی هم روی جمعیت قربانی تاثیر بد مـیگذارد و بیشتر دل آنان را جریحهدار مـیکند و از اینرو کارکرد منفی آن بیشتر است.
پس درون نتیجه اینکه جوکها دو کارکرد مثبت و منفی دارند، گاهی ابزاری به منظور پاییندستها مـیشوند که تا به نوعی اعتراض سیـاسی و اجتماعی کنند و گاهی تبدیل بـه جنگ روانی بینقومـی مـیشوند
.http://farhad90.mihanblog.com
شنبه 23 اسفند 1393-01:20 ب.ظ
گلفروش مـیدان تجریش. این همـه چیزی بود کـه از پدیده این روزهای شبکه های اجتماعی و رسانـه ها مـی دانستیم و البته چند عکه از او منتشر شده بود. ی کـه با ظاهری خاص توجهات را بـه خود جلب کرده بود.
همـین باعث شد پیدایش کنیم و با زندگی و اهش آشنا شویم. درون روز برفی تهران بـه مـیدان تجریش رفتیم که تا پای صحبت هایش بنشینیم. او با شغلش زندگی مـی کند و خوشحال مردم را دوست دارد. خودش مـی گوید: «این روزها فکر مـی کنم ستاره ام.» خیلی ها مـی گفتند این عها ساختگی هست و به منظور نمایش گرفته شده است. بین مـیدان تجریش و مـیدان قدس اما تقریبا همـه او را مـی شناسند.
از چند نفر پرس و جو مـی کنم که تا به مردی مـیانسال مـی رسم کـه یک بغل گل درون دست دارد. او مـی گوید گلفروش هنوز نیـامده و شاید درون این روز برفی اصلا نیـاید. با اینحال تماس مـی گیرد و متوجه مـی شویم کـه او درون راه است. بعد از چند دقیقه انتظار بالاخره از راه مـی رسد. با چهره ای بشاش، با همـهبه احوالپرسی مـی کند و ژست عکاسی مـی گیرد.
خوش برخوردی، رمز موفقیت
«گل های رز هلندی دارم»، «تل های سوییسی دارم»... این جملات را مـی گوید و بغل گل بـه دست، پیـاده رو را طی مـی کند. کم کم نظرها جلب مـی شود و مشتری ها بـه سمتش مـی آیند. بیشتر خانم ها هستنتد کـه برای خرید و گاهی صحبت با گلفروش معروف این روزها پیشقدم مـی شوند.
نوروز نزدیک و بازار فروش گل ها و تل هایش خوب است. تقریبا بـه تعداد همان افراد کـه گل مـی خرند، مردمب رای عگرفتن علاقه نشان مـی دهند. همانطور کـه خودش مـی گوید نقطه قوتش خوش برخوردی با مردم هست و درون عوض رهگذران هم با تعریف هایشان تشویق اش مـی کنند. این روزها گلفروش شغلش را بیشتر از همـیشـه دوست دارد.
فراز و نشیب های زندگی نکیسا
بعدازظهر کـه سرش کمـی خلوت مـی شود به منظور مصاحبه مـی رویم. دوست ندارد زندگی شخصی اش جایی درز کند. نکیسا (نام هنری کـه برای خود انتخاب کرده است) ی کُرد کـه در چالوس متولد شد و ادامـه تحصیل داد، حاصل ازدواج یک مـهندس عمران و یک مادر هنرمند است. روی پای خود ایستادن را از مادرش یـاد گرفت و خلاقیت را یکی از نزدیکانش بـه او آموخت. مادرش یک تعاونی هنرهای دستی را اداره مـی کرد و در نمایشگاه های بین المللی هم بـه عنوان کارآفرین نمونـه معرفی شد.
کار را از بچگی و زمانی کـه هنوز درون رفاه بودند دوست داشت و در کنار مادرش کارهای هنری و دستی مـی کرد و مـی فروخت. فرزند وسط یک خانواده پنج نفره کـه در دوره راهنمایی بـه مدرسه نمونـه دولتی مـی رفت. بـه دلیل دوری راه نتوانست تحصیلش را درون این مدرسه ادامـه دهد. رشته ریـاضی فیزیک را درون دبیرستان و ریـاضی محض را درون دانشگاه ادامـه داد.
در این روزها بیشترین فعالیت را مـی کرد، از تدریس بـه سایر دانشجویـان که تا فعالیت هنری درون تئاتر و مدلینگ. نکیسا گاهی گیتار مـی زند و سابقه بازی درون سه فیلم سینمایی را دارد. یکی از نقاط عطف زندگی اش فرا مـی رسد، پدر فوت مـی کند و اعضای خانواده کـه سرپرست اصلی شان را از دست داده اند، دخل و خرج شان جور درنمـی آید و نکیسا از روی اجبار دانشگاه را رها مـی کند و برای کمک بـه معاش خانواده اش بـه تهران مـی آید.
ی تنـها درون شـهری غریب کـه از صفحه آگهی های روزنامـه کار پیدا مـی کند و در اتاقی ساکن مـی شود. زندگی اش بـه سختی مـی گذرد. گلفروشی را بـه پیشنـهاد یکی از دوستانش از بهمن سال گذشته شروع مـی کند. درون این حال دوستش هم بـه او پشت مـی کند که تا نکیسا مجبور شود اجناسی کـه روی دستش مانده را با دستفروشی بـه پول تبدیل کند. کم کم کارش مـی گیرد که تا جایی کـه این کار را بـه عنوان شغل خود انتخاب مـی کند.
بعداز مدتی با چرخ دستی گل ها را مـی فروشد که تا اینکه مغازه دارها از رونق کارش ناراحت مـی شوند و شـهرداری را بـه جانش مـی اندازند. بعد از چندین بار دعوا و مقاومت درون مقابل ماموران شـهرداری حالا خودش را طوری اثبات کرده کـه حتی کارکنان شـهرداری و خانواده هایشان بـه مشتری ثابتش تبدیل شده اند.
در آرزوی فتح دنیـا
علاقه دارد کهس بک خاص خود را داشته باشد و شایدتا بـه حال هم که تا حدی موفق شده است. داستان از روزی شروع شد کـه اتفاقی یک تل مـی خرد و آن را روی سرش مـی گذارد. استقبال مشتریـان از آن تل چنان زیـاد بود کـه تصمـیم گرفت خودش یـاد بگیرد تل درست کند. از آن روز با این سبیـاق کارش را ادامـه داده و مورد توجه قرار گرفته است.
شغلش را با همـه سختی ها و نگاه های متفاوت دوست دارد. مـی گوید: «معجزه خدا بوده کـه اینطور خبرم درون همـه جا پخش شده و همـه بـه من افتخار مـی کنند. آشنایـانی دارم کـه با برخوردشان بـه من مـی فهماندند با کار من مشکل دارند اما بعد از این اتفاق محبت شان را بـه من نشان مـی دهند.» از وابستگی بـه مردها خوشش نمـی آید. فکر مـی کند حتما خودش بـه آرزوهایش برسد. به منظور کشیدن گلیم خودش از آب بـه تنـهایی، جنگیده و حتی مجبور شده خیلی از حقایق را پنـهان کند.
مـی گوید: «خانم ها حتما کار کنند و در جامعه حضور داشته باشند. استقلال مالی داشته باشند و کارآفرینی کنند.» با وجود همـه اذیت هایی کـه شده، درون حال حاضر از وضعش راضی هست و مـی خواهد از مردم،به و ماموران سد معبر شـهرداری کـه دیگر او را پذیرفته اند، تشکر کند. شاید گلفروش مـیدان تجریش، نکیسا، روزی هنرمند جهانی شود. روزی درون کشورهای مطرح جهان آثار خود را بـه نمایش بگذارد و به عنوان یک هنرمند مشـهوئر وشود. آنطور کـه خودش مـی گوید: «مـی خوام دنیـا رو فتح کنم؛ من انرژی این کار رو دارم.»
اخبار اجتماعی - روزنامـه هفت صبح
شنبه 23 اسفند 1393-01:17 ب.ظ
به سختی قبول کرده که تا نخ کلاف سردرگم روزهای تاریکش را دوباره از نو باز و سرنوشتش را بیـان کند. بانوی جوانی کـه پنج سال از عمرش را درون زیر سقفهای موقت مقوایی همراه با دلهره و اضطراب، سپری کرده است.
دستانش را درون هم مـی فشارد، سکوت مـی کند و مدام بـه فکر فرو مـی رود. هر بار کـه مـی خواهد موضوعی را بیـان کند، رنگ از رخسارش مـی رود. وقتی یـاد آن روزها مـی افتد، همـینکه مـی خواهد سر صحبت را باز کند، اول یک دل سیر گریـه مـی کند و بعد مـی خندد و مـی گوید:«بنویس، روزگار من گریـه و خنده است. غم هایش زیـاد بود اما حالا خنده اش زیـاد شده. خدا را شکر...» دوستانش او را «یـاسی» صدا مـی کنند. زنی بلند قامت و خوش بیـانی کـه روزگاری اعتیـاد و بی خانمانی کمرش را خم و او را آواره کرده بود حالا به منظور خودش دانشجوی درسخوان رشته مدیریت هست و به منظور ما گوشـه ای از زندگی اش را بازگو مـی کند.
کسی از گذشته من خبر ندارد!
۲۸سال دارد و یکی- دو سالی هست خودش را با درس و کتاب مشغول کرده و کتابچه خاطراتش زندگی قبلی اش را بسته و به قول خودش درون صندوقچه گذاشته هست که سراغش نرود. یـاسی مـی گوید:« اگر دوستان فعلی ام بـه ویژه درون دانشگاه بدانند کـه یک روزی من چه سرنوشتی داشتم، بعید هست رابطه شان را بـه من ادامـه دهند.
اکنون دوستانی دارم کـه شیوه زندگی ام با آنـها تغییر و حسابی حال و هوای متفاوت فرهنگی پیدا کرده است. بـه همـین علت اکنونی از گذشته من هیچ چیز نمـی داند. از قدیمـی ها هم جز یکی از دوستانم کـه در رشته مددکاری درس خوانده و او را خیلی دوستش دارم، با همـه دوستان و آشنایـان رابطه ام را قطع کرده ام که تا مبادا دوباره بلغزم. حتی دیگر حاضر نیستم خاطرات تلخ و سیـاه آن روزها را مرور کنم چه برسد ارتباط با آن دوستان. با یـادآوری آن روزها یک حسی مثل خوره بـه جانم مـی افتد و تا چند وقت درگیرش مـی شوم و حالم بد مـی شود.
درست هست که آن روزهای واقعی را نمـی توانم از تاریخچه زندگی ام پاک و محو کنم و بیرون بیـاندازم اما دوست ندارم بازخوانی شان کنم. حالا هم اگر دوستم نبود، سرنوشتم را نمـی گفتم. اما فکر کردم شاید بهتر هست بخشی از سرنوشت افرادی مثل من را بنویسید که تا بلکه یک نفر درس بگیرد و از انحراف دوری کند.»
فرار از خانـه
وقتی اولین بار تنـهایی را حس کرده، هشت سالش بوده و در مقطع ابتدایی درس مـی خوانده است. یک بار هم درون دوران راهنمایی بـه سرش زده که تا از خانـه فرار کند اما... یـاسی آن روزها را چنین تعریف مـی کند:« خانواده ای پنج فرزندی هستم کـه مادرم بعد از تولد من فوت و پدرم با اش ازدواج کرده است. همـیشـه نامادری ام، و برادرهای بزرگترم را بیشتر دوست داشت. مدام سرکوفت مـی زد و به من مـی گفت:« بی عرضه.» بچه هایش هم بـه من مـی خندیدند.
هر کاری کـه مـی کردم یک ایرادی مـی گرفت. هیچ وقت درون مرامش تشکر وجود نداشت. حتی وقت مدرسه رفتم، از همان موقع حرف های او را باور داشتم و فکر مـی کردم بی عرضه ام. چندسال با هیچی دوست نشدم چون فکر مـی کردمـی با من دوست نمـی شود. یکبار کـه از دست کتک هایشان درون رفته بودم، چهار ساعت بیرون ماندم اما وقتی هوا تاریک شد، از ترس دوباره بـه خانـه برگشتم ولی برگشتن همانا و دوباره کتک خوردن همان. خیلی سخت بود.
او کتک مـی زد و تهدید مـی کرد کـه به پدرم نگویم. که تا اینکه درون معلم کلاس دومم متوجه مشکل من شد. او خیلی مـهربان بود و بهش اعتماد کردم و با او حرف زدم. معلمم با مادر بچه ها زیـاد صحبت مـی کرد. یـادم هست با مادر من هم چندباری صحبت کرد اما بی فایده بود.»
سراب خوشی های شبانـه
مـیگوید از بچگی بـه دنبال راهی به منظور فرار از خانـه بوده و دوست داشته ازدواج کند که تا بلکه نجات پیدا کند. یـاسی با یـادآوری آن روزها بغضش مـیگیرد و صحبتهایش را اینطور ادامـه مـیدهد: «حوالی مـیدان امام حسین (ع) زندگی مـیکردیم. وقتی ی درون محلهمان ازدواج مـیکرد، همـه مطلع مـیشدند و بیشتر از همـه من دلم مـیگرفت! چون دوست داشتم بـه جای آن عروس من ازدواج مـیکردم.
به همـین خاطر با اولین خواستگارم کـه پسر همسایـهمان بود، درون سن ۱۷سالگی نامزد کردم و بعد درس و مدرسه تعطیل شد. یک عروسی مختصر گرفتیم و با جهزیـه کمـی راهی خانـه او درون حوالی مـیدان خراسان شدم. بدبختی من از همان موقع شروع شد. همسرم سعید، اعتیـاد داشت و من هم بـه مرور زمان درگیر اعتیـاد شدم. بعد از ازدواج و با رها شدن از دست نامادری شرایط زندگیام متفاوت شده بود اما من متوجه آسیبهای آن نبودم. اعتیـاد ذره ذره بـه جان من رسوخ و مرا درگیر کرد کـه وقتی بـه خودم آمدم دیگر خیلی دیر شده بود.» او مـیافزاید: «آدم درون شرایط مختلف زندگی متوجه نیست و برای آنـهایی کـه اعتیـاد دارند، حواس و قدرت تحلیل شان کم مـی شود.
من هم درون آن دوران مدام با توهم زندگی مـیکردم. حالا کـه به گذشتهام فکر مـیکنم افسوس زمان از دست رفته را مـیخورم و آرزو مـیکنم کاش آن دوران را تجربه نمـیکردم. اما حالا از شرایط این روزهایم راضیام و شکر گذار خداوند هستم. »
اعتیـادی کـه زود رهاشد
گرفتاری های زندگی یـاسی وهمسرش از زمانی شروع شده کـه سعید بـه خاطر مصرف زیـاد الکل، از محل کارش درون پیک موتوری اخراج مـی شود. یـاسی مـی گوید:« خب سعید حالت عادی روحی نداشت پرخاشگر شده بود و با همـه دعوا داشت. بـه همـین علت از محل کارش اخراج شد. درست همزمان با وقتی بود کـه من و او وابستگی شدید بـه الکل و شیشـه پیدا کرده بودیم. اوضاع سخت شده و اجاره خانـه مان چند ماه عقب افتاده بود.
تااینکه ۶ماه بعد از ناتوانی درون پرداخت اجاره، صاحبخانـه وسایلمان را کـه اندازه یک وانت هم نمـی شد بیرون گذاشت پول پیشی را کـه دستش داشتیم بابت بدهی برداشت و ما آواره شدیم. درست آن موقع بود کـه دوستانمان را شناخیتم. همـه ما را تنـها گذاشتندو هیچی بـه ما پول و مواد نمـی داد. یک ساختمان نیمـه کاره درون حوالی نظام آباد بود کـه چند شب اول را آنجا بودیم.
اما اهالی ما را بـه پلیس تحویل دادند و بعد مجبور شدیم جایمان را عوض کنیم. چندباری تغییر مکان دادیم و هربار زمـین خاکی و خلوتی را پیدا مـی کردیم که تا بتوانیم آنجا بمانیم. همزمان وسایلی کـه داشتیم را کم کم فروختیم که تا خرجمان را تأمـین کنیم. بی کاری و بی پولی شرایط زندگی مان را دشوار کرده بود. یک روز همسرم کـه از آلونکی کـه در آن بودیم بیرون رفت و دیگر برنگشت.»
دلهره های شبانـه
زندگی یـاسی بعد از فوت همسرش تغییر کرده و دشوار تر شده است. او مـی گوید:« دیگر تنـها شده بودم. هرچه بود، سعید مرد بالای سرم بود. اما وقتی دیگر برنگشت شرایطم سخت شد. چندباری خواستم از دوستانش کمک بگیرم امای کمکم نکرد.شرایط آن روزهایم خیلی سخت بود.
زباله ها را مـی گشتم که تا بلکه لباس و غذایی پیدا کنم. مـیان شمشادهای بوستان شوش که تا پارک اندیشـه و ملت مـی رفتم که تا شب بـه صبح برسد. زندگی سختی بود. دراین رفت وآمد ها بـه چند نفر از زنانی مثل خودم دوست شدم. یک مدت با هم اموراتمان را سپری کردیم اما با آنـها دچارمشکل شدیم. آواره بودیم. استرس داشتم.
باید خیلی مواظب خودم مـی بودم. بالاخره کارتن خوابی به منظور زنان با دشواری های بیشتری همراه است. آن موقع کـه تنـها بودم از ترس اینکه حضور جلب توجه نکند، درون تاریکی دراز مـی کشیدم و روزهای سرد از سرما مـیلرزیدم. بـه خاطر همـین هنوز زمستان را دوست ندارم. دیگر با سگ ها دوست شده بودم. که تا اینکه خیلی اتفاقی با دوستم کـه حالا مددکار هست آشنا شدم. شاید باورتان نشود اما وقتی دستم را بـه سویش دراز کردم کـه پول بگیرم، او من را شناخت و زندگی ام متحول شد.» وقتی مـی خواهد از دوستش یـاد کند، او را چنین توصیف مـی کند و ادامـه مـی دهد:« اسمش فرشته است. خودش هم مثل فرشته هاست. خیلی کمک کرد. از ترک اعتیـاد که تا حمایت شخصی به منظور ادامـه تحصیلم. حالا هم دانشجویم، همـه لطف خداست کـه به واسطه او دستم را گرفت.»
پایـان شیرین یک کارتن خواب
شنیدن روایت زندگی پر نشیب یـاسی خیلی مفصل و طولانی هست که درون این فرصت مجال شرح آن نیست اما یـاسی تأکید مـیکند: « شعار نمـیدهم اما باورکنید خانواده اصلی ترین کانونی هست یک بچه بـه ویژه مـیتواند از آنجا منحرف شود یـا بـه جایی برسد. بـه همـین دلیل مادران مـیتوانند نقش خوبی درون هدایت و همراهی انشان درون راه درست داشته باشند. از خانوادهها مـیخواهم با بچههایشان دوست باشند و آنـها را از خود دور نکنند که تا آنـها وقتی محبت یک فردی را درون بیرون از خانـه مـیبینند، بـه آن جلب نشوند و زندگیشان دستخوش تغییراتی مثل من و امثال من نشود.
زندگی من هم بـه لطف خدا و همراهی فرشته من کـه در همـه این چند سال برایم خیلی زحمت کشید، تغییر کرد. امـیدوارم بتوانم زحماتش را جبران کنم.» او مـیافزاید: « ترک اعتیـاد و احیـای دوباره زندگیام خیلی سخت بود اما بـه لطف خدا مـهیـا شد. خیلی طول کشید و سخت بود که تا دیپلم بگیرم و کنکور بدهم ولی موفق شدم. خواستم و تلاش کردم خداوند هم بـه واسطه دوستان خوب کمک کرد.
الان حضور درون دانشگاه و هم صحبتی و رفت وآمد با دانشجویـان روحیـهام را بهبود بخشیده و موجب افزایش اعتماد بـه نفسم شده است. . زندگیام حالا سرشار از امـیدواری و انگیزه شده است. خودم بـه مدارس مـیروم به منظور بچهها درباره اثرات مخرب آسیبهای اجتماعی صحبت مـیکنم که تا آنها آگاه شوند و آگاهانـه زندگی کنند.»
اخبار اجتماعی - مجله مـهر
شنبه 23 اسفند 1393-01:15 ب.ظ
شماره ۲۱، اردیبهشت ۱۳۹۱
مـهندس عزتا... سحابی یکی از انقلابیون و فعالان روزهای نخست انقلاب بعد از 30 سال از ماههای توفانی بهمن 57، دروت یکی از اعضای هیأت حفاظت از صنایع و بعدها بـه عنوان رئیس سازمان برنامـه و بودجه از روند روزافزون موج توقیف و مصادرههای صنایع و موسسات اقتصادی بخش خصوصی و دولتی سخن مـیگوید. او فضای حاکم بر آن روزها و جمعی کـه در هیأت حفاظت از صنایع ملی بـه روند مصادرهها رأی قطعی مـیداد بـه مثابه ستاد جنگی مـیداند کـه هیچ مانعی جلودارش نبود. این مصاحبه درون روند تهیـه و تدوین کتاب موقعیت تجار و صاحبان صنایع درون ایران عصر پهلوی انجام گرفته است.
در روزهای آغازین انقلاب از حقوق پایمال شده کارگران و استثمار آنان شعارهای تند و آتشینی سر داده مـیشد. جنابعالی بـه عنوان یک مبارز انقلابی کـه در پیش از انقلاب درون بخش صنایع کشور حضور داشتید و پس از انقلاب نیز یکی از اعضای هیأت حمایت از صنایع بودید اساسا وضعیت صنعت چه جایگاه و موقعیتی درون گذشته و نیز درون دوران انقلاب داشت؟
تلاشها و کوششهای دولتهای قبل از انقلاب، سبب تحول و گسترش بسیـاری از عرصهها شده بود. بهرغم حیف و مـیلهایی کـه مـیشد، باز هم جامعه از تحولات بینصیب نبود. سطح زندگی مردم از دهه چهل بـه بعد، از جهت مصرف و رفاه ارتقاء یـافته بود. همـه اینـها، مرهون فعالیتهای مادی و معنوی بود کـه در این دوران شکل گرفته بود. همزمان با افزایش قدرت خرید مردم، و مصرف بیشتر، درون این دوران سطح رفاه نیز افزایش یـافت. بخش خصوصی و صنایع رشد كردند و صنایع مونتاژ تأسیس شدند. بخشی از صنایع، ارزش افزودهای برابر با 35درصد داشتند. اما با این وجود کمتر عملیـاتی درون داخل کشور روی تولید قطعات صورت مـیگرفت. 65درصد کالاها و محصولات خارجی بودند، و بقیـه نیز مونتاژ بود. بـه طور مثال درون خودروسازی چرخها و اتاق ماشین، تولید داخلی بود. اما بقیـه قطعات وارداتی بود و تنـها مونتاژ مـیشد. شرکتی مانند ایران خودرو (ایران ناسیونال) 12هزار کارگر و کارمند داشت و عمدتاً مونتاژ کار بود. بـه نظر من بخش عمده این فعالیت تجارت بود نـه تولید.این صنایع وابسته، یک نوع سر هم بود. این موقعیت درون صنعت داروسازی، بـه مراتب بدتر بود. کار این صنایع، مانند تهیـه سالاد بود. درون آنـها بیشتر ترکیب قطعات صورت مـیگرفت و تحقیق بسیـار نادر بود. اقتصاددانان، بـه این صنایع وابسته و مونتاژی باور نداشتند. مبارزان سیـاسی از جمله خلیل ملکی نیز همـین عقیده را داشت. متوسط ارزش افزوده بخش خصوصی 20درصد بود. سهم بخش تجارت 80درصد بود. این تجارت سالم نبود. چون اقتصاد ما وارداتی بود.در سال 1342، کل درآمد ارزی کشور، حدود 500 مـیلیون دلار بود کـه نزدیک بـه تمامـی آن از طریق نفت حاصل مـیشد. بعد از افزایش قیمت نفت بـه یکباره رقم کل واردات درون سال 1356، سر بـه فلک زد و حدود 20 مـیلیـارد دلار شد. اما صادرات غیرنفتی حدود 600 مـیلیون دلار بود. صادرات غیرنفتی ما هم عمدتاً کالاهای سنتی، خشکبار، پسته، و قالی بود نـه تولیدات صنعتی. اینچنین اقتصادی قادر بـه دوام نبود و نیست. رژیم پهلوی با وجود درآمد نفتی بالا، با ریخت و پاشهای حکومتی، دچار تنگنا و نیـازمند کمک شد. دولت قدرت تداوم نداشت. سهم ارزش افزوده داخلی بالا نبود و اقتصاد متکی بـه خود بود. سال 1356، با توسعهای کـه در صنایع حاصل شد، مـیزان واردات CKD صنایع خودروسازی تنـها سه مـیلیـارد دلار بود. یخچالسازی، لامپ و مصنوعات فولادی کـه از خارج مـیآمد ارزش افزودهای حدود 10 یـا 20درصد داشت.
ریشـههای این ناکارآمدی چگونـه شکل گرفت؟
بخشی از ناکارآمدی ریشـه درون برنامـهریزی غلط داشت. درون دوران نخست وزیری علی امـینی دولت ارز را بـه بخش خصوصی وام مـیداد. اما سرمایـه ریـالی را حتما خودشان فراهم مـید. آنـها پروفرمهایی از بانکها مـیگرفتند کـه ارقام آن 30 که تا 100 درصد بیشتر بود. درون حقیقت بخش اعظم یـا همـه هزینـه سرمایـهگذاری کارخانـهها را از دولت وام مـیگرفتند. بخش خصوصی خودش سرمایـهگذاری نمـیکرد. متعاقب آن نمـیتوانستند وامها را بازپرداخت کنند. درون سال 1340 - 1339 کـه دولت منابع لازم را به منظور کمک بـه بخش خصوصی درون اختیـار نداشت، بحران و رکود اقتصادی گستردهای این بخش را فرا گرفت. خسرو سمـیعی مدیر بانک مرکزی، درون دیماه 1341، درباره ویژگیهای سرمایـهداری صنعتی درون آن زمان گفته بود: «بخش خصوصی ایران، خصوصی نیست. به منظور اینکه عقیده بخش خصوصی ما این هست که هر چه بیشتر از دولت کمک بگیرند، و کمتر بـه دولت مالیـات بدهند». این بیـان، آن هم از سوی بالاترین مقام مالی کشور گویـای واقعیتهای ناگوار آن سالها است.
برگردیم بـه شرایط انقلاب، با این توصیف، آن هجمـه مارکسیستی کـه سرمایـهداری ایرانی را نشانـه گرفته بود درون این فضای خلاء نسبی چه سخنی داشت و چگونـه شکل گرفته بود؟
ریشـهی اتفاقاتی کـه افتاد درون تفکر گروههایی چون نـهضت خداپرستان سوسیـالیست و محمد نخشب بود کـه از سالهای 1324 و 1325 درون مـیان مردم تبلیغ مـید کـه مذهب طرفدار سرمایـهدار نیست و طرفدار سوسیـالیسم و عدالت و... است. اندیشـه چپگرایی و ضدسرمایـهداری از دهه 1320 بـه این سو درون متن جامعه رشد و نمو یـافته بود. حتاانی کـه درب و کار بودند نیز تمایلات چپی داشتند و به صاحبان سرمایـه ناسزا مـیگفتند. بـه این ترتیب بود کـه گروههای سیـاسی ضدسرمایـهداری درون ایران شکل گرفت. اندیشـههای طبقاتی را گروه مذهبی همچون سازمان مجاهدین از مارکسیسم گرفتند. ارزشهای پیش از انقلاب و در مـیان مبارزین، جامعه بیطبقه توحیدی بود. دیدگاههایی همچون شـهید بهشتی، نزدیکی زیـادی بـه رادیکالیسم چپ داشت. یکی از دیدگاههای بارز ایشان این بود کـه تفاوت ثروت و حقوق نباید بیش از 3 برابر باشد. درون حالی کـه حتا گاردهای سرخ مـیگفتند این نسبت حتما 1 بـه 6 باشد. بر خلاف این صحبتها نظر من همـیشـه این بود کـه هر شـهروند حتما به مـیزان تلاش خود درآمد داشته باشد. برقراری چنان نسبتهایی، عواقب منفی زیـادی درون پی داشت. این دیگر اثبات شده هست که اگر نسبت 1 با 3 را درون تعیین درآمدی لحاظ کنیم، افراد تلاشگر و نابغه را سرکوب کردهایم. من بـه ایشان مـیگفتم شما کـه از مائویستها هم پیش افتاده اید. آقای بهشتی هم استدلالشان این بود کـه جوانان این را مـیخواهند.شـهید بهشتی اعتقاد داشت این انقلاب بر دوش جوانان استوار شده است، و باید منویـات آنان تامـین شود. بنابراین، حتما خواستههای جوانان را درون تصمـیمگیریها درون نظر گرفت که تا آنـها نیز با انقلاب باشند. و چون جوانان بر توزیع ثروت تأکید مـید، ما نیز طرفدار توزیع ثروت هستیم. درون این زمان روحیـه ضد سرمایـهداری همـه را درون بر گرفته بود. بیشتر دانشجویـان، بخشی ازکارگران شعار «مرگ بر سرمایـهدار» کار هر روزه آنان بود، درون صورتی همانطور کـه تشریح کردم ایران اساسا ًبه آن معنا سرمایـهدار نداشت.انی چون ما مـیگفتیم کـه حداقل حتما سرمایـهدار ملی را از سرمایـهدار وابسته تفکیک کرد، اما آنـها همـه را بـه یک چوب مـیراندند.آنـها مـیگفتند هرچه هست، سرمایـهدار هست و سرمایـهدار وابسته است. آنـها معتقد بودند کـه ما حتما با امپریـالیسم بجنگیم و صاحبان سرمایـه نمایندگان امپریـالیسم هستند.در چنین فضایی انقلاب پیروز شد. درون حالی کـه ما درون این اندیشـه بودیم کـه صنایع را از وابستگی درون آوریم. مسلحانـه چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق، همآوا با اندیشـههای ضد سرمایـهداری دکتر شریعتی، صاحبان صنایع را استثمارگر خلق مـیدانستند و به شدت بر علیـه آنـها تبلیغ مـید.
رهبران و نظریـهپردازان انقلاب درون این مباحث چه بود؟
آنـها متأثر از فضای انقلابی جامعه بودند. آنـها و حتا ما تحت تأثیر نظریـه فرانتس فانون معتقد بودیم کـه طبقات حاکم پیشین، بعد از پیروزی انقلاب، بر نـهادهای آن مسلط مـیشوند. بـه همـین دلیل، حتا من هم بـه عنوان دفاع از آرمانهای انقلاب، موافق ملی شدن سهام کارخانجات بودم.
با این اوصاف آیـا عدالتی کـه همـه درون پی آن بودید با مصادرهها محقق شد؟
متأسفانـه دوستان قبل از انقلاب، چپها، مذهبیها و حتا دوستان خود من، تصور آسمانی و ایدئولوژیکی از عدالت داشتند. من از سال 1363، تلاش کردم این دوستان، پایشان را بر زمـین بگذارند و تصوری واقعی و زمـینی از عدالت پیدا کنند. درون دهه 60، درون سالگرد فوت آیتالله طالقانی و دکتر شریعتی، درون سخنرانی کـه داشتم بر توسعه تاکید کردم. آن زمان مـیخواستم روشن کنم که تا زمانی کـه توسعه مادی نباشد، سخن از عدالت شعار است. این یک واقعیت هست که بستر تحقق عدالت، درون توسعه اقتصادی نـهفته است.
اتفاق دیگری کـه در این دوران مـیافتد سخن از استثمار کارگران هست در حالی کـه طبقه کارگر درون ایران آن زمان بـه شکل مدرن آن بسیـار نو پا و در اقلیت بود.
اگر استثمار بـه معنایی کـه مارکسیستها مـیگویند باشد؛ و محصول عبارت از سهم ارزش افزوده طبقه کارگر باشد، بـه نظر من مدیران نیز درون تولید آن نقش داشتند.بخش عمده این ارزش افزوده، محصول ورود کالای تجاری ارزان قیمت از خارج، نـه تولید داخلی بود. این قیمت کالای وارداتی، به منظور آنـها سودآوری داشت.چهی استثمار مـیشد؟ این طبقه مصرفکننده بود کـه عمدتاً استثمار مـیشد. زیرا طبقه کارگر حداکثر یک مـیلیون جمعیت داشت. ایده مارکسیستها مبنی بر انباشت سرمایـه از قبل استثمار طبقه کارگر، با واقعیت اقتصاد ایران هماهنگ نبود. سرمایـهدار صنعتی عامل استثمار و غارتگر نیست. عامل استثمار، سرمایـهداری تجاری و رژیم حاکم بود. کشور صنعتی نبود کـه کالای خام و مواد اولیـه، تبدیل بـه کالای صنعتی شود. فرانسه و آلمان 15 مـیلیون کارگر دارند. آنچه درون اروپا و آمریکا اتفاق مـیافتد درون ایران رخ نمـیدهد، چون اقتصاد ما صنعتی نیست. درون این مـیانانی همچون شریعتی نیز مبلغ همان اندیشـه ضدسرمایـهداری بودند. انقلابیگری بین همـه شایع بود. حتا روحانیـان، روشنفکرانی چون شاملو، متأثر از اندیشـه چپ بودند. همـه از خون طبقه کارگر از سوی سرمایـهدار سخن مـیگفتند.
در چه شرایطی تصمـیم بـه تشکیل هیأت حمایت از صنعت و مصادره کارخانجات گرفته شد؟
با فروپاشی حکومت، همـه چیز درون آشوب بود. تحریک و دخالت نیروهای چپ درون تمامـی واحدهای تولیدی، مشاورهها، معماری، مـهندسی، و کارخانـهها مشکلساز شده بود. بسیـاری از نیروهای چپ، وارد کارخانـه شدند و بنگاههای صنعتی را بـه تعطیلی کشاندند. کارگران نیز کـه انقلاب را متعلق بـه زحمتکشان مـیدانستند بر سر افزایش دستمزد و مزایـا مناقشات بسیـاری راه انداخته بودند. مشاجره بر سر افزایش حقوق، حق مسکن و کارهای سخت و زیـانآور که تا مرز بـه گروگانگیری مدیران نیز پیش مـیرفت. این مسائل درون دو شـهر صنعتی کرج و البرز قزوین بسیـار شدید بود. پذیرش افزایش حقوق درون یک واحد صنعتی، بـه سرعت بـه اطلاع واحدهای دیگر مـیرسید و آشوبهای زنجیرهای را بـه دنبال مـیآورد. از آن سو، سرمایـهداران وقتی مـیدیدند اموالشان درون حال نابودی است، با وساطت دلالان، کالاها را از کارخانـه خارج کرده و به فروش مـیرساندند بـه طور مثال درون شرکت ایرفو درون روزهای بحرانی انقلاب، کارگران، دست و پای قلی زاده و اشتری، از مدیران این کارخانـه، را بسته و بر سر کوره مذاب و به زور از ایشان چک افزایش حقوق گرفته بودند. پیمانکاران و مشاوران بـه کارخانـهها فشار مـیآوردند و طلبشان را مـیخواستند. درون آن شرایط، تنـها چیزی کـه برای ما مطرح بود، جلوگیری از نابودی صنایع بخش خصوصی بود.قانون حمایت از صنایع درون پی آن بود کـه این مشکل را حل کند. آن دسته از کارخانـهها و مؤسساتی کـه به دلایلی مشکلی داشتند اگر نمـیتوانستند وام خود را بـه بانکها بپردازند، بـه دلیل عدم پرداخت حقوق پرسنل، یـا عدم فروش، یـا... حتما تحت مدیریت بانکها درون مـیآمدند که تا آن بانکها با مدیریت بهینـه، بـه سودآوری برسانند. بعد از این مرحله و با تسویـه بدهی بانک، این مؤسسات بـه صاحبانشان برگردانده مـیشد. احمدزاده، وزیر صنایع دولت موقت مـهندس بازرگان، هیأتی بـه نام حمایت از صنایع تشکیل داد. نمایندگانی از بانک، کارگران و وزارت صنایع این اختیـار را داشتند کـه تعیین كنند کدام یک از کارخانـهها، تحت پوشش بانکها قرار گیرد. اعضاء این هیأت عبارت بودند از: بنده بـه نمایندگی از وزارت صنایع، عالی نسب مشاور وزیر، کاشی از معاونان وزارت صنایع، فلاحی بـه نمایندگی از وزارت کار، و نمایندگانی از سازمان برنامـه، و شورای انقلاب.این گروه مثل ستاد جنگ عمل مـیکرد. هر روز از کارخانـهها تماس مـیگرفتند کهب تکلیف کنند. درگیری و بحران کارگری و مدیریتی اکثر بنگاهها را احاطه کرده بود. پیمانکاران فراری شده بودند. درون همـین حال و برای رفع این مشکلات مـهندس طاهری، وزیر راه و کتیرایی، وزیر مسکن پیشنـهاد دادند دولت از طرف خود هیأت مدیرهای بر این مؤسسات تعیین کند، زیرا زور مالکان بـه کارگران نمـیرسید. این وضعیت بر اکثر کارخانـهها، معادن و پروژههای عمرانی حاکم بود.
هیأت حمایت بـه چه مثابهای از فضای چپ جامعه متأثر بود؟ اصولاً چگونـه حاکمـیت تصمـیم بـه مصادره گرفت؟
پیش از وضع قانون حفاظت از صنایع، لایحه 6767 مصوب شورای انقلاب، مربوط بـه مدیریت بنگاههای اقتصادی بود. اصلاحیـه آن درون خرداد 1358 تصویب شد کـه در عرض 3 ماه، تکلیف مالکیت این مؤسسات تحت پوشش دولت را تعیین كند. هیچکدام از تصویبکنندگان لایحه مدیریت دولتی، گرایشهای چپی و مارکسیستی نداشتند. شرایط عینی، چارهای غیر از این نوع تصمـیمگیریها نگذاشته بود. درون اوایل 1358، تصمـیمات خاستگاه چپی نداشت. این کار به منظور نجات صنایع بود. این قانون درون نظر داشت طی سه ماه وضعیت مالکیت را مشخص کند، اما درون عمل با مشکلاتی مواجه شد، زیرا تصمـیماتی بود کـه تنـها هیأتمدیره منتخب مجمع مـیتوانست بگیرد و هیأتمدیره منتخب دولت درون آغاز حق این نوع تصمـیمگیریها را نداشت. به منظور رفع این مشکل، اصلاحاتی درون قانون انجام شد. بعد از آن، چند وزیر منتخب، تصویب كردند کـه حق اختیـار مجمع عمومـی را بـه هیأت مدیره منتخب دولت دادند. لایحه 6738 مدیریت کـه هنوز رسمـیت داشت، دولت را موظف كرد کـه تکلیف مالکیت صنایع را هرچه زودتر مشخص كند. تمام اینـها بـه خاطر جو حاکم درون آن سالها بود. طی یک ماه، احمدزاده، لایحه قانون حفاظت و توسعه صنایع را آورد. هیأت دولت تغییراتی درون آن داد. مقدمـهاش را بازرگان نوشت کـه از هرگونـه اتهام چپی مبراست.در شورای انقلاب، صنایع را بـه چهار دسته تقسیم د:
الف) صنایعی کـه از جهت تکنولوژی و سرمایـه، جزو صنایع بزرگ بـه شمار مـیروند، ملی شده و مصادره مـیشوند، نظیر فولاد، پتروشیمـی، آلیـاژ و ....
ب) صنایعی کـه صاحبان آنـها روابط خاصی با رژیم سابق یـا با کمپانیهای خارجی داشته و منابع را بـه خارج انتقال مـیدادند. صاحبان آن حتما مورد بررسی یـا محاکمـه قرار گیرند (دکتر بهشتی درون شورای انقلاب پیشنـهاد کرد سهام این افراد درون صنایع و معادن مصادره شود). نظر دولت این بود کـه به این قبیل موارد، دادگاه رسیدگی کند و در این فاصله امکان تأمل و تصمـیمگیری معقولتر وجود داشت.
ج) صنایعی کـه به دلیل سوءمدیریت یـا شرایط اقتصادی کشور وامهای زیـادی گرفته بودند و قدرت پرداخت آنـها را نداشتند، بعد از شناسایی و مشخص شدن کل بدهی، بانکهای ایران، بـه مـیزان طلبشان درون این صنایع شریک مـیشدند. بند«ج» معطوف بـه فساد مدیریت یـا ناتوانی درون اداره شرکت بود.
د) گروه آخر، شامل صنایعی مـیشد کـه مورد حمایت دولت قرار مـیگرفتند و مـیتوانستند بـه فعالیت خود ادامـه دهند. وضعیت هر گروه درون شورای انقلاب مشخص مـیشد. درون یک کمـیسیون مرکب از احمدزاده وزیر صنایع و معادن، کتیرایی وزیر مسکن شـهرسازی، صدر وزیر بازرگانی، بنی صدر، عالی نسب و بنده بـه همراه اعضای شورای انقلاب مأمور شدند مشمولین بند «ب» را معین کنند. چنانچه مشخص است، ترکیب این کمـیسیون از هرگونـه گرایش چپی بـه دور بود.
پس نقش نیروهای چپ درون این مـیان چه بود؟
ـ درون فضای چپزده اوایل انقلاب، آنـهایی کـه مشمول بند «ج» مـیشدند بر اثر نگرش حسابرسان بود. بـه این صورت کـه یکی از دوستان متخصص حسابرسی، پیشنـهاد ثبت یک سازمان حسابرسی را داد. او خود درون فضای چپ زده، یک عده کارشناس را آورده بود.آنـها حسابهای شرکتها را بـه گونـهای بررسی مـید که تا ارزش افزوده بنگاهها منفی نشان داده شود. بـه این ترتیب، نـه تنـها سهمـی بـه صاحبان صنایع تعلق نمـیگرفت، بلکه آنـها بدهکار نیز مـیشدند. یک گزارش حسابرسی مربوط بـه ارزش افزوده بر این باور بود کـه ارزش افزوده، بیش از 10 مـیلیـارد ریـال کاهش یـافته است. ما حمل بر خروج سرمایـه کردیم و گفتیم آنـها سوءاستفاده كردند. درون محاسبه ارزش افزوده، آن را خیلی اندک برآورد مـید.
امروز نظرتان درون رابطه با آن شکل از مصادرهها چیست؟
ـ درون طول این 30 سال، بسیـاری از صنایع از بین رفته یـا وارد تجارت شدهاند و بسیـاری از آنـها بـه تملک بانکها درآمدند، درون حالی کـه ارزش افزوده منفی حق آنان نبود. متاسفانـه گرایش غالب درون مدیریت سازمان صنایع ملی، چپی بود. آنـها بهاندازهای تندرو بودند کـه اگر اصطلاحاً بـه آنـها گفته مـیشد کلاه بیـاورید، با سرش مـیآوردند.انی همچون ماهر و خصوصاً جعفر برواتی و احمری بیش از اندازه چپ بودند.
نقشانی چون اردشیر داور ـ زاده هژبر یزدانی ـ درون این مـیان چگونـه بود؟
من اطلاع دقیقی ندارم. اما یـادم مـیآید محمود عسگری زاده، از اعضای مجاهدین خلق کـه پیش از انقلاب کشته شد بـه من گفته بود کـه داور و بهمن بازرگانی از جهت اقتصادی گرایش فوقالعادهای بـه چپ دارند. بهمن بازرگانی درون کارخانـه کبریتسازی توکلی تبریز کار مـیکرد. لباسهای ژنده و دمپایی مـیپوشید.من مـیدانم کـه لیست صاحبان صنایع از سوی داور تهیـه شده بود. البته داور بعدها شدیداً متمایل بـه جریـانهای راست شد. سهیم شدن کارگران درون سهام کارخانـهها (در 20 درصد از سهام صنایع) توسط وزارت امور اقتصادی و دارایی اجرایی شد. داور نماینده سهام کارگران بود. گاهی مـیدیدیم کـه او بـه جای دفاع از سهام کارگران، مواضع راست اتخاذ مـیکرد.
نقش خودتان درون این هیأت چگونـه بود؟ مـیتوانید بگویید کـه چگونـه برخی از این صاحبان صنایع اموالشان مصادره نشد؟ آبا معیـار خاصی به منظور این کار داشتید؟
به توصیـه من، دو گروه از لیست مزبور تفکیک و حذف شدند: از گروه خسروشاهی، فقط سهام کاظم خسروشاهی مشمول بند «ب» شد و بقیـه را دست نزدند. خسروشاهیها گروه خیلی سالمـی بودند. خیلی علمـی عمل کرده بودند. دکتر ابراهیم یزدی و دکتر مـهدی ممکن (هر دو از اعضای نـهضت آزادی) را استخدام کرده بودند. آنـها نمایندگی شرکت داروسازی مکسن را داشتند. کیفیت محصلات آنـها خیلی عالی بود. افراد دینداری بودند و سیـاسی هم نبودند. این بود کـه غیر از سهام کاظم خسروشاهی، هیچکدام این افراد را مشمول مصادره نکردیم. یکی از مستثنیهای مصادره هم کارخانـه ارج متعلق بـه ارجمند بود. ارجمند درون تجارت و صنعت، فردی برجسته و نابغه بود. زیرا اولین کارخانـه صنعتی بود کـه در سالهای 1319، تأسیس شده بود. بسیـاری از کالاها کـه تولیدشان سخت بود وی آن را انجام نمـیداد، درون طول جنگ جهانی دوم درون این کارخانـه ساخته مـیشد. سیم، لاستیک، تلمبه مـیساخت. واقعاً صنعت خالص بود. وی همکلاسی مـهندس بازرگان درون فرانسه بود. زمانی کـه وی هنگام کار، درون چاه سقوط کرد و فوت كرد، بازرگان درون مراسم ختم وی، سخنرانی مبسوطی کرد. ما آن زمان شدیداً بـه خاطر سرمایـهدار و بهائی بودن ارجمند اعتراض کردیم اما بازرگان معتقد بود او بهائی نیست.خانـه ارجمند درون خیـابان تخت جمشید واقع بود کـه همـه تجهیزاتش اتوماتیک بود. همـه این تجهیزات را هم خودش درست کرده بود. وی بنیـانگذار شرکت ارج بود. بعد از فوت ارجمند، برادرانش اسکندر و سیـاوش واقعاً بـه صنعت ایران خدمت د. تمام صنایع نفتسوز را اینـها توسعه دادند: کولر آبی، صندلیهای تاشو،...، کالاهایش صددرصد تولیدی بود. بعدها یکی از روحانیون بـه خاطر بهایی بودن وی، اموال آنـها را مصادره کرد البته ما آن دو را مستثنی کردیم. بین اسکندر ارجمند و مـهندس بازرگان روابط دوستانـهای وجود داشت.
این سطح از استاندارد درون کارخانـههای حاج محمدتقی برخوردار هم وجود داشت؟
کارخانـه برخوردار بـه قدری ساختار و مدیریتش درست، علمـی و محکم بود کـه هیچ خللی درون روند کار آن ایجاد نمـیشد. برخوردار بـه نوسازی و استفاده از سیستمهای نوین توجه زیـادی داشت. مستأجران بـه من گفته بود، برخوردار با اولین شرکتی کـه سیستمهای کامپیوتری را وارد ایران کرد، مشارکت داشت. بسیـاری از قطعات، از جمله پیچها درون کارخانـههای برخوردار تولید مـیشد. هر طرحی کـه به نظرش مـیرسید، ایرج آگاه به منظور اجرایی آن یک مدیر پیدا مـیکرد. خودش نیز نظارت مـیکرد. اکثر مدیران را به منظور آموزش بـه خارج اعزام کرده بود. برخوردار مـیگفت، امسال نانخور من 3000 نفر شد، سال بعد 3500 نفر مـیشود. او از افزایش پرسنل خود بسیـار شاداب مـیشد.
شنبه 23 اسفند 1393-01:11 ب.ظ
250 قانونگذار مجلس نمایندگان آمریکا با امضای نامـهای خطاب بـه باراک اوباما، رئیسجمـهوری آمریکا ضمن اعلام حمایت از نامـه قبلی 47 سناتور آمریکایی بـه وی درباره توافق هستهای با ایران هشدار دادهاند.
۲۵۰ قانونگذار مجلس نمایندگان آمریکا روز جمعه با امضای نامـهای تأکید کرد رفع تحریمهای کنگره بـه وضع قانون جدید درون کنگره آمریکا نیـاز خواهد داشت.
به گزارش فارس، 250 قانونگذار مجلس نمایندگان آمریکا با امضای نامـهای خطاب بـه باراک اوباما، رئیسجمـهوری آمریکا ضمن اعلام حمایت از نامـه قبلی 47 سناتور آمریکایی بـه وی درباره توافق هستهای با ایران هشدار دادهاند.
پایگاه خبری واشنگتناگزماینر با گزارش این خبر افزود که تا عصر جمعه حدود 250 نفر از نمایندگان هر دو حزب نـهاد مورد نظر، نامـه مورد نظر را امضا کردهاند.
نویسندگان این نامـه، «اد رویس»، رئیس کمـیته روابط خارجی مجلس نمایندگان و «الیوت انگل»، دموکرات ارشد این کمـیته هنوز درون حال گردآوری امضا به منظور این نامـه هستند.
در بخشی از این نامـه آمده است: «در صورت دستیـابی بـه توافق هستهای با ایران، رفع دائمـی تحریمهای کنگره بـه وضع قانون جدید نیـاز خواهد داشت. کنگره حتما هنگام بازبینی این توافق متقاعد شود کـه مفاد آن مسیر دستیـابی ایران بـه بمب را مسدود مـیکند و تنـها درون این صورت هست که کنگره مـیتواند رفع دائمـی تحریمها را مدنظر قرار دهد.»
نویسندگان این نامـه خاطرنشان کردهاند کـه قانونگذاران خواستار پاسخگویی دولت درباره موضوعات «جدی و فوری» مطرح شده درون مذاکرات، مانند «عدم همکاری ایران با آژانس بینالملی انرژی اتمـی» هستند.
نامـه قانونگذاران مجلس نمایندگان آمریکا بعد از نامـهای درون نـهاد موازی این مجلس، یعنی سنا نوشته مـیشود. نامـه قبلی کـه خطاب بـه مقامات ایران نوشته شده بود، بـه امضای 47 سناتور رسیده بود. سناتورها هشدار داده بودند هر گونـه توافق هستهای بین ایران و گروه 1+5 تنـها که تا پایـان ریـاستجمـهوری باراک اوباما معتبر خواهد بود.
متحدان اروپایی واشنگتن درون مذاکرات یـاد شده این اقدام نمایندگان مجلس را مورد شماتت قرار داده و آن را نادیده گرفتن نقش سایر کشورهای حاضر درون مذاکرات دانستهاند. فرانک والتر اشتاینمایر، وزیر خارجه آلمان روز پنجشنبه گفت این نامـه اعتبار غرب را نزد ایران زیر سوال است.
اخبار سیـاست خارجی - فارس
[انایوردم خطبه سرا - مطالب اسفند 1393 در شهر خوی کنجینه ای پیدا شده است ایا واقعیت دارد]نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 12 Jun 2018 08:18:00 +0000